DELSOKHTEIETANHA.BLOGFA.COM

fatemeh1385.blogfa.com

عشق را زیر باران باید جست... - شیرین من بمان

http://www.fatemeh1385.blogfa.com/post-102.aspx

عشق را زیر باران باید جست. هر جا که پا مي گذاري اول به چشمهايت خيره مي شوند و بعد قد و بالايت را برانداز مي کنند و سپس آشکارا فکر مي کنند که چگونه مي توانند دست به سوي هستي ات دراز کنند. انگار نه آدم، که لقمه اي هستي که در زمين راه مي روي. انگار وسيله اي هستي که بي چون و چرا بايد لذت ديگران را تأمين کني. عکس جواد را گذاشتم يک طرف و شيشه قرصها را طرف ديگر. اين طوري نمي شود. تا به حال هم اگر مي شده، ديگر نمي شود. به ستوه آمده ام از اين همه فشار! از اين زندگي غمبار! از اين مردم نابهنجار! همين کار را مي کردي...

fatemeh1385.blogfa.com

عشق را زیر باران باید جست... - دعام کنین

http://www.fatemeh1385.blogfa.com/post-108.aspx

عشق را زیر باران باید جست. سلام بچه ها. حالتون چطوره؟ انشاالله که خوبین. دلم بد جور گرفته. نمی دونم چرا دعامو خدا نمیشنوه. خستم. کلافم. بچه ها برام دعا کنین مشکلم زود حل شه و دلشاد شم . هم خودم هم اطرافیانم. مراقب خودتون باشین. خدانگهدار. نوشته شده در یکشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 12:27 توسط خاطره. به نام آنكه دوستي را آفريد، عشق را ، رنگ را . به نام آنكه كلمه را آفريد. و كلمه چه بزرگ بود در كلام او و چه كوچك شد آن زمان كه ميخواستم از او بگويم. و اين دل بينهايت، چه جاي كوچكي بود براي دل بيتابش. هفته د...

fatemeh1385.blogfa.com

عشق را زیر باران باید جست... - یادش بخیر قدیما

http://www.fatemeh1385.blogfa.com/post-107.aspx

عشق را زیر باران باید جست. سلام بچه ها. فکر کنم سه سالی میشه آپ نکردم. خوب زندگیه دیگه. از دوستای قدیمی دیگه پیداشون نیست. هر وبیو که باز می کنم آپشون متعلق به ۲ ۳ ساله پیشه. یادش بخیر قدیما چقد الاف چت و نت بودیم.الان که بهش فکر می کنم می بینم وقتمون واقعا بیخود و بیهوده تلف شد. ولی یه جورایی جذابیت خودشو داشت. چه کارت اینترنت هایی که نمی گرفتیم. از صبح تا شب الاف چت بودیم.به گمونم اگه پول کارت اینترنتارو جمع می کردیم یه عالمه میشد. خوب دیگه همه رفتن سر خونه و زندگیشون مثل من. حيف كه براي خوردن آن سيب، ...

fatemeh1385.blogfa.com

عشق را زیر باران باید جست... - صفای دانشجویی

http://www.fatemeh1385.blogfa.com/post-99.aspx

عشق را زیر باران باید جست. من، آقا جلال، سيد حسن و محمد، چهار بچه محل بوديم كه از دوران دبيرستان. اهالى محل به ما به عنوان چهار جون جونى را داده بودند. بچههاى محل مىگفتند: اگر دنبال محمد يا آقا جلال بگردى، كافى است بدانى سيد حسن كجاست وخلاصه اگر آدرس يك نفرشان را داشته باشى، در حقيقت نشانى هرچهار نفر را دارى. جالب آن بود كه ما چهار نفر، علاوه بر اشتراك در عقايد، در سلايق هم ديدگاههاى مشتركى داشتيم و حتى شكل ظاهرى ما هم شبيه يكديگر بود. با اين وجود، بايد به خوبى احساس كنيد كه غمناكترين لحظه براى ما چهار ن...

fatemeh1385.blogfa.com

عشق را زیر باران باید جست... -

http://www.fatemeh1385.blogfa.com/post-101.aspx

عشق را زیر باران باید جست. من خوبم مرسی. چه خبرا؟ خیلی وقت بود که آپ نکرده بودم. گرفتاریه دیگه. پسوردو فراموش میکردم. با جون کندن بالاخره یادم اومد چی بود. خوب حرفی ندارم بگم. مطلبی هم ندارم بزارم واستون. شرمنده. انشا الله دفعه بعد با دست پر میام. مواظب خودتون باشین. خدانگهدار. نوشته شده در پنجشنبه پنجم دی ۱۳۸۷ساعت 20:1 توسط خاطره. به نام آنكه دوستي را آفريد، عشق را ، رنگ را . به نام آنكه كلمه را آفريد. و كلمه چه بزرگ بود در كلام او و چه كوچك شد آن زمان كه ميخواستم از او بگويم. هفته سوم اردیبهشت ۱۳۹۲.

