GHARIBNAVAZ.BLOGFA.COM

magicgirl.blogfa.com

اشکی در گذر گاه تاریخ ... - ما هنوز صادق ترینیم ...

http://www.magicgirl.blogfa.com/post-19.aspx

اشکی در گذر گاه تاریخ . آب هست.خاک هست.جوانه خواهیم زد . ما هنوز صادق ترینیم . کنم ، قرنها نال. اد بزنم اما اگر نتوانستم سکوت م. خاموش بودن بهتر از نال. به من بگو نگو ، نم. نگو نفهم ، که من نم. شناسد مؤمن است و د. و هر دو در آنچه باور دارند و. گاهي دلم براي چوپان دروغگو خيلي مي سوزد. بيچاره دو بار بيشتر دروغ نگفت انگشت نماشد. ولي ما هنوز صادق ترينيم. نوشته شده در ۸۷/۰۸/۱۶ساعت 8:1 توسط؟ گر من ز می مغانه مستم ، هستم. گر کافر و گبر و بت پرستم ، هستم. هر طایفه ای به من گمانی دارد. ماجراهای من و مادر شوهر جانم.

magicgirl.blogfa.com

اشکی در گذر گاه تاریخ ... - رازهای عشق

http://www.magicgirl.blogfa.com/post-10.aspx

اشکی در گذر گاه تاریخ . آب هست.خاک هست.جوانه خواهیم زد . سلام دوستان قبل از هر چیزی باید خدمت دوستان گلم عرض کنم که. ا سم من sodaنیست اسمم هست sevda اینو گفتم چون تقریبا ۹۰. دوستان این اشتباه رو می کنند. هدا خانم یکی از دوستان بنده انتقاد کردند که وبلاگم زیادی رمانتیک شده. ا لبته خوب شایدم حق با ایشون باشه ها .اما .اما داره دیگه. حالا منم به حرف دوست گلم گوش دادم و یه خرده همچین بگی نگی. مطالب رو تغییر دادم که امیدوارم هم هدا جون هم بقیه دوستان لذت ببرن . روش دوم رو شوخی تلقی کنید . که او بتواند خودش باشد.

magicgirl.blogfa.com

اشکی در گذر گاه تاریخ ... - صبر کن

http://www.magicgirl.blogfa.com/post-17.aspx

اشکی در گذر گاه تاریخ . آب هست.خاک هست.جوانه خواهیم زد . زندگی را طی کن و آنگاه که به بلندترین. قله ها رسیدی لبخند خود را نثار سنگ ریزه. هایی کن که در طول راه پایت را. نوشته شده در ۸۷/۰۷/۱۶ساعت 10:55 توسط؟ گر من ز می مغانه مستم ، هستم. گر کافر و گبر و بت پرستم ، هستم. هر طایفه ای به من گمانی دارد. من زان خودمم - چنانکه هستم ، هستم. ماجراهای من و مادر شوهر جانم.

magicgirl.blogfa.com

اشکی در گذر گاه تاریخ ... - عنوان نداره

http://www.magicgirl.blogfa.com/post-26.aspx

اشکی در گذر گاه تاریخ . آب هست.خاک هست.جوانه خواهیم زد . که آرزو داشته باشید. کنید و طبق چنان. تحقق خواسته شما امری. نوشته شده در ۸۸/۰۶/۰۳ساعت 15:16 توسط؟ گر من ز می مغانه مستم ، هستم. گر کافر و گبر و بت پرستم ، هستم. هر طایفه ای به من گمانی دارد. من زان خودمم - چنانکه هستم ، هستم. ماجراهای من و مادر شوهر جانم.

magicgirl.blogfa.com

اشکی در گذر گاه تاریخ ... - کفتار و کفتر

http://www.magicgirl.blogfa.com/post-20.aspx

اشکی در گذر گاه تاریخ . آب هست.خاک هست.جوانه خواهیم زد . وقتی جهان از ریشه جهنم. و سعی از ریشه های یاس می آید. وقتی که یک تفاوت ساده. در حرف کفتار را. به کفتر تبدیل می کند. باید به بی تفاوتی واژه ها. و واژهای بی طر فی. از هر طرف بخوانی. نوشته شده در ۸۷/۰۸/۲۹ساعت 8:19 توسط؟ گر من ز می مغانه مستم ، هستم. گر کافر و گبر و بت پرستم ، هستم. هر طایفه ای به من گمانی دارد. من زان خودمم - چنانکه هستم ، هستم. ماجراهای من و مادر شوهر جانم.

