KOOCHOOLU83.BLOGFA.COM
خاطرات من و نگارخاطرات من و نگار - خاطرات زندگی ما
http://koochoolu83.blogfa.com/
خاطرات من و نگار - خاطرات زندگی ما
http://koochoolu83.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Wednesday
LOAD TIME
0.4 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
19
SITE IP
149.56.201.253
LOAD TIME
0.391 sec
SCORE
6.2
خاطرات من و نگار | koochoolu83.blogfa.com Reviews
https://koochoolu83.blogfa.com
خاطرات من و نگار - خاطرات زندگی ما
koochoolu83.blogfa.com
پروفایل نارسیس
http://www.koochoolu83.blogfa.com/Profile
خاطرات من و نگار. مامان نگار هستم . خیلی دوسش دارم . بیشتر از تموم عالم .
خاطرات من و نگار -
http://www.koochoolu83.blogfa.com/post-54.aspx
خاطرات من و نگار. نمی دونم اینا رو باید بنوسم یا نه. سه ماهه باردار بودم اولش با لکه بینی و درد. به کمک امپول و استراحت راه افتاده . تو یازده هفته بودم. که یه دفعه همه چیز بهم ریخت . مصادف با ۱۲ اسفند ۹۰. ناراحتی فایده نداشت . ضعف و درد دوتایی چند وقتی مثل دو تا مهمون. که بخوای با مرگ موش نابودشون کنی دنبالم بودن. این بارداریم تموم شد . نوشته شده در شنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۱ساعت 11:38 توسط نارسیس. یه دفترچه خاطرات الکترونیکی. برای ثبت لحظات زندگی نگارم. دلم می خواد وقتی بزرگ شدی خوت با سلیقه.
خاطرات من و نگار
http://www.koochoolu83.blogfa.com/9105.aspx
خاطرات من و نگار. اون شب همه بودند اما انگاری فقط خدا بود و بس. بین اون جمع مادر اعتراض داشت . بد تعبیر شد . محکوم شد . گذشت دلش زخمی شده بود . اسیب دیده بود اما هیچکس نمی دید . ترسیده بود . یه دفعه همه چیز عوض شد . بازم رنگ سرخ و داغ عشق رو کشید. رو جسمش . اما روحش چی؟ گذشت کمی تسکین پیدا کرد . ساکت شد . حالا سیلاب اشک در تمام خلوت ها. با این که بازی رو برده بود . اشک چکه چکه چکید رو زخم دلش سرد شد و خوب نشد که نشد . یه خواب راحت کرد . کابوس بود ، همش هراس بود خوب شد که گذشت . پس پس الهی خودت ردیفش کن .
خاطرات من و نگار
http://www.koochoolu83.blogfa.com/archive.aspx
خاطرات من و نگار. یه دفترچه خاطرات الکترونیکی. برای ثبت لحظات زندگی نگارم. دلم می خواد وقتی بزرگ شدی خوت با سلیقه. خودت هر جوری بخوای تغییرش بدی .
خاطرات من و نگار
http://www.koochoolu83.blogfa.com/9102.aspx
خاطرات من و نگار. عطر سکر اور خوشبختی. شمیم دل نواز محبت رنگ زیبای عشق گرمای دلنشین با هم بودن. و نگاه گرم و مردانه تو که تا عمق وجودم را می کاود و نگفته ها را فاش میکند . و اوای شیرین و زنده خنده های دخترم. خدایا خدایا تمامی لبها را به شکوفه های زیبای خنده متبسم فرما . نوشته شده در دوشنبه چهارم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 14:37 توسط نارسیس. یه دفترچه خاطرات الکترونیکی. برای ثبت لحظات زندگی نگارم. دلم می خواد وقتی بزرگ شدی خوت با سلیقه. خودت هر جوری بخوای تغییرش بدی . زنانه ترین اعترافات حوا. در مورد فنگ شویی.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
ساتین - یادته؟!!
http://www.tepal.blogfa.com/post-17.aspx
ساتین دوستی بود از دیار عشق، از دیار نور ، مهربان بود و با صفا، از اهالی آسمان. نمی دونم این شاعرها چطور می تونن حرف دل دیگران رو بزنن! مثل این شعر که از مریم حیدرزاده س ( البته با یه کم تلخیص و تغییر توسط خودم). روزای خیلی طلایی یادته؟ روز ترس از جدایی یادته؟ روز تمرین اشاره یادته؟ شب چیدن ستاره یادته؟ دستمون تو دست هم بود یادته؟ غصه هامون کم کم بود یادته؟ چشم نازت مال من بود یادته؟ دیدن من قدغن بود یادته؟ روزگار قهر و آشتی یادته؟ هیچ کسو جز من نداشتی یادته؟ قول دادی پیشم بمونی یادته؟ حالا اومدم همونجا ...
