KHATEREYEROOZAAM.BLOGFA.COM
من! قاتل...من! قاتل... - من لعنتی... خودم رو کشتم.
http://khatereyeroozaam.blogfa.com/
من! قاتل... - من لعنتی... خودم رو کشتم.
http://khatereyeroozaam.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Sunday
LOAD TIME
0.7 seconds
PAGES IN
THIS WEBSITE
19
SSL
EXTERNAL LINKS
21
SITE IP
149.56.201.253
LOAD TIME
0.719 sec
SCORE
6.2
من! قاتل... | khatereyeroozaam.blogfa.com Reviews
https://khatereyeroozaam.blogfa.com
من! قاتل... - من لعنتی... خودم رو کشتم.
khatereyeroozaam.blogfa.com
من! قاتل... - اونا!
http://www.khatereyeroozaam.blogfa.com/post/162
من لعنتی. خودم رو کشتم. عذاب خاطراتم. عذاب خودم. عذاب عزیزترین آدم زندگیم. اونا میگن که فراموش کن! ولی همونا بودن که باعث شدن من به این حال برسم. انگار نمیخواستن من خوشحال باشم. انگار نمیخواستن روزای خوب ادامه داشته باشه. انگار نمیخواستن من و با تو ببینن که داریم ثابت میکنیم که عاغا! همه مث شماها نیستن! همه نباید با هم توو رابطه باشن تا خوشحال باشن. اونا باور نمیکردن که میشه! ما داشتیم ثابت میکردیم. که میشه. که میشه وقتی الان تو انقدر حالت بده و فقط من میدونم! من میتونم حالتو خوب کنم. دلم برات تنگ شده.
من! قاتل... - نه!
http://www.khatereyeroozaam.blogfa.com/post/165
من لعنتی. خودم رو کشتم. عذاب خاطراتم. عذاب خودم. عذاب عزیزترین آدم زندگیم. نمیدونم گفته بودم یا نه. ولی زهرا یه کاری باهام داشت. نمیشد انجام بدم ، ولی نمیدونم چرا! گفتم میتونم و اینا. بعدش امروز اومد پیشم نشست توو سایت. یه نیم ساعت چل پنج دقیقه ای پیش هم بودیم. یهو به خودم اومدم دیدم که نباید باهاش حرف بزنم! یادم اومد که نباید بزارم دوباره شروع شه. دوباره که چی بگم. من نباید اصن ببینم اینو! نمیدونم. انگار اصلا دست خودم نیست. انگار اصلا من خودم نیستم. ولی باید هرطور شده از زیر اون کار در برم.
من! قاتل...
http://www.khatereyeroozaam.blogfa.com/posts
یکشنبه هشتم دی ۱۳۹۲. یکشنبه هشتم دی ۱۳۹۲. جمعه بیست و نهم آذر ۱۳۹۲. دوشنبه هجدهم آذر ۱۳۹۲. یکشنبه دهم آذر ۱۳۹۲. یکشنبه دهم آذر ۱۳۹۲. جمعه هشتم آذر ۱۳۹۲. جمعه هشتم آذر ۱۳۹۲. جمعه هشتم آذر ۱۳۹۲. پنجشنبه هفتم آذر ۱۳۹۲. چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲. سه شنبه پنجم آذر ۱۳۹۲. یکشنبه سوم آذر ۱۳۹۲. یکشنبه سوم آذر ۱۳۹۲. جمعه یکم آذر ۱۳۹۲. چهارشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۲. شنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۲. شنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۲. جمعه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۲. پنجشنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۲. پنجشنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۲.
من! قاتل... - الان!
http://www.khatereyeroozaam.blogfa.com/post/163
من لعنتی. خودم رو کشتم. عذاب خاطراتم. عذاب خودم. عذاب عزیزترین آدم زندگیم. الان باید برم به اون ۳تا فیزیک یاد بدم. نوشته شده در جمعه هشتم آذر ۱۳۹۲ساعت 18:26 توسط من. Powered By BLOGFA.COM.
