MEDADSORBI.BLOGFA.COM
دو قدم مانده به عشقدو قدم مانده به عشق - آنچه از احساس رَسَد؛ نیم مرا ؛نیم تو را
http://medadsorbi.blogfa.com/
دو قدم مانده به عشق - آنچه از احساس رَسَد؛ نیم مرا ؛نیم تو را
http://medadsorbi.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Sunday
LOAD TIME
0.8 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
1
SSL
EXTERNAL LINKS
22
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.797 sec
SCORE
6.2
دو قدم مانده به عشق | medadsorbi.blogfa.com Reviews
https://medadsorbi.blogfa.com
دو قدم مانده به عشق - آنچه از احساس رَسَد؛ نیم مرا ؛نیم تو را
medadsorbi.blogfa.com
BLOGFA
http://www.medadsorbi.blogfa.com/Profile
پروفایل مدیر این وبلاگ فعال نیست.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
1
سایه روشن های یک زندگی دو نفره - زاینده رودو عشق است ...
http://www.zendegiye-shirin.blogfa.com/post-78.aspx
زاینده رودو عشق است . نگارش در تاريخ شنبه نوزدهم آذر 1390 توسط حانیه. جمعه 18 آذر 90. حانیه و محمد رضا. و إ ن ی ک اد ال ذ ین ک ف ر وا ل ی ز ل ق ون ک. س م ع وا الذ ک ر و ی ق ول ون. إ ن ه ل م ج ن ون و م ا ه و إ ل ا ذ ک ر ل ل ع ال م ین. ما به شوق با هم بودن به غمها و شادیها یکسره. خندیدیم و از هر. ثانیه با هم بودن. هیچ بادی نمی برد. و هیچ سیلی نمی شوید. لحظه های با تو بودن را. از اردیبهشت ماه 88 تو زندگی هم. بار خدایا : از عشق امروزمان چیزی برای فردا کنار بگذار:. وقتی میان باد و بادیه و گلبرگ.
سایه روشن های یک زندگی دو نفره
http://www.zendegiye-shirin.blogfa.com/9003.aspx
نگارش در تاريخ سه شنبه بیست و چهارم خرداد 1390 توسط حانیه. تقدیم به مهربون م رد زندگیم! شب است و من و باور هر د م. که تویی زخم تنهایی مرا مرح م. می نوشم از شراب شعرهایت در س ر. می بالم به لطافت نوایت هر د م. سالهاست که گرمی وجودت به ب ر م. آفتاب نگاهت به تنم. نای نوایت به س رم. هست هر لحظه به کام م. که زنم فریاد :. مبارک یک روز تو و. برکت به هر روز من است! نگارش در تاريخ پنجشنبه نوزدهم خرداد 1390 توسط حانیه. امشب که شب آرزوهاست. اومدم که آرزوهامو بنویسم . یادم نمیاد پارسال شب آرزوها دقیقن چی خواستم از خدا.
سایه روشن های یک زندگی دو نفره - یلدای دو نفره شب یلدا- 1390
http://www.zendegiye-shirin.blogfa.com/post-80.aspx
یلدای دو نفره شب یلدا- 1390. نگارش در تاريخ پنجشنبه یکم دی 1390 توسط حانیه. باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش. بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش. ای دل اندر زلفش از پریشانی منال. مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش. اگر به دنبال خوشی و رسیدن به مراد دلتان هستید باید سختی ها را تحمل کنید. اگر کمی صبر داشته باشید به مراد دلتان خواهید رسید ولی با عجله همه چیز را خراب میکنید . حانیه و محمد رضا. و إ ن ی ک اد ال ذ ین ک ف ر وا ل ی ز ل ق ون ک. س م ع وا الذ ک ر و ی ق ول ون. خندیدیم و از هر. ثانیه با هم بودن. مگریز ...