ساتین
http://www.tepal.blogfa.com/8804.aspx
ساتین دوستی بود از دیار عشق، از دیار نور ، مهربان بود و با صفا، از اهالی آسمان. عکسی که ازت دارم از خودت بهتره. چون هنوز نشده که بهش نگاه کنم و نخنده. نوشته شده در یکشنبه چهاردهم تیر ۱۳۸۸ساعت 11:37 توسط صادق. اگه دلم بگیره. اگه غرورم بشکنه. اگه آسمون رو سرم خراب بشه. وقتی موفق میشم. وقتی خوشحالم. وقتی خوش میگذره . موقع عصبانیت . وقت گریه. هنگام نا امیدی. این برنامه ی تماشای یه عکسه. تنها تصویری که از چهره تو دارم. نوشته شده در یکشنبه چهاردهم تیر ۱۳۸۸ساعت 11:31 توسط صادق. براي تو قصه مي گويم. من و خود من.
ساتین
http://www.tepal.blogfa.com/8802.aspx
ساتین دوستی بود از دیار عشق، از دیار نور ، مهربان بود و با صفا، از اهالی آسمان. کاش می شد زندگی را ساده کرد. کاش می شد دردها را چاره کرد. تا نیاید اشک از چشم کسی. دفتر غم را گرفت و پاره کرد. از برای کاهش تحقیرها. مسکن خود گوشه میخانه کرد. یا که رفت و سر به صحراها گذاشت. در بیابان خویشتن آواره کرد. سختگیری های تلخ روزگار. خون به جان عاشق دیوانه کرد. دیدن یارم کنار دیگری. آسمان را بر سرم ویرانه کرد. نوشته شده در چهارشنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت 8:4 توسط صادق. این هم واسه کسی که دوستش دارم. صحبتی که می کنم ...
ساتین - التماس دعا
http://www.tepal.blogfa.com/post-21.aspx
ساتین دوستی بود از دیار عشق، از دیار نور ، مهربان بود و با صفا، از اهالی آسمان. حالا بعد از مدت های زیادی دوباره اومدم تو دنیای وب تا کلامی بنویسم. موندم از کجا شروع کنم. تو این مدت که نبودم چی بهم گذشت؟ خوب بود یا بد؟ به هر حال خدا رو شکر. یه دوست خوب پیدا کردم. خیلی برام عزیزه. به هم قول دادیم که تا آخرش با هم باشیم. تا آخر آخر آخر. آره به قولی من هم رفتم بین متاهلین. همه چیز عالی بود. همه خوشحال بودن.ئاما شاید هیچکس به اندازه خودم خوشحال نشد. براي تو قصه مي گويم. براي تو اي گل نازم. که لبخند آشناي توست.
ساتین - دوباره نیروگاه
http://www.tepal.blogfa.com/post-22.aspx
ساتین دوستی بود از دیار عشق، از دیار نور ، مهربان بود و با صفا، از اهالی آسمان. امروز دوباره اومدم توی وب تا از دست این روزگار لعنتی شکایت کنم. خبر قبولی توی آزمون استخدامی نیروگاه یادتونه. تموم مراحل رو طی کردیم و فقط منتظر بودیم تا دعوت به کار بشیم. ناگهان از آموزش و پرورش هم خبر رسید که اونجا هم قبول شدیم. ما هم جانب احتیاط رو گرفتیم و رفتیم برای مصاحبه! خدا رو چه دیدی شاید نیروگاه نشد! اگه بخواهیم بریم و دبیر هنرستان بشیم باید یه تعهد ۵ ساله هم بدیم. حالا بعد از یکماه اخبار بدی از نیروگاه به گوش میرس...
ساتین - سال نو مبارک
http://www.tepal.blogfa.com/post-19.aspx
ساتین دوستی بود از دیار عشق، از دیار نور ، مهربان بود و با صفا، از اهالی آسمان. روزهای قشنگ زندگی دارن به سمت تازگی میرن. دنیا داره روحش رو زنده می کنه. ایرونیا خونه تکونی رو دارن تموم می کنن و با ظاهری آراسته و قلبهای شاد به استقبال بهار میرن. از امسال بقیه مردم دنیا هم نوروز دارن. اونها هم یاد می گیرن که تازه شدن همیشه شادی بخشه. توی خونه تکونی دلهاتون، ما رو که بیرون نذاشتین! امیدوارم همیشه شاد باشید، مثل بهار. نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۸۸ساعت 17:39 توسط صادق. براي تو قصه مي گويم.
