zirsigari.blogsky.com
مشکل تو با ما چیه ، مشکل ما با تو چیه - زیرسیگاری !
http://www.zirsigari.blogsky.com/1389/02/06/post-9
مشکل تو با ما چیه ، مشکل ما با تو چیه. دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 ساعت 12:01 ق.ظ. اگر میخواهی آزادم کنی، گم میشوم. اگر میخواهی نگهم داری ،از دستم میدهی. اگر میخواهی از من جدا شوی ، مرا به کشتن میدهی. نوشته شده توسط ته سیگار. دوستانی که تمایل به تبادل لینک دارن ، من رو مطلع کنن. اتاق شماره ی من. شهر از یاد رفته. عنوان آخرین یادداشت ها. یک نخ دیگر روشن میکنم. پدر سیگار را برای فرزندش ترک میکند . مادر بپرس چگونه شد که ما سیگاری شدیم. سیگار با طمع [.]. توی زندان سیگار پاکتی چنده؟ لیست کامل عناوین یادداشتها.
zirsigari.blogsky.com
پدر سیگار را برای فرزندش ترک میکند ... - زیرسیگاری !
http://www.zirsigari.blogsky.com/1389/03/16/post-17
پدر سیگار را برای فرزندش ترک میکند . یکشنبه 16 خردادماه سال 1389 ساعت 02:12 ق.ظ. اگر من پدر خانواده بودم. از شرم سرم را بالا نمیکردم وقتی فرزندانم حسرت بچه های همسایه رو میخورن. بجای فرزندانم خودم را میزدم که زمانی که در خانه دعواست آنها از بیگانگان کمک میگیرند. من اگر فرزند بودم. درک میکردم وقتی پدر غذای ما را برای محتاج تر از ما میبرد. بجای اینکه درخواستهای زیادی کنم از خودم شرم میکردم وقتی میدیدم پدر نمیتواند تمام نیازهای من را محیا کند. من اگر انسان بودم. نوشته شده توسط ته سیگار. اتاق شماره ی من.
zirsigari.blogsky.com
خاموش کردن سیگار... - زیرسیگاری !
http://www.zirsigari.blogsky.com/1389/03/22/post-18
شنبه 22 خردادماه سال 1389 ساعت 03:12 ق.ظ. چیز تازه اگر یافتی بر این 2 اضافه کنید ، تا بلکه باز شود این در گمشده بر دیوار. نوشته شده توسط ته سیگار. دوستانی که تمایل به تبادل لینک دارن ، من رو مطلع کنن. اتاق شماره ی من. شهر از یاد رفته. عنوان آخرین یادداشت ها. یک نخ دیگر روشن میکنم. پدر سیگار را برای فرزندش ترک میکند . مادر بپرس چگونه شد که ما سیگاری شدیم. سیگار با طمع [.]. توی زندان سیگار پاکتی چنده؟ به اندازه کشیدن یک نخ سیگار! جون من به همون سیگار راضی باش! مشکل تو با ما چیه ، مشکل ما با تو چیه.
zirsigari.blogsky.com
جون من به همون سیگار راضی باش ! - زیرسیگاری !
http://www.zirsigari.blogsky.com/1389/02/17/post-11
جون من به همون سیگار راضی باش! جمعه 17 اردیبهشتماه سال 1389 ساعت 06:26 ق.ظ. حرف خوب برای کسیه که دستش نرسیده. آدم خوبه ی بی گناه، واسه ی فیلمه. بازیگری که حرف نویسنده مجنون رو میزنه. پاشو جایی میزاره که کاگردان گذاشته نشونه. آدم بده همیشه ، همون هیولاای سرخورده. همون پدری که از گشنگی روح بچه ش رو خورده. فرزندی که فکر میکرد باباش از همه قویتره. وقتی که بزرگ شد دید پدر بزرگترین بدل کاره م رده. میگن آسمون همه جا یک شکله. آسمون ما شده دود ،یه مشت آدم مرده. بعد از دیدن فساد اونم اینهمه. نوشته شده توسط ته سیگار.
zirsigari.blogsky.com
یک نخ دیگر روشن میکنم - زیرسیگاری !
http://www.zirsigari.blogsky.com/1389/03/29/post-19
یک نخ دیگر روشن میکنم. شنبه 29 خردادماه سال 1389 ساعت 05:06 ق.ظ. دکتر علی شریعتی :. من که زندگیم معلوم است احتضار! یک جان کندن مستمر و نامش زندگی کردن. هر روز صبح که در آینه خودم را می بینم، درست می بینم که لا اقل سالی بر من گذشته است. دیشب و پریشب، همیشه برایم پارسال و پیرارسال است، روزها را برای این که از عمرم بدزدم می خوابم و شب ها! مگر ثواب سیئاتی که کسی انجام نمی دهد از ثواب بسیاری حسنات که انجام می دهند بیشتر نیست؟ من مست و تو دیوانه ، مارا که برد خانه . نوشته شده توسط ته سیگار. اتاق شماره ی من.
