BARISH-KARA.BLOGFA.COM

jazirematrook.blogfa.com

جزیره متروک - کافه خراب شد!

http://www.jazirematrook.blogfa.com/post-107.aspx

کافه رو خراب کردن. جایی رو که خیلی از خاطراتمون اونجا ساخته شد. توی ایستگاه اتوبوس نشسته بودم و نگاهش میکردم. ضربات کلنگ انگار به قلب من میخورد جای دیوارای اونجا. تموم آرزوم این بود که یه بار دیگه باهات اونجا بشینم. بعد از آخرین باری که با تو اونجا بودم دیگه پامو توش نذاشتم. حتی وقتی از کنارش رد میشدم به اونا که رو میز ۲ نشسته بودن حسودیم میشد. میدونم الان بهم میگی دیوونه و شایدم حق با تو باشه. هیچکس حالمو نفهمید اما شاید تو بفهمی. شایدم اصلا اون روزا یادت نیاد. DESIGN BY : NIGHT SILENCE.

jazirematrook.blogfa.com

جزیره متروک

http://www.jazirematrook.blogfa.com/8910.aspx

دیشب برای چندمین بار صدای شکستم از تورو شنیدم. وقتی بهم گفتی دیگه نمیخوام باشی تمام تنم یخ کرد. یه جورایی از تو خالی شدم و فرو ریختم. بعد از اینکه قطع کردم و گریه هام تموم شد خیلی فکر کردم. به اینکه با تمام این اتفاقاتی که تو این چند سال افتاد چرا هنوز. نمیدونم چرا نمیتونم ازت متنفر بشم و برای همیشه فراموشت کنم. با اینکه برام خیلی سخته اما مجبورم که نباشم. چون تو ازم خواستی و بودن زوری نمیشه. حتی صداتم ازم دریغ میکنی و اینم برام زیادی میدونی. دیشب از خودم متنفر شدم که چرا بازم به دردت نخوردم.

jazirematrook.blogfa.com

جزیره متروک

http://www.jazirematrook.blogfa.com/9006.aspx

گاهی وقتا میگم دیگه ننویسم. بعدش میبینم دلم نمیاد. عهد بسته بودم حتی اگه نباشی بنویسم. من زیر قولام نزدم و نمیزنم. مگه روزی تعهدم به کسی باعث بشه دیگه نتونم بیام. مثل روزایی که تو نیومدی. شبای قدر زیاد یادت بودم. هنوزم با مفاتیحی که تو بهم دادی احیا میگیرم. یاد شبایی که تا صبح باهم بیدار بودیم بخیر. خیلی از شبا برای ما مثل یلدا طولانی بود. خیلی از شبا مثل شب قدر شب زنده دار بودیم. نوشته شده در یکشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۰ساعت ۱۰:۴۱ قبل از ظهر توسط مسافر. DESIGN BY : NIGHT SILENCE. من برای اون می نویسم.

jazirematrook.blogfa.com

جزیره متروک

http://www.jazirematrook.blogfa.com/9108.aspx

دست خودم نبود.نخون! نه نوشتن دست خودمه و نه ننوشتن. باور کن دست خودم نیست. همه چیز هنوز زنده و تازه ست. حتی بعد از گذشت اینهمه مدت. امیدوارم نیای و نخونی. امروز با مامان رفته بودم بازار. چشمم به هات چاکلت خورد و تو اومدی توی ذهنم. چند روز پیش یه دوچرخه سوار از کنارم رد شد که خیلی شبیه تو بود. حتی همون کوله ی تورو داشت. واسه یه لحظه یادم رفته بود که تو دیگه تو این محل نیستی و تو دلم خالی شد. بعد که به خودم اومدم گفتم کاش خودت بودی که اتفاقی رد میشدی. و حتی واسه یه لحظه هم که شده میدیدمت. حالا یه مسافر برا...

jazirematrook.blogfa.com

جزیره متروک

http://www.jazirematrook.blogfa.com/9111.aspx

کافه رو خراب کردن. جایی رو که خیلی از خاطراتمون اونجا ساخته شد. توی ایستگاه اتوبوس نشسته بودم و نگاهش میکردم. ضربات کلنگ انگار به قلب من میخورد جای دیوارای اونجا. تموم آرزوم این بود که یه بار دیگه باهات اونجا بشینم. بعد از آخرین باری که با تو اونجا بودم دیگه پامو توش نذاشتم. حتی وقتی از کنارش رد میشدم به اونا که رو میز ۲ نشسته بودن حسودیم میشد. میدونم الان بهم میگی دیوونه و شایدم حق با تو باشه. هیچکس حالمو نفهمید اما شاید تو بفهمی. شایدم اصلا اون روزا یادت نیاد. DESIGN BY : NIGHT SILENCE.