من! قاتل...
http://www.khatereyeroozaam.blogfa.com/1392/06
من لعنتی. خودم رو کشتم. عذاب خاطراتم. عذاب خودم. عذاب عزیزترین آدم زندگیم. اون داستان دختره رو که برات تعریف کردم یادته؟ گفتم وبلاگ داشتم ، بعدش پاکش کردم ، اون رفت به اسم من وبلاگمو زد دوباره؟ Http:/ www.ganjineyeasrar.blogfa.com/. راستی کاملا اتفاقی یادم اومد که اسم وبلاگ صبا دقیقا انگیلیسی اسم وبلاگ منه! نوشته شده در شنبه سی ام شهریور ۱۳۹۲ساعت 22:2 توسط من. میدونی یاد کدوم شب افتادم؟ اون شبی که زود ازت خدافظی کردم که بخوابم، بعدش توو ف.ب یه استتوس گذاشتم. ولی گفتی گمشو بیا یاهو ببینم! مهم نیست دیگه :).
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
19
sadaf - زن ...
http://www.yaddashthay-sadaf.blogfa.com/post/80
من زن خلق شدم. نه برای در حسرت یک بوسه ماندن ،. بلکه برای خلق بوسه ای از جنس آرامش. من زن نشدم که همخواب آدمهای بیخواب شوم. زن شدم که برای خواب کسی رویا شوم. من زن نشدم که در تنهایی ام حسرت آغوشی عاشقانه داشته باشم. زن شدم تا آغوشی در تنهایی عشقم باشم. تاریخ چهارشنبه ۱۱ اردیبهشت۱۳۹۲. شیخی به زنی فاحشه گفتا:مستی. هر لحظه به دام دگری پا بستی. گفتا : شیخا ، هر آنچه گویی هستم. آیا تو چنان که مینمایی هستی؟ تا خاک مرا به قالب آمیخته اند. بس فتنه که از خاک برانگیخته اند. من بهتر از این نمی توانم بودن. من و شما ...
sadaf - آغوش ...
http://www.yaddashthay-sadaf.blogfa.com/post/79
یاد روزهایی می افتم. که مهمان خانه پدربزرگ و مادربزرگم بودم. با ناهار دلچسبی در باغ : نان و گردو و انگور تازه. و چه شادمان میخندیدم . حس خوشبخت ترین آدم دنیا را داشتم. رفتنشان قلبم را بدجوری شکست! دلم لک زده برای یکبار دیگر به آغوش کشیدنشان . تاریخ پنجشنبه ۵ اردیبهشت۱۳۹۲. شیخی به زنی فاحشه گفتا:مستی. هر لحظه به دام دگری پا بستی. گفتا : شیخا ، هر آنچه گویی هستم. آیا تو چنان که مینمایی هستی؟ تا خاک مرا به قالب آمیخته اند. بس فتنه که از خاک برانگیخته اند. من بهتر از این نمی توانم بودن. ناپاک ترین انسان ها هم.
sadaf - به یاد سیمین و به یاد من ...
http://www.yaddashthay-sadaf.blogfa.com/post/110
به یاد سیمین و به یاد من . که بمانم دویستسال به تباهی نظر کنم. که هی همهروزم به شب رسد که هی همهشب را سحر کنم. که هی سحر از پشت شیشهها دهنکجی آفتاب را. ببینم و با نفرتی غلیظ نگاه به روزی دگر کنم. نبرده به لب چای تلخ را دوباره کلنجار پیچ و موج. که قصه دیوان بلخ را دوباره مرور از خبر کنم. قفس همه دنیا قفس قفس هوای گریزم به سر زند. دوباره قبا را به تن کشم دوباره لچک را به سر کنم. به خیابان ناکجا میان فساد و جمود و دود. که رغم هر بود یا نبود ز دست ستم شکوه سر کنم. گذارمشان در بلای سخت که چی؟ که نشاطی دگر کنم.
sadaf - من و دریا ...
http://www.yaddashthay-sadaf.blogfa.com/post/98
من و دریا . بعد از مدتها چند روزی رفتم سواحل خزر. زدم تو دل جاده ای که یه روزی تنها عشق واقعی زندگیمو ازم گرفت ، تا بپرسم چرا؟ رفتم یه جای دنج چند متری دریا که شبها صدای موجهای اول پاییز لالایی شبانه ام بود. نشستم روی صخره های ساحل و نسخه کپی کتاب صد سال تنهایی گارسیا مارکز چاپ 2035 شاهنشاهی رو ورق زدم تا بدون سانسور حساب و کتاب کنم چند سال از صد سالم و سپری کردم . رفتم که دور شم از چیزی که حالا هستم ، که ببینم چی شد که هنوز هم دلم یه دنیا درد داره . روی تراس حین بارش تند بارون. تاریخ دوشنبه 8 مهر1392.
