BEHROOZ68.MIHANBLOG.COM

arman-angelic.blogfa.com

BOOSEYE BARAN

http://www.arman-angelic.blogfa.com/post-100.aspx

چشمهايت را در چشمهايم خيره کردی و آهسته گفتی. در آن هنگام که در دلم فرياد می زدم من هم دوستت دارم. از آن چه که فکرش را می کنی. اشکهايم بی اختيار روانه گونه هايم شدند. سرم را آهسته بر روی شانه هايت گذاشتی. موهايم را نوازش کردی. لبانت را بر لبانم نزديک کردی. و بوسه گرمی از لبانم چيدی ، دستهای سردم را در. گرم و لطيفت فشار دادی. می خواهم تا خود سپيده صبح در آغوشت باشم. و برای هميشه در کنار هم باشيم. عطر نفسهايت را. ستاره ها در آسمان چشمک زنان جشن با شکوهی را. کردند همه جا تاريک بود. ببين چگونه تو را دوست دارم.

arman-angelic.blogfa.com

BOOSEYE BARAN

http://www.arman-angelic.blogfa.com/post-108.aspx

امشب همه چیز رو به راه است. امشب همه چیز رو به راه است. همه چیز آرام.آرام . باورت می شود؟ دیگر یاد گرفته ام شبها بخوابم " با یاد تو ". همه چیز را یاد گرفته ام! راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام! یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم! یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم .بی صدا کنم! همه چيز را یاد گرفته ام! یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی! یاد گرفته ام .نفس بکشم بدون تو.و به یاد تو! یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن. همه چيز را یاد گرفته ام! Belief, compl...

arman-angelic.blogfa.com

BOOSEYE BARAN

http://www.arman-angelic.blogfa.com/86034.aspx

1 When you were 1 year old, she fed you and bathed. You you thanked her by crying all the night. 2 When you were 2 years old, she taught you to walk. You thanked her by running away when she called. 3 When you were 3 years old, she made all your meals. With love. You thanked her by tossing your plate on. 4 When you were 4 years old, she gave you some. Crayons. You thanked her by coloring the dinning room. 5 When you were 5 years old, she dressed you for the. 7 When you were 7 years old, she bought you a.

arman-angelic.blogfa.com

BOOSEYE BARAN

http://arman-angelic.blogfa.com/87081.aspx

دست سوزنده مشتاقت را. در نهانخانه ی جيبت بگذار. تا كه پابند نباشي به كسي دست بدهي. خارهايي هستند كه ز سر پنجه ی دوست، با سرانگشتانت مي جنگند. و تو اي دوست ترين. در نهانخانه ی جيبت بگذار، دست سوزنده ی مشتاقت را. بايد از سلسله ی بايدها, دستهامان را زنجير كنيم. با زبان دگران لحظه هامان را تفسير كنيم. و نگوئيم كه بازيگر يك قصه معتبريم. كه نبايد حس كرد، كه نبايد دل بست. در فضايي كه پر از همهمه ی آدمهاست. من گرفتارترين تنهايم ، تو گرفتارترين. دل ما بسته وابستگي است. قصه ی بودن من ، طرح يك خستگي است؟ وقتي بزرگ ...

arman-angelic.blogfa.com

BOOSEYE BARAN

http://arman-angelic.blogfa.com/post-107.aspx

دست سوزنده مشتاقت را. در نهانخانه ی جيبت بگذار. تا كه پابند نباشي به كسي دست بدهي. خارهايي هستند كه ز سر پنجه ی دوست، با سرانگشتانت مي جنگند. و تو اي دوست ترين. در نهانخانه ی جيبت بگذار، دست سوزنده ی مشتاقت را. بايد از سلسله ی بايدها, دستهامان را زنجير كنيم. با زبان دگران لحظه هامان را تفسير كنيم. و نگوئيم كه بازيگر يك قصه معتبريم. كه نبايد حس كرد، كه نبايد دل بست. در فضايي كه پر از همهمه ی آدمهاست. من گرفتارترين تنهايم ، تو گرفتارترين. دل ما بسته وابستگي است. قصه ی بودن من ، طرح يك خستگي است؟ وقتي بزرگ ...

arman-angelic.blogfa.com

BOOSEYE BARAN

http://arman-angelic.blogfa.com/86064.aspx

چشمهايت را در چشمهايم خيره کردی و آهسته گفتی. در آن هنگام که در دلم فرياد می زدم من هم دوستت دارم. از آن چه که فکرش را می کنی. اشکهايم بی اختيار روانه گونه هايم شدند. سرم را آهسته بر روی شانه هايت گذاشتی. موهايم را نوازش کردی. لبانت را بر لبانم نزديک کردی. و بوسه گرمی از لبانم چيدی ، دستهای سردم را در. گرم و لطيفت فشار دادی. می خواهم تا خود سپيده صبح در آغوشت باشم. و برای هميشه در کنار هم باشيم. عطر نفسهايت را. ستاره ها در آسمان چشمک زنان جشن با شکوهی را. کردند همه جا تاريک بود. ببين چگونه تو را دوست دارم.

arman-angelic.blogfa.com

BOOSEYE BARAN

http://arman-angelic.blogfa.com/88063.aspx

امشب همه چیز رو به راه است. امشب همه چیز رو به راه است. همه چیز آرام.آرام . باورت می شود؟ دیگر یاد گرفته ام شبها بخوابم " با یاد تو ". همه چیز را یاد گرفته ام! راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام! یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم! یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم .بی صدا کنم! همه چيز را یاد گرفته ام! یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی! یاد گرفته ام .نفس بکشم بدون تو.و به یاد تو! یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن. همه چيز را یاد گرفته ام! Belief, compl...

arman-angelic.blogfa.com

BOOSEYE BARAN

http://arman-angelic.blogfa.com/86093.aspx

خدایا چقدر از تو دور شده ام. احساس میکنم مدتهاست که رهایم کرده ای. یا شاید مرا به دیگران سپردی. پیشترها همیشه دستهای نوازشگرت را روی دل زخمی ام احساس میکردم. پیشترها وقتی دلتنگ بودم میآمدی روی تختم و درست کنار من مینشستی. و با حضورت آرامشی به من میدادی و میرفتی . میدانم کسی نمیتواند بپذیرد. که من و تو درست کنار هم مینشستیم. و گاهی روبروی هم. و تو از عرش خدایی ات. به فرش اتاقم پا میگذاشتی . کسی باور نمیکند که پیشترها حضورت و وجودت را لمس میکردم. پیشترها همه چیز فرق میکرد. پیشترها سجاده را که میگشودم .

arman-angelic.blogfa.com

BOOSEYE BARAN

http://arman-angelic.blogfa.com/post-101.aspx

خدایا چقدر از تو دور شده ام. احساس میکنم مدتهاست که رهایم کرده ای. یا شاید مرا به دیگران سپردی. پیشترها همیشه دستهای نوازشگرت را روی دل زخمی ام احساس میکردم. پیشترها وقتی دلتنگ بودم میآمدی روی تختم و درست کنار من مینشستی. و با حضورت آرامشی به من میدادی و میرفتی . میدانم کسی نمیتواند بپذیرد. که من و تو درست کنار هم مینشستیم. و گاهی روبروی هم. و تو از عرش خدایی ات. به فرش اتاقم پا میگذاشتی . کسی باور نمیکند که پیشترها حضورت و وجودت را لمس میکردم. پیشترها همه چیز فرق میکرد. پیشترها سجاده را که میگشودم .