AMO0.BLOGFA.COM

sukute-tanhaie.blogfa.com

ஜミ★ミسکوت تنهاییミ★ミஜ - صورت حساب

http://www.sukute-tanhaie.blogfa.com/post-15.aspx

ஜミ ミسکوت تنهاییミ ミஜ. این تنهایی ست که آدم ها را پیر می کند نه گذر زمان. شبی پسرک یک برگ کاغذ به مادرش داد . مادر آن را گرفت و با صدای بلند خواند:. او با خط بچگانه نوشته بود:. کوتاه کردن چمن باغچه :. مرتب کردن اتاق خوابم :. بیرون بردن زباله ها :. نمره ی ریاضی خوبی که گرفتم :. جمع بدهی شما به من :. مادر به چشمان منتظر پسر نگاهی کرد.لحظه ای خاطراتش را مرور کرد.سپس قلم را برداشت و پشت برگه ی صورتحساب نوشت. ماه بارداری که در وجودم رشد کردی : هیچ. بابت تمام شب هایی که بر بالینت نشستم و برایت دعا کردم : هیچ.

sukute-tanhaie.blogfa.com

ஜミ★ミسکوت تنهاییミ★ミஜ - داستان کوتاه ( کودکی که آماده تولد بود...)

http://www.sukute-tanhaie.blogfa.com/post-19.aspx

ஜミ ミسکوت تنهاییミ ミஜ. این تنهایی ست که آدم ها را پیر می کند نه گذر زمان. داستان کوتاه ( کودکی که آماده تولد بود.). کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از پرسید می گویند که فردا مرابه زمین می فرستی اما من به این کوچکی و ناتوانی چگونه می توانم برای زندگی آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد از میان فرشتگان بیشمارم یکی را برای تو در نظر گرفته اما و در انتظار توست و حامی و مراقب تو خواهد بود. کودک همچنان مردد بود و ادامه داد : اما من اینجا در بهشت جز خندیدن و آواز و شادی کاری ندارم. در آن هنگام، بهشت آرام بود اما صدا...

sukute-tanhaie.blogfa.com

ஜミ★ミسکوت تنهاییミ★ミஜ - روز مرگ

http://www.sukute-tanhaie.blogfa.com/post-24.aspx

ஜミ ミسکوت تنهاییミ ミஜ. این تنهایی ست که آدم ها را پیر می کند نه گذر زمان. روز مرگم هر که را شیون کند از دورو برم دور کنید. همه را مست و خراب از می انگور کنید. مزد غسال مرا سیر شرابش بدهید. مست مست از همه جا حال خرابش بدهید. بر مزارم مگذارید بیاید واعظ. پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ. جای تلقین به بالای سرم دف بزنید. شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید. روز مرگم وسط سینه ی من چاک زنید. اندرون دل من یک قلمه تاک زنید. روی قبرم بنویسید وفادار برفت. آن جگر سوخته ی خسته از این دار برفت. ما هم رفتنی شدیم. هر شب دل تن...

sukute-tanhaie.blogfa.com

ஜミ★ミسکوت تنهاییミ★ミஜ - عشق اول....عشق آخر

http://www.sukute-tanhaie.blogfa.com/post-21.aspx

ஜミ ミسکوت تنهاییミ ミஜ. این تنهایی ست که آدم ها را پیر می کند نه گذر زمان. عشق اول.عشق آخر. عشق اول، مهربونم، سرتو بذار رو شونم. عشق اول، مهربونم، چتر موهات سایهبونم. عشق اول، نازنینم، دستتو بذار تو دستهام. عشق اول، بهترینم، بوی تو داره نفسهام. عشق اول، عشق آخر،. اگه امشب درکنارم تو رو دارم تو رو دارم. پس چرا چشم انتظارم. عشق اول، عشق آخر، نکنه خوابم دوباره. نکنه تنهام بذاری، بشه قلبم پاره پاره. نکنه هنوز نگفتم که چقدر عاشقت هستم. نکنه هرگز ندونی که تورو من میپرستم. نکنه هنوز نگفتم که چقدر عاشقت هستم. زير ب...

sukute-tanhaie.blogfa.com

ஜミ★ミسکوت تنهاییミ★ミஜ - دلداری که من دارم

http://www.sukute-tanhaie.blogfa.com/post-4.aspx

ஜミ ミسکوت تنهاییミ ミஜ. این تنهایی ست که آدم ها را پیر می کند نه گذر زمان. دلداری که من دارم. نوشته شده در پنجشنبه ۸ مهر۱۳۸۹ساعت 12:56 توسط مهدیار. ما عبور می کنیم دیگر برای ماندن فرصتی باقی نیست و تمام فرصت برای رفتن است به جرم آنانکه نظاره کردند و مضحکه ما به جرم آنان.ما به جرم آنان. در این نگاه آخرین چشمانم را باز بگذارید تا نگاهم را . ما عبور می کنیم و از ما تنها آئینه های شعر باز می مانند. کيست اين افتاده از پايی که همراه عصايش در غروب کوچه می گردد به دنبال صدايش؟ زير بارانی که می باريد گم شد رد پايش.

