EVESGOD.BLOGFA.COM

o0.blogfa.com

بدقلق - شاعری که آلزایمر داشت

http://www.o0.blogfa.com/tag/شاعری-که-آلزایمر-داشت

شاعری که آلزایمر داشت [1]. همین دور و بر [1]. از ما بدتران [1]. اجنه از آمپول میترسند [1]. نیمه شب که به دستشویی میریم کی سر جایمان میخوابد [1]. حتی دیوار ها [1]. یادداشت های آقای خوشبین. نوشته شده توسط بدقلق 2012/7/2. در جایگاه قرار میگیرد حالا نبضش هم تندتر میزند صدای تالاپ تولوپ قلبش رامیشنود . کف دستهای سرد و عرق کرده اش را به هم میمالد .اصلا از همان ابتدای جوانی اش همین طور بوده. بعد با انگشت سبابه ، عینکش را بالاتر میزند . دست در جیب که میکند حاضران یکبار دیگر اورا تشویق میکنند .

o0.blogfa.com

بدقلق

http://www.o0.blogfa.com/1391/07

شاعری که آلزایمر داشت [1]. همین دور و بر [1]. از ما بدتران [1]. اجنه از آمپول میترسند [1]. نیمه شب که به دستشویی میریم کی سر جایمان میخوابد [1]. حتی دیوار ها [1]. یادداشت های آقای خوشبین. نوشته شده توسط بدقلق 2012/10/9. بعد از بزک و دوزک هایشان ، با آن روسری های کوچک توری و مانتوهای کوتاه رنگی ،دوتایی راه افتادن توی خیابان ،. اوایل شب بود و خیابان پر از جمعیت خسته ،خوشحال ، بیمار و خلاصه همه جور آدمی بود که دنبال وسیله ای برای برگشتن به خانه هایشان بودند. و کمی لذت بخش. نوشته شده توسط بدقلق 2012/10/2.

o0.blogfa.com

بدقلق

http://www.o0.blogfa.com/1392/06

شاعری که آلزایمر داشت [1]. همین دور و بر [1]. از ما بدتران [1]. اجنه از آمپول میترسند [1]. نیمه شب که به دستشویی میریم کی سر جایمان میخوابد [1]. حتی دیوار ها [1]. یادداشت های آقای خوشبین. نوشته شده توسط بدقلق 2013/9/8. من فقط یک سر ماجرا نیستم. که اگر نباشم خانه ک ر خ باشد و سرد . هایی مثل موریانه روح مرا میجود و سکوت. تنها حرف منتشر خانه است . پنجره ها به انتظار من به خلوت کوچه سرک میکشند و. دیوارهای طلبکار تمام قد می ایستند تا من که آمدم ، رد بشوم از کنارشان . با قدمهایی سنگین. برچسبها: حتی دیوار ها.

o0.blogfa.com

بدقلق

http://www.o0.blogfa.com/1392/05

شاعری که آلزایمر داشت [1]. همین دور و بر [1]. از ما بدتران [1]. اجنه از آمپول میترسند [1]. نیمه شب که به دستشویی میریم کی سر جایمان میخوابد [1]. حتی دیوار ها [1]. یادداشت های آقای خوشبین. نوشته شده توسط بدقلق 2013/8/19. مثل همیشه به تمام اتاقها سر کشید. تا اینجا همه ی مریض ها خواب بودند. اتاق هشت آخرین اتاق بود, بعد ازآن شاید میتوانست سرش را روی میز بگذارد و چرت کوتاهی بزند. اما علیرغم میلش دید بیمار اتاق هشت بیدار و در تخت نشسته است. آهسته پرسید : درد داری؟ بیمار: نه نمیتونم، برو بیار. به روی خودش نیاورد.