sadaf - من ، شیلا ، اصفهان ...و حسین(ع)
http://www.yaddashthay-sadaf.blogfa.com/post/104
من ، شیلا ، اصفهان .و حسین(ع). امروز آخرین روز کاری من و شیلا در دفتر تهران بود، دختر جدی و منضبط از نظر کاری ولی مهربون و از نظر شخصیتی جالب، بیشتر از سه سال باهم همکار بودیم و باهم دوست شدیم ،همیشه تو یادم میمونه حتی اگه دیگه هرگز همدیگه رو نبینیم اگر چه چون قراره در دفتر کانادا مستقر بشه دورادور همکاریمون برقراره و به مدد تکنولوژی رفاقتمون هم ادامه خواهد داشت،. اما دلم براش تنگ میشه، مخصوصا موقع ناهارا تو شرکت :-(. هرکسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من. تاریخ دوشنبه 20 آبان1392. بس فتنه ک...
sadaf - دلم ...
http://www.yaddashthay-sadaf.blogfa.com/post/86
دلم میخواد آنقدر برگردم به سالها و روزها و لحظه ها ی قبل تر. تا برسم به صلب پدرم! آن وقت یکی از میلیونها اسپرمی بشم که هدر میره. با دستمالی پاک میشه. اصلا، هیچ میشه . تاریخ پنجشنبه ۳ مرداد۱۳۹۲. شیخی به زنی فاحشه گفتا:مستی. هر لحظه به دام دگری پا بستی. گفتا : شیخا ، هر آنچه گویی هستم. آیا تو چنان که مینمایی هستی؟ تا خاک مرا به قالب آمیخته اند. بس فتنه که از خاک برانگیخته اند. من بهتر از این نمی توانم بودن. کز بوته مرا چنین برون ریخته اند. جمله بی قراریت ، از طلب قرار تست. طالب بی قرار شو ، تا که قرار آیدت.
sadaf - جملات تاثیر گذار دنیای مجازی
http://www.yaddashthay-sadaf.blogfa.com/post/112
جملات تاثیر گذار دنیای مجازی. تا همین چند وقت پیش که فقط پیامها از طریق Sms ارسال میشد، یا همین حالا که به مدد تکنولوژی با دسترسی به وایبر و واتس آپ و چندین نوع دیگه از اپلیکیشن های گفتگو محور ، هر روز و روزی چندین و گاهی دهها پیام، از دوستانمون دریافت و برای دوستان دیگرمون ارسال میکنیم ، غالب این پیامها یا جوک هستن یا جملات قصار و تاثیر گذار از علما و اندیشمندان داخلی و خارجی. تاریخ شنبه 15 شهریور1393. کتابهایی که میخوانم را اینجا دنبال کنید :. Http:/ sadafandbooks.blogfa.com. شیخی به زنی فاحشه گفتا:مستی.
sadaf - الان متنفرم از بعضی ها .....
http://www.yaddashthay-sadaf.blogfa.com/post/95
الان متنفرم از بعضی ها . متنفرم از تمام کسانی که. هر چه خواستند با من ، دلم و احساسم کردند. و مرا با کوله باری از اندوه تنها گذاشتند . و بیشتر از همه متنفرم از خودم. که چرا به آنها چنین اجازه ای دادم! تاریخ چهارشنبه ۲۰ شهریور۱۳۹۲. شیخی به زنی فاحشه گفتا:مستی. هر لحظه به دام دگری پا بستی. گفتا : شیخا ، هر آنچه گویی هستم. آیا تو چنان که مینمایی هستی؟ تا خاک مرا به قالب آمیخته اند. بس فتنه که از خاک برانگیخته اند. من بهتر از این نمی توانم بودن. کز بوته مرا چنین برون ریخته اند. چون بلبل مست راه در بستان یافت.
sadaf - به بهانه تولد خودم
http://www.yaddashthay-sadaf.blogfa.com/post/90
به بهانه تولد خودم. 11 شهریور هر سال یه سال به سنم اضافه میشه. خیلی سال پیش تو یه اتفاق خیلی معمولی که میگن در روز هزاران هزار ازش تو گوشه و کنار دنیا اتفاق میفته ، من متولد شدم .نه پرنسس کاخ ناتینگهام بودم و نه فرزند ناخواسته ای در حلبی آبادها بلکه حاصل یه خانواده معمولی بودم اما پر از عشق! دور هم جمع شدن خانواده ام ، دوستان و همکارام ، کیک. هدیه ، آغوش ، و بوسه های محکم . اما به درونم که نگاه میکنم چیز زیادی برای گفتن ندارم! نه یعنی راستش حرف زیاد دارم اما تاب گفتنش رو ندارم. تاریخ یکشنبه ۱۰ شهریور۱۳۹۲.