سایه روشن های یک زندگی دو نفره - وردپرس سلام!
http://www.zendegiye-shirin.blogfa.com/post-83.aspx
نگارش در تاريخ شنبه یکم بهمن 1390 توسط حانیه. چندی پیش برای بالا بردن کلاس سایه روشنمان ، اتصالاتی در تنظیمات وبلاگ به دامنه ای به نام. بعد از پرس و جوهای گوناگون به این نکته پی بردیم که دامنه به تنهایی کافی نمی باشد و هاستی در کنار آن برای تکمیل کلاس کار نیاز است. بعد از پرس و جوهای گوناگون از سایتهای مختلف و میزبانی های پر رنگ و لعاب ، بالاخره یکی را انتخاب و در ساعاتی متوالی ، اقدام به نصب وردپرس و چپاندن کل مطالب وبلاگ به درون هاست مذکور نمودیم. باشد به حساب تنوع طلبی مان . حانیه و محمد رضا. نگاهی ، ...
سایه روشن های یک زندگی دو نفره
http://www.zendegiye-shirin.blogfa.com/9005.aspx
یه جمله ساده بگید! نگارش در تاريخ پنجشنبه بیست و هفتم مرداد 1390 توسط حانیه. پشت دریا شهریست. قایقی باید ساخت! صدایی نیست رنگی نیست! دلم تنگ است برای اشکهایی که طعم صداقت میداد. این روزا یه استادی ذهن مارو درگیر کرده . تا آخر شب هم ، دنبال جملات ساده تو ذهنم میگردم . هرچی به ذهنم میرسه میزنم تو یادداشت های گوشیم . فرداش که میخونم انگار که دارم جوک میخونم! ولی همین جوکهارو تصمیم دارم یه جایی بنویسم ببینم دست آخر چه گلی به سرم میزنم. وقتی محمدرضا آرایشگر می شود! بالاخره به شونه و قیچی محمدخان تن دادم!
سایه روشن های یک زندگی دو نفره
http://www.zendegiye-shirin.blogfa.com/9008.aspx
نگارش در تاريخ دوشنبه سی ام آبان 1390 توسط حانیه. رمز ورود : رمز لپ تاپ خونه. دومین سفر مشهد در دومین سال زندگی مشترک. نگارش در تاريخ پنجشنبه بیست و ششم آبان 1390 توسط حانیه. بعد از چندین هفته تلاش های پی در پی برای جور کردن مقدمات سفر و از همه مهم تر ، همسفر . بالاخره چهارشنبه با داداش بزرگه و خانوم بچه هاش راهی مشهد شدیم . این سومی از سمت چپ که ستایش خانوم باشه خدا نصیب نکنه . بس که جنسش خراب و بدجنس تشریف دارند . دلم برای همشون تنگ شده! دعام دعای شاد موندن تو بود و شکرم شکر داشتن تو . حانیه ی خیاط باشی.
سایه روشن های یک زندگی دو نفره
http://www.zendegiye-shirin.blogfa.com/9002.aspx
جشن سالگرد بهترین انتخابمون! 2 ساله شدیم . نگارش در تاريخ سه شنبه سیزدهم اردیبهشت 1390 توسط حانیه. باور کن ماه هاست زیباترین جملات را برای امروز کنار میگذارم . امشب اما همه ی جملات فرار کرده اند ، همینطور بی وزن و بی هوا آمدم بگویم :. بهترین انتخاب زندگی ام را فراموش نمیکنم! حانیه .:. ". تقدیم به همسرم ، همسفرم ، همنفسم حانیه جان . راحت جان و دلبر است طینت مشک سای تو. بوی بهار می دهد غنچه لب گشای تو. حس طراوت نسیم می وزد از نوای تو. تازه به تازه می شود عقد من از وفای تو. حانیه و محمد رضا. خندیدیم و از هر.
سایه روشن های یک زندگی دو نفره - اندر احوالات فراموش کاری های من و محمد
http://www.zendegiye-shirin.blogfa.com/post-77.aspx
اندر احوالات فراموش کاری های من و محمد. نگارش در تاريخ پنجشنبه دهم آذر 1390 توسط حانیه. بنا به دگرگونی های احوال بنده در شب گذشته و سرازیر شدن اشکها . و اصرار محمد بر دانستن قضایا و از آنجایی که من نمیتوانم در یک لحظه هم گریه کنم هم حرف بزنم. قضایا برای محمدخان مبهم مانده بود . و من فقط توانسته بودم در حد 2-3 جمله مثل آدم های دم مرگ چیزهایی بلغور کنم! امروز صبح گوشی موبایل را دست گرفته و سعی کردم خیلی خلاصه وار (درحد فقط 8 اس ام اس دوتایی! توضیح بدم که آره من فلان من بهمان . حانیه و محمد رضا. گرم تر از ت...
