3250.blogfa.com

21black-knight.blogfa.com

شوالیه سیاه

http://www.21black-knight.blogfa.com/8804.aspx

این نوشتم یادگاری تا بماند روزگاری گر نباشم روزگاری این بماند یادگاری. مکان : حیاط خونه. زمان : صبح بود . دقیق یادم نیس :دی. و این مکالمه بعد از رویت شدن یک عدد مارمولک سبز. توسط دختر خاله ی ۳-۴ ساله م بین من. ا ا عارف مارمولک . رفت پشت دیوار . برام میگیریش؟ بگیرم که چی بشه؟ می خوای چه کارش کنی؟ بگیر بهش یه نخ ببند بده به من باهاش بازی کنم :دی. خودتون حالت منو بعد از شنیدن این حرف تصور کنید :). میگن بچه ها تو دلشون هیچی نیست . نظر شما چیه؟ این عکس هارو هم نگاه کنید! عکاس محترم هم خودم میباشم :دی. تا چشات...

padid.blogfa.com

Modigliani - رای دهید!!!!!

http://www.padid.blogfa.com/post-85.aspx

نوشته شده در یکشنبه ۱۷ خرداد۱۳۸۸ساعت 14:36 توسط پديده. این جا میتونه یه خونه باشه. آن روزی که دستان خدا مرا می نوشت.

padid.blogfa.com

Modigliani

http://www.padid.blogfa.com/8807.aspx

روزگار جاری است اما . نرم نرم، سخت می شود. دل ترد و نازکم! نوشته شده در چهارشنبه ۱۵ مهر۱۳۸۸ساعت 12:50 توسط پديده. این جا میتونه یه خونه باشه. آن روزی که دستان خدا مرا می نوشت.

padid.blogfa.com

Modigliani

http://www.padid.blogfa.com/8806.aspx

این نوشتم با همه نوشته هام فرق داره دیگه از قبل نشستم روش فکر کنم و بنویسم همینجوری کلمات. میان و منم مینویسم . دلم واسه وبلاگم یه ذره شده بود انگار بهش بد عادت کردم تنها چیزی هست که توی این دنیا احساسات. درونی منو شرح میده. می دونید من احساسات درونیم رو هیچ وقت بروز نمی دم چون ذاتا مغرورم گاهی تو زندگی پیش میاد. که غرور رو بزاری کنار و هرچی که تو دلت هست رو به زبون بیاری و دیگه از کنترل خارج میشه و . و میشه مثل حال امروز من که عصبانی هستم چون احساس می کنم غرورم لگدمال شده و ازین بابت.

sonatemahtab.blogfa.com

سونات مهتاب

http://www.sonatemahtab.blogfa.com/8807.aspx

اون روز وقتی با صدای بوق یک ماشین از خواب پرید،توی تخت خواب نشست،صورتش خیس عرق بود.به همسرش که در کنار او به خواب عمیقی فرو رفته بود نگاه کرد،به سرعت از تخت پایین آمد،زیر دوش آب سرد گذشته اش را یک بار دیگر مرور کرد،با تمام فرازو نشیب ها. رادیو را خاموش کرد.ازدواج! لعنت به این جماعت! ته سیگارش را از پنجره ماشین بیرون انداخت و پایش را هر چه بیشتر و بیشتر بر پدال گاز فشار آورد.ماشین با سرعت دیوانه واری پیچ و خم های جاده خارج از شهر را طی می کرد تا بالاخره عمارت آبی رنگ با آن حیاط پر از درخت های سر به فل...

sonatemahtab.blogfa.com

سونات مهتاب

http://www.sonatemahtab.blogfa.com/8804.aspx

ساعتی مقابل آینه به چهره خودم خیره شدم به خطوطی که آرام آرام در زیر چشمهایم. و در مسیرگونه هایم و حتی شیارهای کنار لبم شکل گرفته بود آنوقت آرام دستم را. به روی آینه کشیدم صاف بود و بی چین و شکن! لبخندی زدم لبخندی از سر شوق. که هنوز فرصت هست تا بی نهایت عشق تا بی نهایت هم آغوشی تا بی نهایت. دوستت دارم ها تا بی نهایت بی نهایت ها. اشکهایم از سر شوق جاری شد. بی اختیاردستهایم را به گونه هایم کشیدم و آه. آینه صاف بود و چهره من زنگار روزگاربسته. نوشته شده در ساعت توسط شبنم رضیئی. تو بپر بقیه اش رو خودت می فهمی!

padid.blogfa.com

Modigliani

http://www.padid.blogfa.com/8810.aspx

عدالت در لغت نامه ايران به چه معناست؟ آبا آن نيست كه ما با چشمان خود ديدم؟ نوشته شده در پنجشنبه ۱۷ دی۱۳۸۸ساعت 21:2 توسط پديده. این جا میتونه یه خونه باشه. آن روزی که دستان خدا مرا می نوشت.

padid.blogfa.com

Modigliani -

http://www.padid.blogfa.com/post-84.aspx

نمی دانم کوره کدام یک داغ تر است؟ نوشته شده در یکشنبه ۳ خرداد۱۳۸۸ساعت 12:12 توسط پديده. این جا میتونه یه خونه باشه. آن روزی که دستان خدا مرا می نوشت.

padid.blogfa.com

Modigliani

http://www.padid.blogfa.com/8802.aspx

به پسران در کودکي شير سگ دهيد، شايد در بزرگي وفا بياموزند. نوشته شده در دوشنبه ۲۱ اردیبهشت۱۳۸۸ساعت 11:16 توسط پديده. خودت رو خسته نکن! در مورد بعضی از آدما هیچ وقت حل شدنی نیست! نوشته شده در سه شنبه ۱ اردیبهشت۱۳۸۸ساعت 15:32 توسط پديده. این جا میتونه یه خونه باشه. آن روزی که دستان خدا مرا می نوشت.

padid.blogfa.com

Modigliani -

http://www.padid.blogfa.com/post-88.aspx

نوشته شده در یکشنبه ۷ تیر۱۳۸۸ساعت 12:14 توسط پديده. این جا میتونه یه خونه باشه. آن روزی که دستان خدا مرا می نوشت.