lahze-kaghazi.blogfa.com
لحظه های کاغذی... - پینوکیو
http://www.lahze-kaghazi.blogfa.com/post/18
کپی برداری از پست های این وبلاگ بدون اجازه نویسنده و درج منبع غیر قانونی می باشد. پنجشنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۲. 22 سال پیش یه روزی مثل امروز،تمام نداشته هامو. ریختم توی یه بغچه و مثل شاهزاده ای سوار براسب سفید. به خیال خودم وارد سرزمین آرزوها شدم. سالها به بطالت گذشت ویه روز یه جایی خوندم. برلب جوی نشین و گذر عمر ببین. لب جوی زندگی نشستم توی آب زلال عکس. خودم رو دیدم که ای دل غافل. من پینوکیویی بودم که وارد سرزمین بازی شده. فهمیدم سالها بازیم دادن و دیگه. حتی اون آدمک چوبی هم نیستم. و نگاهی بهش میندازم.
lahze-kaghazi.blogfa.com
لحظه های کاغذی... - مهر
http://www.lahze-kaghazi.blogfa.com/post/27
کپی برداری از پست های این وبلاگ بدون اجازه نویسنده و درج منبع غیر قانونی می باشد. سه شنبه یکم مهر ۱۳۹۳. مهرکه می آید باید مهرت را ب کنی از. مهربانترین آدم زندگیت و بگذاری برود دنبال سرنوشتش. دلت را خوش کنی به خنده های دسته جمعی و دوستانه اش،. به خوب شعر خواندن های کلاس ادبیاتش و به تعریف های. پرشورش وقتی که برمیگردد و خانه را پراز صدای زندگی میکند. دلت راخوش کنی که بند کتانی خوشگل دخترانه اش را سفت کرده. ورفته تا برای رسیدن به آرزوهایش قدم بردارد. به جای خالیش نگاه کنی و برایش دعا کنی که. یه دختر و مامانش.
lahze-kaghazi.blogfa.com
لحظه های کاغذی... - رویای تق تقی (آلبوم)
http://www.lahze-kaghazi.blogfa.com/post/23
کپی برداری از پست های این وبلاگ بدون اجازه نویسنده و درج منبع غیر قانونی می باشد. چهارشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۲. رویای تق تقی (آلبوم). از پشت ویترین به کفشها نگاه می کردم،. یادگذشته های دور افتادم. بچه که بودم، این مغازه باهمین دکوراسیون. اینجا بود و اتفاقا کفشهاش هم به همین. هرسال زمستون مامان منو فرهاد رو. اول کلی از اون پوتینایی که اون موقعها. معتقد بودم پسرونه است و مامان میگفت:. پسر،دختر نداره" رو امتحان می کردیم،. بعدم دوتا چکمه لاستیکی ،یه قرمز برای من. و یه آبی یرای فرهاد می خریدیم و.
lahze-kaghazi.blogfa.com
لحظه های کاغذی... - مامان روزت مبارک!
http://www.lahze-kaghazi.blogfa.com/post/19
کپی برداری از پست های این وبلاگ بدون اجازه نویسنده و درج منبع غیر قانونی می باشد. سه شنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۲. به کمر خمیده مامان که پشت چرخ نشسته نگاه می کنم،یاد کلاس اول میوفتم. مامان با سوزن دامن می دوزد. مامان دوخت و دوخت تا پیر شد. با بوی نون تازه که بیدار می شم،بابا داره نونارو با دقت قیچی می کنه. یاد اولین جمله ای میوفتم،که نوشتنشو یاد گرفتم! ولی جوونیشم برای نون دادن به ما داد. با خودم فکر می کنم،اونا ک ی پیر شدن که من نفهمیدم. قطعا اونا یه هو شکسته نشدن،من دیر به دیر نگاهشون کردم. یه دختر و مامانش.
lahze-kaghazi.blogfa.com
لحظه های کاغذی... - منتظران بهار!وقت شکفتن رسید
http://www.lahze-kaghazi.blogfa.com/post/25
کپی برداری از پست های این وبلاگ بدون اجازه نویسنده و درج منبع غیر قانونی می باشد. پنجشنبه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۲. همه چیزرا پاک کردم.پاک پاک. غبار چنان دیوارها را پوشانده بود که. انگار اینجا آتش سوزی شده. شیشه ها پر از لکه ی قطره های بارانی. بود که باشنیدن صدای پایش بیدار شده بودم. و با ذوق نگاهش کرده بودم. تابش آفتاب از گلهای توری پرده. دوباره اتاق را پراز گرمای زندگی کرد. کمدها را خالی کردم ازهرچه بیهودگی. شاخه های خشک شمعدانی ها را چیدم. و با خاک تازه ریشه هایش را محکم کردم. به من لبخند میزند وقتی.