ساتین - نیروگاه
http://www.tepal.blogfa.com/post-20.aspx
ساتین دوستی بود از دیار عشق، از دیار نور ، مهربان بود و با صفا، از اهالی آسمان. حالا بعد از چند وقت اومدم نمی دونم باید چی بگم؟ فقط خواستم برام دعا کنید. توی آزمون استخدامی وزارت نیرو برای نیروگاه در مرحله اول قبول شدم. برای بقیه ش دعا کنید. نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم مرداد ۱۳۸۹ساعت 20:20 توسط صادق. براي تو قصه مي گويم. براي تو اي گل نازم. که لبخند آشناي توست. براي من بال پروازم. تو در بين گلها شقايق تريني. سراپا اميدي سراسر يقيني. تويي تنها هم صدا با من. در اين دنيا هم نوا با من. براي تو ، قصه مي گويم.
ساتین
http://www.tepal.blogfa.com/8801.aspx
ساتین دوستی بود از دیار عشق، از دیار نور ، مهربان بود و با صفا، از اهالی آسمان. دومی برای اولین روز. اینبار نمی دونم چرا دوباره اومدم. اما دومین بار در همین سال جدیده. ولی همین امروز. هنوز از پست اول زیاد نگذشته. فقط چند دقیقه. پس اگه قبلی رو ندیدین لطفا اول برید سراغ اون. شاید دستم از شعرهای قشنگ و دلبرانه و یا از عکس یا ازمطالبی که همه کس پسند باشه خیلی خالیه. ولی دلخور نباشید. دوستانی که از قبل منو میشناسن می دونن که چه جوری می نویسم. بالاخره همه که مثل هم نیستن. نظر خودتون در مورد خودتون چیه؟ شما هم ...
ساتین
http://www.tepal.blogfa.com/8905.aspx
ساتین دوستی بود از دیار عشق، از دیار نور ، مهربان بود و با صفا، از اهالی آسمان. حالا بعد از مدت های زیادی دوباره اومدم تو دنیای وب تا کلامی بنویسم. موندم از کجا شروع کنم. تو این مدت که نبودم چی بهم گذشت؟ خوب بود یا بد؟ به هر حال خدا رو شکر. یه دوست خوب پیدا کردم. خیلی برام عزیزه. به هم قول دادیم که تا آخرش با هم باشیم. تا آخر آخر آخر. آره به قولی من هم رفتم بین متاهلین. همه چیز عالی بود. همه خوشحال بودن.ئاما شاید هیچکس به اندازه خودم خوشحال نشد. حالا بعد از چند وقت اومدم نمی دونم باید چی بگم؟ فقط خواستم ...
ساتین
http://www.tepal.blogfa.com/8808.aspx
ساتین دوستی بود از دیار عشق، از دیار نور ، مهربان بود و با صفا، از اهالی آسمان. با بغض، هق هق کنان. می دونم باید برم. اینو خوب می دونم. می دونم دیگه جایی تو زندگیش ندارم. می دونم کسانی هستن که به راحتی جای منو براش پر می کنن. دست و پای اضافی می زنم. می دونم اصلا عددی نیستم، به حساب نمیام. همیشه دوست داشتم بهترین باشم، تا جایی که بتونم. توی عاشقی هم همین طور. اما انگار! نتونستم. آره نتونستم. همه تلاشم بی فایده بود. آخه کسی ندید. نفهمید. نخواستن، نخواست، نمی خواد. حالا دیگه منم نمی خوام. دوستش دارم، می دونه.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
19
Account Suspended
This Account has been suspended. Contact your hosting provider for more information.
koochoolooyetalkh.persianblog.ir
پریشان نوشته های سابق یه کوچولوی تنها
پریشان نوشته های سابق یه کوچولوی تنها. 1740;کشنبه ۱۸ بهمن ،۱۳۸۳. جنگ و اين بازی ها. هر چند اينجا را بسته بودم ولی انصافا دلم نيامد اين را اينجا نگذارم. مطلبی را کسی در جواب کوروش. نوشته بود و سياست نامه نامی جوابش گفته بود که اينجا می آورمش:. نظراتی خواندم که چشم پوشی بر وارون انگاری برخی حقايق را اين بار جايز ندانستم . 1. نکته ی قابل تعم ق جريان برگزاری انتخابات سراسری عراق است . اينکه ملت ی برای اول ين بار صاحب دموکراسی باد آورده شود شادمانی چندانی ندارد! ازين که بگذريم اگر بخواهيم به وضع داخلی نويسندگ...
بی تو ..... تنهاترینم
بی تو . تنهاترینم. اگه میدونستی چقدر تنهام برام اشک می ریختی و اگه می دونستی چقدر اشک میریزم هیچ وقت تنهام نمی ذاشتی. از تنگنای محبس تاریکی. از منجلاب تیره این دنیا. بانگ پر از نیاز مرا بشنو. آه ای خدای قادر بی همتا. یکدم ز گرد پیکر من بشکاف. بشکاف این حجاب سیاهی را. شاید درون سینه من بینی. این مایه گناه و تباهی را. دل نیست این دلی که به من دادی. در خون تپیده آه رهایش کن. یا خالی از هوی و هوس دارش. یا پای بند مهر و وفایش کن. تنها تو آگهی و تو میدانی. اسرار آن خطای نخستین را. تنها تو قادری که ببخشایی.
