NAGOFTEHAYAMM.BLOGFA.COM
نگفته های یک زندگی غیر مشترکنگفته های یک زندگی غیر مشترک - حیف عمری که گذشت
http://nagoftehayamm.blogfa.com/
نگفته های یک زندگی غیر مشترک - حیف عمری که گذشت
http://nagoftehayamm.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Monday
LOAD TIME
0.3 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
14
SITE IP
149.56.201.253
LOAD TIME
0.324 sec
SCORE
6.2
نگفته های یک زندگی غیر مشترک | nagoftehayamm.blogfa.com Reviews
https://nagoftehayamm.blogfa.com
نگفته های یک زندگی غیر مشترک - حیف عمری که گذشت
nagoftehayamm.blogfa.com
نگفته های یک زندگی غیر مشترک - 16
http://www.nagoftehayamm.blogfa.com/post/17
نگفته های یک زندگی غیر مشترک. حیف عمری که گذشت. امروز بعد از یک ماه تعطیلات اومدم سر کار. اوضاع هم خوبه خدارو شکر. همسری هم منتقل شهر خودمون شد و تازه دو هفته است مثل همه ادما ی زندگی معمولی رو شروع کردیم. و گوش شیطون کر خیلی همه چی خوب و رو به راهه. حدس می زدم با اومدم بحثا و دعواهامون کم بشه اما فکر نمیکردم مثل الان واقعا به حداقل برسه. خدایاا واقعا شکرت.البته گاهی ی بحث هایی پیش میاد ک ب نظرم طبیعی هست و اگه ی ذره بیشتر با هم راه بیایم ایشالا اونا هم حل میشه. در ضمن نی نی رو فعلا بیخیال شدیم.
نگفته های یک زندگی غیر مشترک - 4
http://www.nagoftehayamm.blogfa.com/post/5
نگفته های یک زندگی غیر مشترک. حیف عمری که گذشت. دو تا دوست صمیمی داشت ک واقعا هم پسرای خوبی بودن. دعا دعا می کردم تا این دوتا ازدواج کنن تا باهم رفت و آمد کنیم و با هم دوست باشیم. چند ماهی هست که هر دوتا شون ازدواج کردن. خانوماشون چادری ان و بسیار محجبه! اون خیلی دوست داره منم بیشتر از این با حجاب باشم و همون اندک آرایشی که می کنم رو نکنم. اما تقریبا با ظاهر و تیپم که اصلا هم ناجور نیست کنار اومده. اما از وقتی خانومای اینا رو دیده باز برگشتیم سر خونه اولمون! چرا تو مثل اونا نیستی؟ زن باید اونجوری باشه.
نگفته های یک زندگی غیر مشترک - 15
http://www.nagoftehayamm.blogfa.com/post/16
نگفته های یک زندگی غیر مشترک. حیف عمری که گذشت. ب نظرم شاید این اخرین نوشته من باشه تا یه ماه اینده. دوستایی ک از قبل منو می شناسن میدونن ک نظرم در مورد نی نی چیه؟ مساعده اما ب نظرم زوده فعلا. اول باید با همسرم ب نتیجه برسم. نمیخام ریسک کنم و بگم ی بچه بیارم شاید اوضاع بهتر شه. البته ناگفته نماند ک اون خیلی بچه دوست داره و عاشق بچه است.اما چون من دوست نداشتم کاری نکرده تا الان ک ی سال و نیم از عروسی مون گذشته. اما هر بار اوف میشم کلی ناراحت میشه و دمق.تا اینکه ی مدت شده ی استرسی افتاده ب جونم.
نگفته های یک زندگی غیر مشترک - 2
http://www.nagoftehayamm.blogfa.com/post/2
نگفته های یک زندگی غیر مشترک. حیف عمری که گذشت. گاهی فکر می کنم چی شد که اینجوری شد؟ کجای کار اشتباه بود؟ من همیشه واسه اینکه یه انتخاب خوب و درست انجام بدم می گفتم باید خانواده ام وارد عمل بشن و اونا اول تایید کنن که طرف خوبه یا نه. اونا از هر لحاظ اون رو تایید کردن. هم خودش و هم خانوادش رو.کلی تحقیق کردیم و همه چی خوب که نه بلکه عالی بود. چرا اینجوری شد پس؟ خیلی بده که اخلاق طرف رو نمیشه با یه مدت کم فهمید. ما قبل عقد دوماه رابطه داشتیم و نکته بدی ندیدم تو رفتارش. الان از نظر بقیه اون بهترین شوهر دنیاست.
