AHBANOO.BLOGFA.COM

softfeeling.blogfa.com

اشک منجمد Frozen tear - امان بریده

http://www.softfeeling.blogfa.com/post-16.aspx

اشک منجمد Frozen tear. از پای در آمد. زخم بی گمان شب! آن جا که سیرت خواب. شرمسار از نغمه های گناه. نقش خاموش سایه ها را،. غرقه ی ستیغ های عبوس کرد! نوشته شده در یکشنبه بیستم آذر ۱۳۹۰ساعت 13:28 توسط سارا چگنی زاد. من دخترکی را می شناسم که سهم واژ ه های درونش گلویی است سوخته از تکرار فصل ها و ماندن در میانه ی خط. من هیچ کس نیستم یک نیمه شاعر تنها! به نظرم شعر انعکاس رفتارهای حسی است که تکمیل کننده ی تمام تخیلات و آرزوهای انسان است.(شعر یعنی تمام زندگی من.). شعر در واقع نوعی روح است و از ماده مجزا است.

softfeeling.blogfa.com

اشک منجمد Frozen tear -

http://www.softfeeling.blogfa.com/post-37.aspx

اشک منجمد Frozen tear. هان چ باور پیچیده ای! قصه ی تعبیر رسالت زمان! شبی در همایش فراست نور. اندیشه ای در من فرو شکست! رو ب ره آورد یک آزادی بی مثال. چکیدن فکرهای پر ایجاز. تا عبث بیهوده وار. تا پرسه های بی مورد! مشت ناباوری می کوبید. بر بریده های خلوت لحظه ای درهم. لمس درخشش صافی آفتاب. چون ردپای چالاک یک مفهوم. هوش از هوای اندیشه ام میبرد! تا هیات نظاره های بالغ ب تفسیر می نشست. شعله های اشاره ی لبخند چکاوکی. در پاره های سپید پرواز. ب گشایش خواب های ممنوع می رفت! آن شب سکوت هندسی گلوگاه خسته ام. آرتور ...

lvlitl24.blogfa.com

آینه گردان -

http://www.lvlitl24.blogfa.com/post-64.aspx

در کوره ی خاطر ت. سرد می د م م. به حراج گذاشتی . نوشته شده در ساعت توسط میترا وعیدی. جالیز هذیان گوی من. وصله ی کهنه ی ترس. پا، بر دل شب می کوبد. باد با هلهله ی سرد. در تنم ، می سراید برزخ. بر سرا پرده ی تردید. آینه گردان غمم . كليه ي دلنوشت های مندرج متعلق به نويسنده ي وبلاگ مي باشد و استفاده از آنها با نام نويسنده مانعی ندارد. بی تا عرب زاده. مهدی یوسفی نژاد(اشعار زلال). سایت سید علی صالحی. قالب های پارس اسكین.

softfeeling.blogfa.com

اشک منجمد Frozen tear - ترانه(شک دارم به رشد خورشید)

http://www.softfeeling.blogfa.com/post-17.aspx

اشک منجمد Frozen tear. ترانه(شک دارم به رشد خورشید). ترانه ای برای لحظه های تاریک. لحظه هایی که حتی خورشید نیز اعتباری ندارد.نور بی معناست. با اشاره ی سکوت ام. خودمو به دنیا باختم. غرق بوسه بازی درد. یه دقیقه شعر می ساختم! توی باتلاق اتاق ام،. تکه های خسته ی نور. یه تلنبار از " دروغه". اضطراب سایه ی کور! یه قدم تا مرگ شبنم. رو ستون سرد سرما. تهی یه از بوی گرما! آخرش یه روز می پوسم. زیر این درخت کهنه. توی دستاااااای یه انگور. مثه یه ترس برهنه! پرم از خواب و توهم. من معلق روی تردید! وقتی دلواااپس و تنهام،.