fatemeh1385.blogfa.com

عشق را زیر باران باید جست... - از ديترويت تا سيد الكريم‏

http://www.fatemeh1385.blogfa.com/post-97.aspx

عشق را زیر باران باید جست. از ديترويت تا سيد الكريم. مىگفتند حاجى سر و سرى با دربار و اين سرهنگ مرهنگها دارد و پاى ثابت ميهمانىهاست اما مثلا حواسش جمع بود كه يك وقت پاى اهل و عيالش به اين جور جاها باز نشود. غافل از اين كه اهل و عيال، براى خودشان كاسبى راه انداختهاند. حاجى البته خودش اين كاره بود ولى محض اعتبار و آبرو، جلوى معتمدهاى بازار هم كه شده، خوب در مىآمد. چشمهاى خرمايى حسن، با آن مژههاى بلند و فر خوردهاش، حواس پسرها را هم پرت مىكرد چه برسد به دخترك. آخه تو با اين چشماى قشنگت، چرا از من بدت مىياد؟

fatemeh1385.blogfa.com

عشق را زیر باران باید جست... -

http://www.fatemeh1385.blogfa.com/post-95.aspx

عشق را زیر باران باید جست. من يك قضيه شيميايى را كشف كردهام كه. . مرد با اخم نگاهى به من انداخت و گفت: مگر نمىبينى دستم بند است؟ برو پيش آن آقا. معذرت خواهى كردم و رفتم مقابل ميز نفر دوم و به انتظار تمام شدن تلفنش روى صندلى نشستم. مرد معلوم نبود با كى حرف مىزد كه آن قدر عصبانى بود:. به يارو بگو اگر گيرم بيفتد، دهنش را سرويس مىكنم. . زهرهام تركيد. دستى به دك و دهنم كشيدم. طرف گفت: همچين مىزنم پس كل هاش كه مثل اعلاميه با صورت بچسبد به ديوار. حتما بهش بگو. كارى ندارى؟ نوكرتم. دمت گرم. خداحافظ. مرد كه معلوم ...

fatemeh1385.blogfa.com

عشق را زیر باران باید جست... - سلام

http://www.fatemeh1385.blogfa.com/post-103.aspx

عشق را زیر باران باید جست. داشتم الان کتاب گرگ و میش رو می خوندم خلیلی با حاله. شمام بخونین. الان هم میخوام کتاب سوم اراگون رو دانلود کنم اسمش هست بریسینگر اگه درست گفته باشم. خوب خواستم کتاب معرفی کنم که کردم. راستی کتاب های دارن شان هم قشنگن حتما بخونین. نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۸۸ساعت 12:39 توسط خاطره. به نام آنكه دوستي را آفريد، عشق را ، رنگ را . به نام آنكه كلمه را آفريد. و كلمه چه بزرگ بود در كلام او و چه كوچك شد آن زمان كه ميخواستم از او بگويم. شايد مزرعه اي باشد با زاغچه اي بر سر آن.

fatemeh1385.blogfa.com

عشق را زیر باران باید جست... - آسانسور

http://www.fatemeh1385.blogfa.com/post-104.aspx

عشق را زیر باران باید جست. نفس کشیدن در یک پاکت سبزیجات، حتی جدا از بوی مشمئز کننده ی گند آن ،زمانی که حمله ی تنفسی داشته باشید بسیار غیر قابل توصیف است.آن شب هوا بسیار دم داشت و غبار در آن مانند مورچه هایی که تکه های شیرینی دیده باشند میلولید. نوشته شده در یکشنبه هشتم شهریور ۱۳۸۸ساعت 14:49 توسط خاطره. به نام آنكه دوستي را آفريد، عشق را ، رنگ را . به نام آنكه كلمه را آفريد. و كلمه چه بزرگ بود در كلام او و چه كوچك شد آن زمان كه ميخواستم از او بگويم. و اين دل بينهايت، چه جاي كوچكي بود براي دل بيتابش. هفته ...

fatemeh1385.blogfa.com

عشق را زیر باران باید جست... - مرگ مزخرف

http://www.fatemeh1385.blogfa.com/post-105.aspx

عشق را زیر باران باید جست. چهرهاش زير تور سياه، انگار سايه است. سايه که ميگويم، نه، اسمش سايه باشد ها! نه مثل سايه پر شاخ و برگ يک درخت. گل و بوتههاي روي تور انداختهاند روي صورتش. گل تور، نشسته روي بينياش و بينياش برق ميزند. مريم ميگويد: دماغهاي عمل کرده، براقند ولي من ميگويم: دليل نميشود شايد يکي دماغش چرب باشد و برق بزند اما در مورد او، همان حرف مريم درست است. دماغش را عمل کرده، خيلي ظريف و کوچک شده و هوس ميکنم دست بزنم بهش. دماغم تير ميکشد ولي اشکم نميآيد. تازه نگاه کن شيدا چه حالي داره. و دوباره ...