سایه روشن های یک زندگی دو نفره - خاطره ی کاری
http://www.zendegiye-shirin.blogfa.com/post-74.aspx
نگارش در تاريخ پنجشنبه سوم آذر 1390 توسط حانیه. کاربره زنگ زده می پرسم :. نام کاربریتون چیه که من باهاش وارد بشم؟ و ادامه میده : پسوردشم همینه. هرچی میزنم وارد نمیشه. میگه اینو رو کاغذ بهمون دادند. ولی البته ما یه چیز دیگه می زنیم که وارد بشه! اینو خودتون قبلنا داده بودید! خدایا یه توانی صبری چیزی بده من بتونم در کمال آرامش مفهوم نام کاربری و کلمه عبور رو برا این قشر توضیح بدم! حانیه و محمد رضا. و إ ن ی ک اد ال ذ ین ک ف ر وا ل ی ز ل ق ون ک. س م ع وا الذ ک ر و ی ق ول ون. خندیدیم و از هر. ثانیه با هم بودن.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
22
مداد سیاه
احساس می کنم تو کماء هستم تا اطلاع ثانوی! نوشته شده در ۱۳٩٢/٦/٢ ساعت ۱:۱۳ ق.ظ توسط مهرنوش قاسمی. پيام هاي ديگران . خواهر کوچکم از یکشنبه خانه نیامد . و این روزهای ما جلوی درب محبس میگذرد " و ما دوره میکنیم شب را و روز را هنوز را ". نوشته شده در ۱۳۸۸/۱٠/۸ ساعت ٤:٢٢ ب.ظ توسط مهرنوش قاسمی. پيام هاي ديگران .
Medad Siah | فرهاد افشار
Skip to search - Accesskey = s. By farhad afshar on سپتامبر 25, 2010. اسمش را اتفاقی متوجه نشدم به مونا دختری در مزرعه گفتم اسمش چیه گفت نمیدونم اما فهمیدن این چیزها برای خانم ها سخت نیست یک تلفن کوچولو به خاله سارا زد اونم گفت کی؟ بقیه حرفاشون مهم نبود فهمیدم اسمش الهامه همین کافی بود مونا دوست محمد است محمد اسم راشدی است مونا همکار راشدی است راشدی دوست من است. البته اگر الان بهش بگی میگه نه اصلا هم اینجوری نبود این آقا دچار توهم هستند. الهام پرسید چرا کارگزاری رو عوض کردم همانجا میتوانستم بگویم به خاطر...
تخته سیاه
قصاص روزگار را کشیدم اما . عشق چیست که همه از آن سخن میگویند؟ ع:عبرت زندگی ش:شلاق زمانه. ق:قصاص روزگار. اما افسوس و صد افسوس که شلاق زمانه را خوردم و. قصاص روزگار را کشیدم اما عبرت نگرفتم. جمعه چهارم مرداد 1392 ] [ 0:52 ] [ متین الزهرا ] . این روزها . . . این روزها . . . به هر مردی بخواهی تکیه کنی . . . باید جسمت را به او هدیه کنی . طعمش را که چشید . . . مثل آدامس تفت می کند کف زمین . . . باز می چسبد. جمعه چهارم مرداد 1392 ] [ 0:45 ] [ متین الزهرا ] . من از نسل کوروشم! من از نسل کوروشم! و عاش قانﮧ "بے و ...
خیال
یه ساعتی بود که این صفحه جلوم باز بود .می خوام گرد گیری کنم اما حس و حالش نمی یاد خوب حق دارم آخه دیدین کسی نصف شب از تو رخت خواب یهو یادش بیفته که باید گرد گیری کنه؟ یعنی از دست خودم شاکی هستم.یعنی خدای دوباره کاری خود خودمم. خدای پشیمونی. الان نمی دونم باید خوشحال باشم یا بد حال.ا ه. بهترین تفریح اینه که یقه بلوزتو بکشی جلو و کله تو بکونی تو یقت.وای که راز بقاست. وقتی نصف شب پاشی گردگیری کنی تو هم مثل من چرت و پرت می گی.خودشو ناراحت نکن. نوشته شده در یکشنبه 1388/03/17. ساعت 3:57 توسط . چشامو که باز کردم.