sukute-tanhaie.blogfa.com

ஜミ★ミسکوت تنهاییミ★ミஜ -

http://www.sukute-tanhaie.blogfa.com/post-10.aspx

ஜミ ミسکوت تنهاییミ ミஜ. این تنهایی ست که آدم ها را پیر می کند نه گذر زمان. کيست اين افتاده از پايی که همراه عصايش. در غروب کوچه می گردد به دنبال صدايش؟ می نشيند زير سرد سايه ی دلتنگی خويش. بار زخم خستگی ماند و غرور شانه هايش. در نگاهش بود طرح مبهم بدرود پيدا. بی صدا می رفت و من دستی تکان دادم برايش. زير بارانی که می باريد او آهسته می رفت. زير بارانی که می باريد گم شد رد پايش. نوشته شده در یکشنبه ۱۱ مهر۱۳۸۹ساعت 14:10 توسط مهدیار. کيست اين افتاده از پايی که همراه عصايش در غروب کوچه می گردد به دنبال صدايش؟

sukute-tanhaie.blogfa.com

ஜミ★ミسکوت تنهاییミ★ミஜ - دخترک

http://www.sukute-tanhaie.blogfa.com/post-17.aspx

ஜミ ミسکوت تنهاییミ ミஜ. این تنهایی ست که آدم ها را پیر می کند نه گذر زمان. دختر كوچكی هر روز پیاده به مدرسه می رفت و بر می گشت . با اینكه ها آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود ،. دختر بچه طبق معمول همیشه ، پیاده بسوی مدرسه راه افتاد. بعد از ظهر كه شد ، هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت. مادر كودك كه نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد. یا اینكه رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد ، تصمیم گرفت كه با اتومبیل بدنبال دخترش برود . چرا همینطور بین راه می ایستی؟

sukute-tanhaie.blogfa.com

ஜミ★ミسکوت تنهاییミ★ミஜ -

http://www.sukute-tanhaie.blogfa.com/post-6.aspx

ஜミ ミسکوت تنهاییミ ミஜ. این تنهایی ست که آدم ها را پیر می کند نه گذر زمان. تقدیم به همه عاشقای دنیا. اولش فکر نمی کردم که دلم رو برده باشه. يا دلم گول چشای روشنش رو خورده باشه. اما نه گذشت و ديدم که دلم ديوونه تر شد. به تو گفتم و دلت از غصه من باخبر شد. آخ که چه لذتی داره ناز چشماتو کشيدن. رفتن يه راه دشوار واسه هرگز نرسيدن. می دونم دوستم نداری مثل روزهای گذشته. من خودم خوندم تو چشمات يه کسی اينو نوشته. می دونم فرقی نداره واست عاشق بودن من. می دونم واست يکی شد بودن و نبودن من. 640){this.width=640;}" /.

sukute-tanhaie.blogfa.com

ஜミ★ミسکوت تنهاییミ★ミஜ - آهنگ و تکست چیزی شده از 2afm

http://www.sukute-tanhaie.blogfa.com/post-20.aspx

ஜミ ミسکوت تنهاییミ ミஜ. این تنهایی ست که آدم ها را پیر می کند نه گذر زمان. آهنگ و تکست چیزی شده از 2afm. دوست داری من نباشم تا كنارت باشه كی؟ شنیدم از من دلسرد شدی به تازگی. شادیاتو تقسیم میكنی با یكی . دیگه كه دوسش داری و تو روش حساسی . روش داری عقاید خیلی شیك و وسواسی. اینقده اونو میخوای كه اگه با اون بودی و منو اتفاقی جایی دیدی نشناسی . گفتم غرورمم زیر پاهات بذار له بشه. رفتی نذاشتی حتی دوستیمون به سال بكشه. تو عین نداریا واسه تو هر كاری كردم و بی معرفت نیومد یه بار به چشت. اونم مثل منه و تعصب داره رو تو؟

sukute-tanhaie.blogfa.com

ஜミ★ミسکوت تنهاییミ★ミஜ -

http://www.sukute-tanhaie.blogfa.com/post-14.aspx

ஜミ ミسکوت تنهاییミ ミஜ. این تنهایی ست که آدم ها را پیر می کند نه گذر زمان. ما عبور می کنیم. دیگر برای ماندن , فرصتی باقی نیست. و تمام فرصت برای رفتن است. به جرم آنانکه نظاره کردند و مضحکه. ما به جرم آنان .ما به جرم آنان. در این نگاه آخرین , چشمانم را باز بگذارید. تا نگاهم را . ما عبور می کنیم. و از ما تنها آئینه های شعر باز می مانند. قسمتی از دل نوشته باران جون. نوشته شده در دوشنبه ۱۲ مهر۱۳۸۹ساعت 9:39 توسط مهدیار. کيست اين افتاده از پايی که همراه عصايش در غروب کوچه می گردد به دنبال صدايش؟ هفته سوم آذر ۱۳۸۹.