KAVOSH46.BLOGFA.COM

zendegye-shirin.persianblog.ir

..صدا وتنها صداست ک می ماند

http://zendegye-shirin.persianblog.ir/post/54

صدا وتنها صداست ک می ماند. و ما عاشق شدیم .چراکه نه؟ سلامراستش دوست داشتم از شعرهای استاد منزوی بیشتربزارم آخه حقیقتش خودم کلا این سبک روخییییییییییلی دوست دارم.بخاطر این چندتا پست اضافه کردم،امیدوارم خوشتون بیاد و.راستی .نظر یادت نره. نوشته شده در تاريخ شنبه ۱۸ شهریور ۱۳٩۱ توسط محمد سینا. Weblog Themes By MihanSkin. امیدوارم ایرانسلت هیچ وقت شارژ تمام نکنه(.همیشه اعصابت سرجاش باشه)! کجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی؟ یکشنبه ٢ مهر ۱۳٩۱. او فقط اسیر من است. روزگار غریبی ست نازنین. شنبه ۱۸ شهریور ۱۳٩۱.

zendegye-shirin.persianblog.ir

..صدا وتنها صداست ک می ماند

http://zendegye-shirin.persianblog.ir/1391/6

صدا وتنها صداست ک می ماند. و ما عاشق شدیم .چراکه نه؟ او فقط اسیر من است. آیینه پرسید: که چرا دیر کرده است؟ نکند دل دیگری او را اسیر کرده است؟ خندیدم و گفتم : او فقط اسیر من است. تنها دقایقی چند تاخیر کرده است . آیینه به سادگیم خندید و گفت :. احساس پاک ، تو را زنجیر کرده است. گفتم : از عشق من چنین سخن مگوی. سالها دیر کرده است. در آیینه به خود نگاه می کنم آه! عشق تو عجیب مرا پیر کرده است. راست گفت آیینه که منتظر نباش ،. او برای همیشه دیر کرده است. برگرفته ازوبلاگ خانه ی دوست. روزگار غریبی ست نازنین. نوشته ...

zendegye-shirin.persianblog.ir

..صدا وتنها صداست ک می ماند

http://zendegye-shirin.persianblog.ir/1391/1

صدا وتنها صداست ک می ماند. و ما عاشق شدیم .چراکه نه؟ چشمای تر رو بالشم. هر شب نمی رسن به هم. باید به تو وابسته شم. با زندگی می جنگمو. در گیر دنیای توام. تکرار کن اسم منو. درگیر شی شاید تو هم. غیر از تو و دستای تو. چیزی منو آروم نکرد. بیزارم از شبهای سرد. من کاسه ی صبرم پره. حرفامو گوش کن ایندفه. برگرفته از ترانه های دوست عزیزم خانم آناهیتا مستاجران که در وبلاگ. امدی چه زیبا.گفتم دوستت دارم .چه صادقانه .پذیرفتی .چه فریبانه. اغوشم برایت باز شد.چه ابلهانه.باتو خوش بودم .چه کودکانه. ومن سوختم.چه عاشقانه.

zendegye-shirin.persianblog.ir

..صدا وتنها صداست ک می ماند

http://zendegye-shirin.persianblog.ir/post/57

صدا وتنها صداست ک می ماند. و ما عاشق شدیم .چراکه نه؟ چه خونها از پرم باید بریزم. از آن چشم ترم باید بریزم. دلم وقتی هوایت کرده باشد. چه خاکی بر سرم باید بریزم؟ نوشته شده در تاريخ یکشنبه ٢ مهر ۱۳٩۱ توسط محمد سینا. Weblog Themes By MihanSkin. امیدوارم ایرانسلت هیچ وقت شارژ تمام نکنه(.همیشه اعصابت سرجاش باشه)! 22سالمه و.اممم.دیگه چی بگم.آها .عاشق ساز وبخصوص سه تار وپیانو،شعر وترانه،اهو،ومادرم وکل خانوادم ودوستام،.هستم،از آش کارده وفقرهم بدم میاد! کجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی؟ یکشنبه ٢ مهر ۱۳٩۱.

zendegye-shirin.persianblog.ir

خاطر تنهایی من.. - ..صدا وتنها صداست ک می ماند

http://zendegye-shirin.persianblog.ir/post/60

صدا وتنها صداست ک می ماند. و ما عاشق شدیم .چراکه نه؟ به سراغ من اگر می آیید. سخت و پیوسته بیایید. نهراسید از اندیشه ی تنهایی من. صفحه ی خاطر من. شیشه ای نازک نیست. که ز هر لرزش اشکی ترکی بردارد! صفحه ی خاطر تنهایی من. قطعه سنگی شده از درد هزاران اندوه. در هراس از پاییز . . ! نوشته شده در تاريخ چهارشنبه ٥ مهر ۱۳٩۱ توسط محمد سینا. Weblog Themes By MihanSkin. امیدوارم ایرانسلت هیچ وقت شارژ تمام نکنه(.همیشه اعصابت سرجاش باشه)! کجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی؟ یکشنبه ٢ مهر ۱۳٩۱. او فقط اسیر من است.