magicgirl.blogfa.com

اشکی در گذر گاه تاریخ ... - خوشبخت ترین مردم

http://www.magicgirl.blogfa.com/post-12.aspx

اشکی در گذر گاه تاریخ . آب هست.خاک هست.جوانه خواهیم زد . وقتی که خودم را از بالای ساختمان پرت کردم . زن و شوهربه ظاهر مهربانی را دیدم که با خشونت. مردی قوی جثه و پر زور را دیدم که گریه می کرد. خانمی داشت گریه می کرد چون نامزدش ترکش. کسی را دیدم که داروی ضد افسردگی هر روزش. مرد بیکاری را دیدم که هنوز هم روزی هفت. روزنامه می خواند تا بلکه کاری پیدا کند. آقایی به ظاهر ثروتمند را دیدم که در خلوت. حساب بدهکاری هایش را می رسید. جوانی را دیدم که باز هم با نامزدش کتک. پیرمردی را دیدم که چشم به راه است تا شاید.

magicgirl.blogfa.com

اشکی در گذر گاه تاریخ ... - قصه ی بخت

http://www.magicgirl.blogfa.com/post-14.aspx

اشکی در گذر گاه تاریخ . آب هست.خاک هست.جوانه خواهیم زد . روزی روزگاری مردی بود که خیلی بد اقبال بود. اون اونقدر بد اقبال بود که اگه لب دریا می رفت. آب دریا خشک می شد . اون مرد بیچاره صبح تا شب با خودش فکر می کرد. که چیکار کنه تا بالاخره تصمیم گرفت بره تا بخت. خودش رو پیدا کنه و از اون بپرسه که چرا اینقد. در شروع راه به یک گرگ رسید گرگ زیر درخت. خوابیده بود اون مرد از ترسش کفشاشو درآورد تا. آروم آروم از کنار گرگ رد بشه اما یکدفعه گرگ. بیدار شد و گفت : میخواستی از دست من فرار. چیکار کنم تا سردردم خوب بشه .

magicgirl.blogfa.com

اشکی در گذر گاه تاریخ ... - گفتگو با خدا

http://www.magicgirl.blogfa.com/post-18.aspx

اشکی در گذر گاه تاریخ . آب هست.خاک هست.جوانه خواهیم زد . گفت و گو با خدا. در رویاهایم دیدم که با. گفت و گو می کنم. پرسید: پس تو می خواهی با من گفت و گو کنی؟ من در پاسخش گفتم: اگر وقت دارید. وقت من بی نهایت است. در ذهنت چیست که می خواهی از من بپرسی؟ پرسیدم: چه چیز بشر شما را سخت متعجب می سازد؟ اینکه آنها از کودکی شان خسته می شوند،. عجله دارند که بزرگ شوند،. و بعد دوباره پس از مدت ها،آرزو می کنند که کودک باشند. اینکه آنها سلامتی خود را از دست می دهند تا پول بدست آورند. خود را بدست آرند. من با خضوع گفتم: از...

magicgirl.blogfa.com

اشکی در گذر گاه تاریخ ... - آخرین پست من

http://www.magicgirl.blogfa.com/post-15.aspx

اشکی در گذر گاه تاریخ . آب هست.خاک هست.جوانه خواهیم زد . همین که دل دله خون بار ابره. همین که شب شبه قتل ستاره ست. همین که بغض تو بغض همیشه. همین که ترس من ترس دوبا ره ست. به من چه سرخی میخک. به من چه رقص نیلوفر. قفس بارونه کابوس کبوتر. به من چه کوچه باغ شعر. کنار کوچه بچه های پرسه. تو بهت رعشه و رگ ، گرد و سوزن. کنار مادرک های شناور. روی سنفونیه نفرین و شیون. کنار فقر گل بانوی ایثار. که می فروشه تنشو تیکه تیکه. کنار مرد دریا بغض خسته. که وا میباره از هم چیکه چیکه. به من چه سرخی میخک. به من چه رقص نیلوفر.

magicgirl.blogfa.com

اشکی در گذر گاه تاریخ ... - آدمیت مرد ...گرچه آدم زنده بود

http://www.magicgirl.blogfa.com/post-23.aspx

اشکی در گذر گاه تاریخ . آب هست.خاک هست.جوانه خواهیم زد . آدمیت مرد .گرچه آدم زنده بود. اشکی در گذر گاه تاریخ ". از همان روزی که دست حضرت قابیل. گشت آلوده به خون حضرت هابیل،. از همان روزی که فرزندان آدم. زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید. گرچه آدم زنده بود . از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند. از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را. گرچه آدم زنده بود . بعد ، دنیا هی پر ازآدم شد و این آسیاب،. قرن ها از مرگ آدم هم گذشت. روزگار مرگ انسانیت است. سینه دنیا ز خوبیها تهی ست. قرن موسی چمبه هاست!