lvlitl24.blogfa.com

آینه گردان - پاسخي کال

http://www.lvlitl24.blogfa.com/post-58.aspx

پرسشی دارم از ان. که تکیده ست در خاطر گلدانک پیر. و از آن قمری که. در دل نخوت شب بیدار است. یا از آن سرو که بالا رفته. که چرا دیده از این خاک گرفت. هر دم از حرف زلال دل خود می پرسم. که چرا ترس ز ویرانی اشک. با لب سوزن بغض. لب چشمم می دوخت. تو بگو از که سوالم پرسم. سالیانی ست که بر گفته ی خود گریان است. نوشته شده در ساعت توسط میترا وعیدی. جالیز هذیان گوی من. وصله ی کهنه ی ترس. پا، بر دل شب می کوبد. باد با هلهله ی سرد. در تنم ، می سراید برزخ. بر سرا پرده ی تردید. آینه گردان غمم . بی تا عرب زاده.

parisan65.blogfa.com

از عشق و شیاطین دیگر

http://www.parisan65.blogfa.com/8901.aspx

از عشق و شیاطین دیگر. مردی خواب عجیبی دید.او در عالم رویا دید که نزد فرشتگان رفته و به کارهای آنها. هنگام ورود دسته ی بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند تند تند نامه. هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند باز می کنند و آنها را داخل جعبه می. مرد از فرشته پرسید:شما دارید چه کار می کنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد گفت:اینجا بخش در یافت است. ما دعا ها و تقاضاهای مردم زمین راکه توسط فرشتگان به ملکوت می رسند به. خداوند تحویل می دهیم. پاکت می گذارند و. مرد پرسید شما چه کار می کنید؟

ghazalhayam.persianblog.ir

ایکاش می شد بخت را واکسینه کرد - مترسک و فنجانی غزل

http://ghazalhayam.persianblog.ir/post/15

مترسک و فنجانی غزل. ایکاش می شد بخت را واکسینه کرد. ایکاش می شد بخت را واکسینه کرد. روح مرا زندانی خود کرده در بند جنون. انگار دارد می ک ند مغر مرا با نیشگون. بیزارم از همراهی و دردآفرینی هایتان -. ای لحظه های بی خود تاریک و سرد و بد شگون. از بس که تنها مانده ام با سایه حرفم می شود. آیینه چنگم می زند با چشمهای غرق خون. دیوار ذهنم پر شده از عکسهای مثل هم. از متن های ثابت و اشعار پشت کامیون. با نقشه های دائم در رفتنم لبریز شد. ظرف شکستم پشت هم سمت رهایی تاکنون. ایکاش می شد بخت را از بند بیماری جدا.

ghazalhayam.persianblog.ir

دفتر غزلهایم - مترسک و فنجانی غزل

http://ghazalhayam.persianblog.ir/post/8

مترسک و فنجانی غزل. شدم مترسک باغی که کلاغهای نترسیده. هنوز دورو برم هستند و میوه های پلاسیده. درخت سایه ی من هرگز در آفتاب نمی رقصد. که برگ و شاخه ی خشک اش را نگاه تیز تبر چیده. به چشم ساده ی خوش بینم که آرزوش عدالت بود. کلاف ساحره ، ماری شد به دور معجزه پیچیده. نمازخانه ی دردم شد دلی که: پر شده از کینه -. نیازمند حقیقت بود و از خدا نهراسیده -. شکوه رفته به خوابم را چگونه بی تو کنم بیدار. شده هزاره ی دوم که به جرم بدرقه خوابیده. به لطف چشمه ی خورشید حریر برفی باران زا. امید رویش نو بستم به بذرهای چروکیده.

mahur.blogfa.com

ماهور -

http://mahur.blogfa.com/post-134.aspx

چقدر جا مانده است تمام من در تو. بیست و نهم مهر ۱۳۹۰. ن : اعظم گلیان ( ماهور). هفت قبیله ی عریان. توهم همین لحظه ها کافیست. که دل شانه خالی کند. و شاعر از اندوه بید بالا برود! امروز را یادم هست. و عبور ما بی ماه. از هفت خوان همان روزهای نمیدانم ک ی. در جشن ماهیها رقصیدیم. و به هم زدیم. به سلامتی روزهای تعطیل! باید بخندم به این خوشبختی. یا گریه بر دیوار بلند ،هفت قبیله ی عریان؟ خودم هم نمی دانم. که به گونه های بیداری بوسه میزدم. آبستن واژه های دلتنگ شدم. مادر هفت سین سادگی ام! سفره ام میان آغوش خیالی باز.