o0.blogfa.com

بدقلق

http://www.o0.blogfa.com/1391/03

شاعری که آلزایمر داشت [1]. همین دور و بر [1]. از ما بدتران [1]. اجنه از آمپول میترسند [1]. نیمه شب که به دستشویی میریم کی سر جایمان میخوابد [1]. حتی دیوار ها [1]. یادداشت های آقای خوشبین. نوشته شده توسط بدقلق 2012/6/8. سه شنبه 19 خرداد سال 1371 ساعت 2 بعد ازظهر ، بیمارستان ! زنی داغ جیغ میکشد! چند نفر اطراف اورا گرفته اند میخواهند به او کمک کنند تا یک حادثه ی تاریخی دیگر در این قرن اتفاق بیفتد . انگار کسی مرا هل داد با س ر س ر خوردم .وکم کم به دنیا آمدم! هنوز گوشم از جیغ مادر پر بود! من از سرما میلرزیدم.

o0.blogfa.com

بدقلق - دیگر نوشت

http://www.o0.blogfa.com/category/3

شاعری که آلزایمر داشت [1]. همین دور و بر [1]. از ما بدتران [1]. اجنه از آمپول میترسند [1]. نیمه شب که به دستشویی میریم کی سر جایمان میخوابد [1]. حتی دیوار ها [1]. یادداشت های آقای خوشبین. نوشته شده توسط بدقلق 2013/6/20. ورق دست گرفتیم و خندیدیم. قرار شد حکم آفتابگردان باشد ، تمام سر ها دست خورشید بود. زمین دست از ما گرفت . دو به دو / دل دادیم. آسمان ، آس مان را برید. دو به / تک . باختیم. بازی روبروی چشم های تو عاقبت ندارد. نوشته شده توسط بدقلق 2012/10/2. این روزها آدم ها رو خیلی ساده میشه شناخت. همه می خ...

o0.blogfa.com

بدقلق

http://www.o0.blogfa.com/1391/09

شاعری که آلزایمر داشت [1]. همین دور و بر [1]. از ما بدتران [1]. اجنه از آمپول میترسند [1]. نیمه شب که به دستشویی میریم کی سر جایمان میخوابد [1]. حتی دیوار ها [1]. یادداشت های آقای خوشبین. نوشته شده توسط بدقلق 2012/12/3. مشعل ها که مشتعل میشوند دلم میسوزد از حرارت این هیاهوی غریب و ناگاه سرم به دوران می افتد و حس میکنم در سرزمینی داغ و سرخ مردی به بلندای آسمان تنهای تنها مانده است و در مقابلش این شبح ابلیس است که تکثیر میشود و احاطه میکند اورا در حصاری تنگ و در دایره ای از آتش و د ر بحرانی از عطش .

o0.blogfa.com

بدقلق

http://www.o0.blogfa.com/1391/04

شاعری که آلزایمر داشت [1]. همین دور و بر [1]. از ما بدتران [1]. اجنه از آمپول میترسند [1]. نیمه شب که به دستشویی میریم کی سر جایمان میخوابد [1]. حتی دیوار ها [1]. یادداشت های آقای خوشبین. نوشته شده توسط بدقلق 2012/7/17. اولش با لبخند و انرژی به طرفم می آیند اما کمی بعد خسته میشوند و برایم قیافه میگیرند و رهایم میکنند . ناگاه چیزی از من خارج میشود لاغر و چروکیده میشوم و بعد مثل یک لایه نازک به صورت او میچسبم . نوشته شده توسط بدقلق 2012/7/2. و این موضوع اضطراب اورا بیشتر میکند . شاعر پیر آرام آرام در حالیک...

o0.blogfa.com

بدقلق

http://www.o0.blogfa.com/1392/02

شاعری که آلزایمر داشت [1]. همین دور و بر [1]. از ما بدتران [1]. اجنه از آمپول میترسند [1]. نیمه شب که به دستشویی میریم کی سر جایمان میخوابد [1]. حتی دیوار ها [1]. یادداشت های آقای خوشبین. نوشته شده توسط بدقلق 2013/5/17. بوووق . سوت . قیژژژژ . خوش به حال دیوونه که همیشه خندونه . آهای سجاد برو به این آدرس . پیمان بیا برو سرویس . بوق . قیژژژژ . سرپیچ است و نزدیک یک 5 راهی بدون چراغ راهنما و پلیس . 4 صبح با صدای اذان ،5 صبح با صدای سوت شبگرد ، 6 صبح با صدای چند سگ ولگرد که دنبال هم میدوند. دیروز بچه های محل ...