jazirematrook.blogfa.com

جزیره متروک - ولنتاین امسال

http://www.jazirematrook.blogfa.com/post-99.aspx

روز ولنتاین امسال حس و حال عجیبی داشتم. سال قبل ورود تو به زندگیم مامان برام کادو خرید. اون روز خیلی سر به سرم گذاشت و خندیدیم و قدم زدیم. سالی که تو بودی و عشق بود مامان گفت دیگه تنها نیستی و . اون سال تو بودی با کادوهایی که با عشق برام خریده بودی. امسال من بودم و یه دنیا تنهایی. مامان بردم بازار تا برام عروسک و کادو و . بخره. می خواست جای خالیه تورو احساس نکنم. یاد اون سال افتادم که دنبال یه کادو خاص برای تو میگشتم. چشمم به مغازه ای افتاد که با کلی اصرار از صاحبش برات خاله قورباغه رو خریدم. حالا یه مسا...

jesika20.blogfa.com

دختروووووووووووووووووونه

http://www.jesika20.blogfa.com/author-jesika20.aspx

بر ما سالی گذشت. امید انکه ان کهنه رفته باشد. به نیکویی این نو اید. نوشته شده در سه شنبه سوم فروردین ۱۳۸۹ساعت 18:19 توسط دختر بابا! سلام به دوستای نازم. معذرت که دیر up کردم. یه کاری واسم پیش اومده بود. ممنون که اومده بودینو نظر داده بودین. اومدم که روز دخترو به همه ی دختر خانومای گل گلاب تبریک بگم. صد سال به این سالا. نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم مهر ۱۳۸۸ساعت 11:52 توسط دختر بابا! من داشتم می رفتم. اما دلم نیومد تنهاتون بزارم. راستش همش فکرم پیش شما بود. همش دعا می کردم که باز ببینمتون. رفتی و اشیو ...

pegah0098.blogfa.com

فقط یک نگاه... - کابوس

http://www.pegah0098.blogfa.com/post-103.aspx

فردا روشن تر از انست که چراغ های روشن از شب پیش را روشن نگه داریم. بوي جسمت در مشامم. لذت هم آغوشي ات در خاطراتم. و حال من دور ،. به ديوار ها نگاه ميکنم تا خوابي عميق ولي پر از کابوس مرا دچار شود . نوشته شده در ۹۲/۰۴/۰۹ساعت18:45توسط پگاه. یک فنجان قهوه ی داغ. داستانهای کسی که بد بود و مرد. ل مس ب وسه هاے تو. دلنوشته های پرنده ای رها. زنان خوب به اسمان میروند. خدایی که گدایی کرد. غرور رفته ی ایرانزمین را باز می خواهم. گروه قافله عشق شیراز. نوشته های یک زن سیگاری. اخرین هوس های یک حوا. به یاد عشق گمشده ام.

pegah0098.blogfa.com

فقط یک نگاه...

http://www.pegah0098.blogfa.com/9204.aspx

فردا روشن تر از انست که چراغ های روشن از شب پیش را روشن نگه داریم. بوي جسمت در مشامم. لذت هم آغوشي ات در خاطراتم. و حال من دور ،. به ديوار ها نگاه ميکنم تا خوابي عميق ولي پر از کابوس مرا دچار شود . نوشته شده در ۹۲/۰۴/۰۹ساعت18:45توسط پگاه. کتابها دروغ نوشته اند وقتي لبهايت براي يک چکه عشق چاک خورده اند مسيح هم اگر باشي وسوسه هاي عاشق شدن رهايت نخواهد کرد! نوشته شده در ۹۲/۰۴/۰۹ساعت18:43توسط پگاه. نه دردمند فردا را منتظر است. نه مزار شهيد خونين را. و نه شيطان ، گناهي را . آنقدر که من تو را منتظرم . اصلا بگذ...

pegah0098.blogfa.com

فقط یک نگاه... -

http://www.pegah0098.blogfa.com/post-95.aspx

فردا روشن تر از انست که چراغ های روشن از شب پیش را روشن نگه داریم. ترس از هيچ چيز ندارم . وقتي يقين دارم بيشتر از من . کسي دوستت نخواهد داشت. نوشته شده در ۹۲/۰۴/۰۹ساعت18:36توسط پگاه. یک فنجان قهوه ی داغ. داستانهای کسی که بد بود و مرد. ل مس ب وسه هاے تو. دلنوشته های پرنده ای رها. زنان خوب به اسمان میروند. خدایی که گدایی کرد. غرور رفته ی ایرانزمین را باز می خواهم. گروه قافله عشق شیراز. نوشته های یک زن سیگاری. اخرین هوس های یک حوا. به یاد عشق گمشده ام. کبوتر با کبوتر ، گاو با گاو. سکوت فقط به خاطر تو.