sadaf - اوهام
http://www.yaddashthay-sadaf.blogfa.com/post/103
اثر ریچارد باخ کتاب تازه ای که دارم میخونم قبلا از این نویسنده "جاناتان" رو خوندم. و زمزمه امروزم این شعر از جناب سهراب :. من به آمار زمین مشکوکم. اگر این سطح پر از آدمهاست. پس چرا این همه دلها تنهاست . بیخودی میگویند هیچ کس تنها نیست. چه کسی تنها نیست! همه از هم دورند. همه در جمع ولی تنهایند. من که در تردیدم تو چطور! تاریخ شنبه 11 آبان1392. کتابهایی که میخوانم را اینجا دنبال کنید :. Http:/ sadafandbooks.blogfa.com. شیخی به زنی فاحشه گفتا:مستی. هر لحظه به دام دگری پا بستی. گفتا : شیخا ، هر آنچه گویی هستم.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
21
کوچه های آسمان
ازتو خجالت می کشم. از تو که آنقدر بزرگی که کوچکیم را به رخم نمی کشی (ا لله اکبر. و آنقدر مهربان که تنهاییم را رنگ می کنی ( فانی قریب. وآنقدر صبور که منتظرم می مانی ( واستغفروا ربکم ثم توبوا الیه. از تو خجالت می کشم. واین من هستم که همیشه در مقابل کلامت آتش می گیرم ،ذوب می شوم و عاشق. تا به سوی تو بازگردم. برخیز که راه رفته را برگردیم. در عرش صدای ارجعی پیچیده است. اما تو رفتی . صبر نکردی با هم تمام کنیم این فصل را به جایش دست در دست هم. آن روزها را در یک حرف بیان میکنیم :آه. و چه سخت است. حالا انگار که د...
شب مهتابی
آدم آرومی از نظر بقیه خانواده هستم. کتاب خوندن رو هم خیلی دوست دارم. پسر برتر از دختر آمد پدید؟ یا تو یا هیچکس. زخمی ام کرد. اما میبخشمش. کاکتوس نوازش نمیفهمد. اختلاف زن و مرد. سهم من از رویا تا واقعیت! به پرشین بلاگ خوش آمدید. همه چی برای تو. اینجا همه چی در همه. شعر و عکس عاشقانه. تو این وب همه چی پیدا میشه! نویسنده: مهتاب - ۱۳٩۳/۸/۳٠. یکی بود یکی نبود". یکی هست" که یادش در دل هاست ولی جسمش. کاش میتوان گفت "بیا برگرد"و از "روز برفی بگو" به کسی که"نگران منی"و "نبض احساسم" در دستانت است. اون موقع است که ...
خــآطــره هـــآی یه دختـــر راک بــآز
دوشنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۲ 22:50. خآطره هآی یه دختر راک بآز.
خاطره پاییز
نوشته شده توسط در جمعه یکم فروردین ۱۳۹۳ ساعت 0:0 موضوع لینک ثابت. كد موسيقي براي وبلاگ. Template Designed BY Weblogtemp.
☁ ☀ گل نرگس ☀ ☁
میخوام یه مدت وبلاگم امام زمانی باشه. بیا تا جوانم بده رخ نشانم. که این زندگانی وفایی ندارد. ۹۲/۱۱/۱۶ ] [ معصومه ] . بوییدن گل نرگس ، آنقدر که نفس قطع شود. ۹۲/۱۱/۱۶ ] [ معصومه ] . چراغانی و پر از گل های نرگس خواهد شد. ۹۲/۱۱/۱۵ ] [ معصومه ] . جهان در انتظار توست. ۹۲/۱۱/۱۵ ] [ معصومه ] . آقا جان انتظار هم از نیامدنت بی تاب شد. ۹۲/۱۱/۱۵ ] [ معصومه ] . هی رهگذر . خوش اومدی. صاحب امر ، ترس آن دارم. که بمبرم و تو هنوز در پس پرده ی غیبت باشی. سرسرای من در نبود تو. باران بی پایان چشم های من.