نگفته های یک زندگی غیر مشترک - 13
http://www.nagoftehayamm.blogfa.com/post/14
نگفته های یک زندگی غیر مشترک. حیف عمری که گذشت. هفته قبل قرار بود واسه امتحان تغییر وضعیتش بره ب شهر محل کارش. گفت ک اگه پارتی داشته باشی حکم رسمی تو می زنن بعد میری از سر فرصت امتحانشو میدی و کاراشو انجام میدی. ماهم ی آشنا داشتیم! کلی مامانم زنگ زد و صحبت کرد و . اخرش حکم رسمی اقا رو زدن و قرار شد بره امتحانش رو حتما بده. مامانم ب اون بنده خدا اشنامون قول داد ک حتما همین سری بره و امتحانش رو بده. اما چون حکمش رو زدن خیالش جمع شد و گفت امتحان بعدا میدم. خلاصه ک من خیلی اصرار کردم ک برو امتحان بده. تاريخ ...
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
عشـــــــــــــــــــق يا هـــــــــــوس - سه قسمت پايانيه داستان(عشق يا خيانت)
http://www.cyou20.blogfa.com/post/10
عشقهاي به ثمر نرسيده. سه قسمت پايانيه داستان(عشق يا خيانت). الو مرتضي چرا حرف نميزني چي شده . گريه نكن حرف تو بزن ببينم چي شده. تلفن قطع ميشه مهدي و الهه هردو تعجب ميكنن و مهدي دوباره شماره مرتضي. را ميگيره ولي مرتضي جواب نميده نگراني شون چند برابر ميشه الهه از تلفن. خونه به خاله ريحانه زنگ ميزنه و به بهونه اي جوياي حال ميشه . خاله بيخبر. بود يه حال و احوال مختصركردن و خدا حافظي كردن . الهه و مهدي تو فكر بودن. بعد از يك ساعت دوباره خود مرتضي تماس ميگيره اين دفعه يه خورده اروم بود. بيارن سرباز را صدا ميكن...
عشـــــــــــــــــــق يا هـــــــــــوس - عشق يا خيانت قسمت اول
http://www.cyou20.blogfa.com/post/3
عشقهاي به ثمر نرسيده. عشق يا خيانت قسمت اول. داستان كه براتون در نظر گرفتيم قصه زندگي زني هست كه. خودتون تو داستان ميخونيد. ريحانه 22 سالشه با وجودي كه پدرش وضع مالي مناسبي داره دختر شو به عقد يكي از. فاميلشون در مياره شوهرش هم تو روستا زمين و باغ داره خونه از خودش داره تقريبا. وضع مالي مناسبي داره ولي چهره پسره كه اسمش مرتضي است يه خورده نسبت. به ريحانه سنش رو بيشتر نشون ميده ولي ريحانه اصلا دوستش نداره و ميشه. گفت بالاجبار زندگي ميكنه داره يه جورايي خودشوميشه گفت زندگي نيست داره. ميشه كه شوهرش اومد تو ...
عشـــــــــــــــــــق يا هـــــــــــوس - عشق يا خيانت (قسمت چهارم)
http://www.cyou20.blogfa.com/post/6
عشقهاي به ثمر نرسيده. عشق يا خيانت (قسمت چهارم). دوستان عزيز شرمنده همه تون كه يه خورده دير اومديم برا خاطر مشغله كاري. دير آپ كردم ايشالله كه با ادامه اين داستان جبران كنم. الهه ديگه نتونست بشينه گوشي رو برداشت و. خونه خاله ريحانه با گريه همه. چي رو تعريف كرد خاله ريحانه هم جز تاسف. چيزي نداشت كه بگويد الهه گفت من الان. هم به احترام تو چيزي نگفتم و در خونه شون. نرفتم الان زنگ بزن بهش بگو پاتو از. زندگي من بكش بيرون . خاله ريحانه گفت. من چي بگم الهه جان بدتر روش باز ميشه. نگران شدم چي شد الهه گفت خونه نب...
عشـــــــــــــــــــق يا هـــــــــــوس
http://www.cyou20.blogfa.com/1392/01
عشقهاي به ثمر نرسيده. عشق يا خيانت قسمت اول. داستان كه براتون در نظر گرفتيم قصه زندگي زني هست كه. خودتون تو داستان ميخونيد. ريحانه 22 سالشه با وجودي كه پدرش وضع مالي مناسبي داره دختر شو به عقد يكي از. فاميلشون در مياره شوهرش هم تو روستا زمين و باغ داره خونه از خودش داره تقريبا. وضع مالي مناسبي داره ولي چهره پسره كه اسمش مرتضي است يه خورده نسبت. به ريحانه سنش رو بيشتر نشون ميده ولي ريحانه اصلا دوستش نداره و ميشه. گفت بالاجبار زندگي ميكنه داره يه جورايي خودشوميشه گفت زندگي نيست داره. ميشه كه شوهرش اومد تو ...