مدادسیاه
به وبلاگ من خوش آمدید. برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان مداد سیاه. و آدرس medadsiyah.LXB.ir. لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. بهترین سامانه اس ام اس. اینم وجه تسمیه نام وبلاگم. پسرک از پدر بزرگش پرسید :. پدر بزرگ درباره چه می نویسی؟ پدربزرگ پاسخ داد :. درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه می نویسم، مدادی است که با آن می نویسم. می خواهم وقتی بزرگ شدی، تو هم مثل این مداد بشوی! صفت چهارم : چوب یا شکل خارجی مداد ...
دو قدم مانده به عشق
دو قدم مانده به عشق. آنچه از احساس ر س د نیم مرا نیم تو را. نوشته شده در ساعت توسط نیم م رد. اينجا کسي نيست،متروک شده تمام حواسمان به بوي بد دنيا. نوشته شده در ساعت توسط نیم م رد. یک هیاهوی گنجشکان روی درختچه ی پرپیچ و خم حیاط. خوشبختی یعنی وقتی به اینها آب پاشی هم ضمیمه کنی. برای خوشی خاطر شمعدانی های لب حوض. نوشته شده در ساعت توسط نیم م رد. یکی در میان گیسوهای یکی را باید وارسی کنی. ببینی دلت کجای کار گیر است. یکی که بشود ازش پرسید: شام چی داریم؟ و من از لبخندش بفهمم که هیچی برای امشب مهی ا نیست! آنچنا...
الصفحة الرئيسية - Medad Studies & Research Centre
نسعى إلى الاسهام في بناء مستقبل أفضل والتقريب بين الناس والمجتمعات من خلال توفير منبر لتشجيع، إعداد، نشر وتبادل البحوث النزيهة التي ت فيد وت ثري الثقافة والمجتمع. مركزا خل اقا رائدا لنشر الثقافة والمعرفة والحكمة.
Under Construnction
شما صفحه پیش فرض را مشاهده می فرمایید. به منظور مشاهده وب سایت ، لطفا اطلاعات خود را در پوشه public html بارگذاری بفرمایید.
مداد تراش
نمی دانم چرا امشب واژهایم خیس شده اند مثل اسمانی که امشب می بارد و اینک باران بر لبه ی پنجرهای احساسم می نشینم و چشمانم را نوازش می دهد تا شاید از لحظه های دلتنگی گز کنم. نوشته شده در پنجشنبه ششم خرداد ۱۳۸۹ساعت 13:34 توسط محمد. سلام این عکس من با داداشم ارشیا ست خودمونیم خیلی دوستش دارم .ولی تا دلتون بخواد با هم دعوا میکنیم . نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم شهریور ۱۳۸۷ساعت 0:36 توسط محمد. سلام دوستای خوبم .دلم براتون تنگ. نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم شهریور ۱۳۸۷ساعت 0:16 توسط محمد. بفرسته تازه دادشم ه...
مدادتراش
مداد عمر ما هر روز تراشیده می شود . به یاد "آدم های خاص". برخلاف تصور عموم دارایی آدمها محدود است. این دارایی ها به نظرم بیشتر و بیشتر معنوی اند. مثل آدم های دیگر خاطرات مهربانی و رافت و باز هم آدم هایی خاص. متاسفانه از دست دادن این دارایی ها بسیار دردناک است. دیروز نوشته هایی تو سرم بود. گفتم بنویسم اما زندگی تکرار است انگار برایم. فراموش کردم متن ها رو. فراموش کرده ام. و بی نهایت پریشان. و ترس و ترس و ترس. دعا کنید در حق دیگران تا در حق خودتان اتفاق بیفتد، لطفا. نگفته های قلبمو نمی دونم به کی بگم*.