zirsigari.blogsky.com
به اندازه کشیدن یک نخ سیگار ! - زیرسیگاری !
http://www.zirsigari.blogsky.com/1389/02/28/post-13
به اندازه کشیدن یک نخ سیگار! سهشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1389 ساعت 05:56 ب.ظ. چشمهایش رو باز کرد. گفت : تموم شد! گفت : باورم نمیشه من این کارها رو کرده باشم. یه لحظه ساکت شد ، یعنی واقعا تموم شد. همش همین بود . هیچ هراسی نداشت فقط شرمنده بود ، راهنماییش کردن به یک مسیر، میدونست که باید این راه رو بره تا بهش برسه. احساسی خاص تمام وجودشو فرا گرفت ، حسی مثل اینکه کلی درد داشته باشه و بهشون عادت کرده باشه و در یک آن تمام آن دردها محو بشه . حس با شکوهی بود. ولی خودش رو جمع و جور کرد و با احترام گفت:.
zirsigari.blogsky.com
توی زندان سیگار پاکتی چنده؟ - زیرسیگاری !
http://www.zirsigari.blogsky.com/1389/03/06/post-14
توی زندان سیگار پاکتی چنده؟ پنجشنبه 6 خردادماه سال 1389 ساعت 05:14 ق.ظ. نوشته شده توسط ته سیگار. دوستانی که تمایل به تبادل لینک دارن ، من رو مطلع کنن. اتاق شماره ی من. شهر از یاد رفته. عنوان آخرین یادداشت ها. یک نخ دیگر روشن میکنم. پدر سیگار را برای فرزندش ترک میکند . مادر بپرس چگونه شد که ما سیگاری شدیم. سیگار با طمع [.]. توی زندان سیگار پاکتی چنده؟ به اندازه کشیدن یک نخ سیگار! جون من به همون سیگار راضی باش! ته سیگار ها هم دل دارند ، ته سیگار ها هم آرزو میکنند! مشکل تو با ما چیه ، مشکل ما با تو چیه.
zirsigari.blogsky.com
سیگار با طمع [...] - زیرسیگاری !
http://www.zirsigari.blogsky.com/1389/03/08/post-15
سیگار با طمع [.]. شنبه 8 خردادماه سال 1389 ساعت 01:52 ق.ظ. انگار همین دیروز بود. نزدیک 1سال گذشت از [.]. آدمها همه شاد بودن [.]. آدمها همه توهم زده بودن [.]. آدمها چقدر احمق بودن [.]. آدمها چقدر ظالم بودن [.]. آدمها چقدر غمگین بودن [.]. آدمها چقدر فراموش کارن [.]. نوشته شده توسط ته سیگار. دوستانی که تمایل به تبادل لینک دارن ، من رو مطلع کنن. اتاق شماره ی من. شهر از یاد رفته. عنوان آخرین یادداشت ها. یک نخ دیگر روشن میکنم. پدر سیگار را برای فرزندش ترک میکند . مادر بپرس چگونه شد که ما سیگاری شدیم.
zirsigari.blogsky.com
مادر بپرس چگونه شد که ما سیگاری شدیم - زیرسیگاری !
http://www.zirsigari.blogsky.com/1389/03/13/post-16
مادر بپرس چگونه شد که ما سیگاری شدیم. پنجشنبه 13 خردادماه سال 1389 ساعت 12:50 ق.ظ. اول ولادت حضرت فاطمه (س) را خدمت تمام مومنین و عارفین و عاشقین و دانشجویین و عاقلین (دانشگاه نرفته ها) تبریک میگم. تولد بزرگ مرد تاریخ ایران امام خمینی (ره) هم خدمت مردم ایران تبریک میگم ، دستش درد نکنه شاه رو انداخت بیرون هر چی نباشه یه چند روزی مردم ایران رو شاد کرد ، پشت آدمهای خوبم همیشه حرف زیاده ، هر موقع واستون حرف درنیاوردن ،بدونید یجای کارتون میلنگه. مادر سلام ما همگی ناخلف شدیم. گاوسیاست آمد و ما چون علف شدیم.
zirsigari.blogsky.com
ته سیگار ها هم دل دارند ، ته سیگار ها هم آرزو میکنند ! - زیرسیگاری !
http://www.zirsigari.blogsky.com/1389/02/06/post-10
ته سیگار ها هم دل دارند ، ته سیگار ها هم آرزو میکنند! دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 ساعت 01:46 ق.ظ. دلتنگی ما را باد نمیبرد ، آسمان آن را نمیخواهد و باران به خاطر ما نمیبارد برای همین خود را به نفهمی میزنیم و سکوت همه ی حقیقت ما را پنهان میکند . میخوام برای خودم ،شما و همه ی جوانان ایران دعا بکنم:. برای خودم و شما چشمانی آرزو میکنم که چراغ ها و نشانه ها را در ظلماتمان ببیند. برای خودم و شما گوشی آرزو میکنم که صدا ها و شناسه ها را در بیهوشیمان بشنود. و در آخر بقول آهنگ هیچکس ، یه روز خوب میاد ،اینو میدونم!