yeghatre-harf.blogfa.com
یـ ـه قـ ـطــ ـره حـ ـرف
http://www.yeghatre-harf.blogfa.com/1392/09
ی ه ق ط ره ح رف. 122از حکایات شب یلدای ما این است. تو یه آدم بزرگی می شی بعد جایزه ی نوبل رو می گیری.وقتی میری برای گرفتن جایزه می گی که برادرت م ش و ق ت بوده و جایزت رو به من تقدیم می کنی،منم تو خونم لم می دم،برات دست میزنم! دیوونه اگه من نوبل بگیرم که تو،تو خونتون ننشستی.با من تو سالنی! آفرینمی بینم که به نکات ظریفی اشاره می کنی.من از تو سالن برات دست میزنم،بعدم میام جایزه ای که تو به من تقدیم کردی رو ازت می گیرم،بعدم بقیه برامون دست می زنن! اون وقت منو تو سر زنت می زنی؟ آرزو بر جوانان عیب که نیست!
lahze-kaghazi.blogfa.com
لحظه های کاغذی... - زمین
http://www.lahze-kaghazi.blogfa.com/post/26
کپی برداری از پست های این وبلاگ بدون اجازه نویسنده و درج منبع غیر قانونی می باشد. سه شنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۳. ما آدم ها اینطوری هستیم. کمر همت کاری که ببنیدم تا آخرش میرویم. قدیم ها شیر توی شیشه بود،نوشابه توی شیشه بود،. ش ر سوسک را با دمپایی کم می کردیم،. توی حیاط درخت می کاشتیم و نوبرانه اش را با همسایه می خوردیم،. لب ایوان گلدان یاس می گذاشتیم تا عطرش محله را پر کند،. قدم زنان میرفتیم خرید و خرید هایمان را توی پاکت کاغذی میریختیم. شیر و نوشابه را توی پلاستیکی میریزیم. فضای کوچک حیاط را خالی می گذاریم.
lahze-kaghazi.blogfa.com
لحظه های کاغذی... - قدرِ قدر
http://www.lahze-kaghazi.blogfa.com/post/22
کپی برداری از پست های این وبلاگ بدون اجازه نویسنده و درج منبع غیر قانونی می باشد. یکشنبه ششم مرداد ۱۳۹۲. یا باسط الیدین بالعطیة. دیشب معشوق ملایک را به زمین فرستاده. بود تا مقدمات یک میهمانی فراهم شود. تا خودش بیاید ،دو دستش را باز کند،. تک تکمان را در آغوش کشد و. عطایایش را بی منت به ما بدهد. بیاید تا سرمان را روی سینه پرمهرش. بگذاریم و از دردهایمان بگوییم. بگوییم که کدام قسمت از کردارمان را. دوست نداریم و او پاکش کند. عزیزترین ها را به او بسپاریم. آنقدردر بودنش غرق شویم که حتی. او همیشه نزدیک است.
lahze-kaghazi.blogfa.com
لحظه های کاغذی... -
http://www.lahze-kaghazi.blogfa.com/post/24
کپی برداری از پست های این وبلاگ بدون اجازه نویسنده و درج منبع غیر قانونی می باشد. چهارشنبه سیزدهم آذر ۱۳۹۲. برای آمدنش لحظه شماری میکنم. هر صبح که بیدار میشوم،. اول از پنجره، خیابان را نگاه میکنم. تاببینم رد پایش در کوچه هست یا نه. با اینکه میدانم کمتر پیدایش میشود،. ولی همیشه به آمدنش امید دارم. شبی که می آید،سکوت سنگینی. عطر خوبش را حس میکنم. بعد صدای پایش را میشنوم. اول آرام آرام و سپس تند. پنجره را باز میکنم. دستم را بیرون میبرم. چشمهایم را میبندم و. اجازه میدهم او هم مرا لمس کند. یه دختر و مامانش.
lahze-kaghazi.blogfa.com
لحظه های کاغذی... -
http://www.lahze-kaghazi.blogfa.com/post/1
کپی برداری از پست های این وبلاگ بدون اجازه نویسنده و درج منبع غیر قانونی می باشد. دوشنبه چهارم دی ۱۳۹۱. خسته ام از آرزوها آرزوهای شعاری. شوق پرواز مجازی بالهای استعاری. لحظه های کاغذی را روزو شب تکرار کردن. خاطرات بایگانی زندگی های اداری. آفتاب زردو غمگین پله های روبه پایین. سقف های سردو سنگین آسمان های اجاری. بانگاهی سرشکسته چشم هایی پینه بسته. خسته از درهای بسته خسته از چشم انتظاری. صندلی های خمیده میزهای صف کشیده. خنده های لب پریده گریه های اختیاری. عصر جدول های خالی پارک های این حوالی.