zendegye-shirin.persianblog.ir

..صدا وتنها صداست ک می ماند

http://zendegye-shirin.persianblog.ir/1391/4

صدا وتنها صداست ک می ماند. و ما عاشق شدیم .چراکه نه؟ آینه ی خورشید از آن اوج بلند. شب رسید از ره و آن آینه ی خرد شده. شد پراکنده و در دامن افلاک نشست. تشنه ام امشب ، اگر باز خیال لب تو. خواب تفرستد و از راه سرابم نبرد. کاش از عمر شبی تا به سحر چون مهتاب. شبنم زلف تو را نوشم و خوابم نبرد. روح من در گرو زمزمه ای شیرین است. دگر نیستم ، ای خواب برو ، حلقه مزن. این سکوتی که تو را می طلبد نیست عمیق. وه که غافل شده ای از دل غوغایی من. می رسد نغمه ای از دور به گوشم ، ای. مکن ، این نعمه ی جادو را خاموش مکن. دلتنگ...

zendegye-shirin.persianblog.ir

غزل 102 - ..صدا وتنها صداست ک می ماند

http://zendegye-shirin.persianblog.ir/post/52

صدا وتنها صداست ک می ماند. و ما عاشق شدیم .چراکه نه؟ تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم. آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم. با آسمان مفاخره کردیم تا سحر. او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم. او با شهاب بر شب تب کرده خط کشید. من برق چشم ملتهبت را رقم زدم. تا کور سوی اخترکان بشکند همه. از نام تو به بام افق ها ،‌ علمزدم. با وامی از نگاه تو خورشید های شب. نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم. هر نامه را به نام و به عنوان هر که بود. تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم. تا عشق چون نسیم به خاکسترم وزد. یکشنبه ٢ مهر ۱۳٩۱.

zendegye-shirin.persianblog.ir

غزل 76 - ..صدا وتنها صداست ک می ماند

http://zendegye-shirin.persianblog.ir/post/53

صدا وتنها صداست ک می ماند. و ما عاشق شدیم .چراکه نه؟ کدام عید و کدامین بهار؟ که با نبود تو نومیدم از رسیدن عید. تو نرگس و گل سرخ و بنفشه ای ورنه. اگر تو باغ نباشی گلی نخواهم چید. به زینت سر گیسوی تو نباشد اگر. شکوفه ای ز سر شاخه ای نخواهم چید. نفس مبادم اگر در شلال گیسوی تو. کم از نسیم بود در خلال گیسوی بید. به آتش تو زمان نیز پاک شد ورنه. بهار اگر تو نبودی پلشت بود و پلید. س نه هر مخاطب و هر حرف و هر حدیث خوش است. که جز تو با دگرم نیست ذوق گفت و شنید. ز رمز و راز شکفتن اشارتی نگفت. یکشنبه ٢ مهر ۱۳٩۱.

zendegye-shirin.persianblog.ir

..صدا وتنها صداست ک می ماند

http://zendegye-shirin.persianblog.ir/1391/5

صدا وتنها صداست ک می ماند. و ما عاشق شدیم .چراکه نه؟ زمین فصاحت برگ چنار را. به باد خسته ی پاییز می سپرد. هوا ترنم سودایی شکفتن را. ز نبض بی تپش خاک می گرفت. غروب حرف خودش را. به گوش جنگل خاموش گفته بود. میان دوده ی افشان شب شبح می شد. میان درهم هذیان من دو شعله ی سبز. به روی شیشه ی تار. و از حقیقت اشیا بوی شک برخاست. و با حقیقت اشیا بوی او پیوست. تمام پنجره ی من. خیال او شده بود. تمام پوستم از عطر آشتی بیمار. تمام ذهن من از نور و نسترن سرشار. من از رطوبت سبز نگاه او دیدم. که در نهایت چشمش کبوتر دل من.

zendegye-shirin.persianblog.ir

غزل 104 - ..صدا وتنها صداست ک می ماند

http://zendegye-shirin.persianblog.ir/post/51

صدا وتنها صداست ک می ماند. و ما عاشق شدیم .چراکه نه؟ مرا ندیده بکیرید و بگذرید از من. که جز ملال نصیبی نمیبرید از من. زمین سوخته ام نا امید و بی برکت. که جز مراتع نفرت نمی چرید از من. عجب که راه نفس بسته اید بر من و باز. در انتظار نفس های دیگرید از من. خزان به قیمت جان جار می زنید اما. بهار را به پشیزی نمی خرید از من. شما هر آینه ، آیینه اید و من همه آه. عجیب نیست کز اینسان مکدرید از من. نه در تبری من نیز بیم رسوایی است. به لب مباد که نامی بیاورید از من. اگر فرو بنشیند ز خون من عطشی. یکشنبه ٢ مهر ۱۳٩۱.