کوچولوی تو
نور ماه برای عاشقی ایده آل است. ولی شاید در روشنایی روز. از انتخاب مهتابی خود اندکی پشیمان شوید-. پيام هاي ديگران . 1670;هارشنبه ٧ آذر ،۱۳۸٦ - koochooloo. منم بهر تو غمخوارترین. چه دل آزارترین شد. چه دل آزارترین. . . . . پيام هاي ديگران . 1670;هارشنبه ٢۸ شهریور ،۱۳۸٦ - koochooloo. معشوق . . پشت سر هر معشوق، خدا ايستاده است . پشت سر هر آنچه که دوستش مي داري. و تو براي اين که معشوقت را از دست ندهي، بهتر است بالاتر را نگاه نکني. پشت سر هر معشوق، خدا ايستاده است. پشت سر هر معشوقي، خدا ايستاده است. نااميدي از...
دیگه چرت و پرت نیست
دیگه چرت و پرت نیست. نشسته بودم رو نیمکت پارک، کلاغها را میشمردم تا بیاید. سنگ میانداختم بهشان. میپریدند، دورتر مینشستند. کمی بعد دوباره برمیگشتند، جلوم رژه میرفتند. ساعت از وقت قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی شدم. شاخهگلی که دستم بود س ر خ م کرده داشت میپژمرد. طاقتم طاق شد. از جام بلند شدم ناراحتیم را خالی کردم سر کلاغها. گل را هم انداختم زمین، پاسار ش کردم. گ ند زدم بهش. گلبرگهاش ک نده، پخش، لهیده شد. بعد،. صدای تند قدمهاش و ص دای ن ف س ن ف سهاش هم. اد نالهای کوتاه ریخت تو گوشهام تو جانم. به خیال ...
خاطرات من و نگار
خاطرات من و نگار. دلم علویه خانومو می خاد. دلم سگ ولگردو می خاد. دلم لالو رو می خاد که توی دشت داره اواز میخونه . دلم هوای خاکسترر بوف کورو می خاد . دلم میخاد سری به اهو خانم بزن و یواشکی از کنار پرده پنجره. پچ پچای سید میران با هما رو گوش بدم تا مثل اهو به زور اب دهنمو قورت بدم . دلم میخاد یه سر برم تو خونه قدیمی سوته دلان . بعدشم برم کنار دیوار گاو داری. کسایی که تازه اومدن اونجا رو نگاه کنم . بیچاره زنه . میگن از زنای قلعه بوده . کاخ ارزوهاشه و شوهرش مردترین مرد دنیا . چه هواهایی داره این دل من .
Registrant WHOIS contact information verification
You have reached a domain that is pending ICANN verification. As of January 1, 2014 the Internet Corporation for Assigned Names and Numbers (ICANN) will mandate that all ICANN accredited registrars begin verifying the Registrant WHOIS contact information for all new domain registrations and Registrant contact modifications. Why this domain has been suspended. Email address has not been verified. This is a new domain registration and the Registrant email address has not been verified. Wenn Sie Inhaber der...
koochouse.com - Registered at Namecheap.com
This domain is registered at Namecheap. This domain was recently registered at Namecheap. Please check back later! This domain is registered at Namecheap. This domain was recently registered at Namecheap. Please check back later! The Sponsored Listings displayed above are served automatically by a third party. Neither Parkingcrew nor the domain owner maintain any relationship with the advertisers.
Transportes Koochoy
Soluciones en transporte de personal. Puntualidad, Seguridad y Eficiencia. Omnibus, minibuses, vans y camionetas. En capacitación constante y al nivel de sus exigencias. Desarrollado por EDUBRIDGES.COM.
پشت در های بسته
پشت در های بسته. ما درهای بسته را خواهیم شکست. نوشته شده در سه شنبه ۴ خرداد۱۳۸۹ساعت 16:23 توسط سیما2010. لطیفه های باادبانه و پند اموز. دو ظریف و نکته گو در مجلس پادشاهی در کنار هم نشسته بودند.پادشاه گفت:باهم. نشسته وبا یکدیگر چه دروغی سرهم میکنید؟ گفتند:مدح پادشاه را میگوییم! زاهدی در مجلسی میگفت؟ ایا ماه رمضان از ما راضی و خشنود رفت؟ اریحتما خشنود رفته است وگرنه هرسال دوباره باز نمیگشت! موذنی اذان میگفت و مردم باعجله به سمت مسجد می رفتند و برای پیوستن به صف نماز. اینو مخصوص تاج سفید گذاشتم ". حق من رفت...