من! قاتل...
من لعنتی. خودم رو کشتم. عذاب خاطراتم. عذاب خودم. عذاب عزیزترین آدم زندگیم. الان اون پروپوزالی که برای پروژه ی معماریت نوشته بودم رو هم پیدا کردم :). نوشته شده در یکشنبه هشتم دی ۱۳۹۲ساعت 23:14 توسط من. اینو خیلی قبلا نوشته بودم. نذاشتم . مونده بود. الان داشتم هاردم رو پاک میکردم. دیدمش . هه! بردیا تازه برگشته بود ایران ، صب ساعت 10 بهم زنگید ، گفت ر تب ت چند شد؟ گفتم نیومده ، قراره فردا شب بیاد. گفت نه بابا اومده ، دوستم الان زنگید گفت. گفتم جدی؟ باز کرد سایت رو و گفت کدومه؟ از بردیا هم ک ل ی تشکر کرد.
جویبار لحظه ها
من در آن شهر شب و رخوت و قندیل سرسبزترین خاطره را آه کشیدم. وقتی صدای به در کوبیدن دستای کوچولوی توپولت به گوشم میخوره. وقتی میام درو باز میکنم و یک قدم میای جلو و توی چهارچوب در می ایستی. وقتی قیافه ی بامزه ی محصورشده توی شال و کلاه عروسکیتو میبینم که توی آخرین روزهای سرد زمستونی بی شباهت به اسکیموها نیست. وقتی با صدای کوچولوگونه ای میگم ووویییی جوجه اومدی و تو از زیر شال گردن گرم زرد خردلیت ذوق میکنی و آبیه چشمات به وضوح میخندن. و تو تایید میکنی بیرون سرده و من عاشق این تایید کردناتم. دنیا دنیا دنیا بار.
هستی هنوز
دوست دارم ،قد همه ی دنیا،بارها و بارها بهت احساسمو بگم. هر چی که تو این قلب کوچیکم هست. هیچ وقت فکر نمی کردم که اگه احساسه قلبیمو به کسی بگم،پیش خودش فکر کنه دارم تظاهر می کنم. شاید حق داره.نمی دونم! خیلی سخته،واقعا سخته،که همیشه احساستو بکشی.همیشه طفره بری.حرفاتو بریزی تو حلقومت.سخته! ای کاش میتونستم که خودمو کنترل کنم! نوشته شده در 2012/12/2. ساعت توسط خزان. . .شاه بلوط. هنوز هم تنهایی هایم را با تو به تماشا می نشینم. هنوز هم اشکهایم را فقط چشم در چشم جای خالی ات می ریزم. نیستی اما بیشتر از همه هستی.
باران در نگاه من
باران در نگاه من. خاطره ای از دیروز. من اونیم که سایه ام نداشت. دلش رو توی کوچه جا گذاشت. همون که تو دلش غمارو کاشت. غیر از این سکوت چیزی برنداشت. من اونیم که گریه می کنه. همون که بغض و ول نمی کنه. همون که هیچکی باورش نکرد. اشک و عاشق گونه می کنه. صدام که سر به آسمون کشید، دلای عاشق و به این جنون کشید. خدا ببخشه اونو که نموند. که قلب سادمو اون به خون کشید. عشق ادعا سرش نشد، آخرش نشد. که یاد من بره. آسمونو باورش نشد ، کبوترش نشد. من اونیم که خیره رو دره، خوشیشو میده غصه می خره. که حالش از همیشه بدتره.
خاطره زکریا
برای او:کافی ست فقط تو به خاطرم داشته باشی آنگاه اگر تمامی دنیا هم فراموشم کنند،باکی نیست. شنبه 28 مرداد 1391 12:48 ب.ظ. نوع مطلب : تئاتر. برای خواندن مقاله کلیک کنید! نوشته شده توسط : خاطره زکریا. چهارشنبه 25 مرداد 1391 12:54 ق.ظ. نوع مطلب : تئاتر. مقاله ای درباره "دراماتورژی" برگرفته از سایت "ایران تئاتر":. نوشته شده توسط : خاطره زکریا. سه شنبه 24 مرداد 1391 03:58 ب.ظ. نوع مطلب : ادبیات. به مناسبت تولد علی حاتمی. چند دیالوگ ماندگار از او:. با دست محکم می زنه تو پیشونیش! 5) دلمون برات تنگ می شه، بهت عاد...