عشـــــــــــــــــــق يا هـــــــــــوس
http://www.cyou20.blogfa.com/1392/04
عشقهاي به ثمر نرسيده. نوشته شده در پنجشنبه ششم تیر 1392ساعت 16:30 توسط اميررضا. سه قسمت پايانيه داستان(عشق يا خيانت). الو مرتضي چرا حرف نميزني چي شده . گريه نكن حرف تو بزن ببينم چي شده. تلفن قطع ميشه مهدي و الهه هردو تعجب ميكنن و مهدي دوباره شماره مرتضي. را ميگيره ولي مرتضي جواب نميده نگراني شون چند برابر ميشه الهه از تلفن. خونه به خاله ريحانه زنگ ميزنه و به بهونه اي جوياي حال ميشه . خاله بيخبر. بود يه حال و احوال مختصركردن و خدا حافظي كردن . الهه و مهدي تو فكر بودن. گفت ميشه با متهم حرف بزنم . افسر ...
عشـــــــــــــــــــق يا هـــــــــــوس - عشق يا خيانت (قسمت سوم)
http://www.cyou20.blogfa.com/post/5
عشقهاي به ثمر نرسيده. عشق يا خيانت (قسمت سوم). صبح كه سركار نرفته بود ريحانه براش اس ام اس داد حرفهاي عاشقانه. مهدي هم خواب بود. با صداي مسج همسر مهدي گوشي رو باز ميكنه و. اين مسيج شوكه ميشه آخه مهدي. تا حالا دست از پا خطا نكرده بود. چرا بايد اين اس م اس براش بياد طرف مقابلش كيه. اروم شماره رو برميداره. و مسيج را پاك ميكنه گوشي ر. و سر جاش ميزاره . همسرمهدي. روز به خونه خاله ريحانه ميره و اونجا. شماره رو در مياره و با گوشيش. به اون شماره زنگ ميزنه ببينه كه اين شخص زنه يا مرد ولي ريحانه. كرد و رفت از.
عشـــــــــــــــــــق يا هـــــــــــوس - عشق يا خيانت (قسمت هشت)
http://www.cyou20.blogfa.com/post/9
عشقهاي به ثمر نرسيده. عشق يا خيانت (قسمت هشت). بعد ازرفتن مهدي ، الهه برگشت به خونه خودش اين چند روز را حسابي. فكر كرد و با خود گفت اگر مردي كه يك بار به زندگيش به خيانت كنه. ديگه هميشه خيانت ميكنه و با يه عذر خواهي و اشتباه كردن گفتن ميخواهد. سر و ته قضيه رو هم بياره . از طرفي هم دلش براي مهدي ميسوخت. ميگفت مهدي از اون ادمايي نبود كه بخواد به زن زندگيش خيانت كنه. چه اتفاقي افتاده شيطون گولش زده تو دو راهي مونده بود كه چكار كنه. از طرفي هم نميخواست خانواده اش خبر دار بشن الهه خيلي تو دار بود. تونستي دست ...
عشـــــــــــــــــــق يا هـــــــــــوس - عشق يا خيانت (قسمت پنجم)
http://www.cyou20.blogfa.com/post/7
عشقهاي به ثمر نرسيده. عشق يا خيانت (قسمت پنجم). الهه هم با لبخند تلخي تحويل گرفت چند روز گذشت ولي. الهه همش مهدي رو زير نظر. داشت ولي اصلا به روش نمياورد چند وقت بعد اما دلش. هم صاف نميشد از اون روز. به بعد مهدي هم احتياط ميكرد تا ميومد خونه گوشي رو از خودش. دور نميكرد حتي موقع. دستشويي رفتن هم با خودش ميبرد ولي با اين همه الهه بد جوري. از دستش عصباني بود. روزي از روز به گوشي مهدي مسيج اومد مهدي طبق معمول. گوشي رو . رو سايلنت گذاشته. بود ولي از لرزشش معلوم شد كه براش اس اومد گوشي رو. ميبينه مهدي رفت به گل.
عشـــــــــــــــــــق يا هـــــــــــوس
http://www.cyou20.blogfa.com/1392/02
عشقهاي به ثمر نرسيده. عشق يا خيانت (قسمت پنجم). الهه هم با لبخند تلخي تحويل گرفت چند روز گذشت ولي. الهه همش مهدي رو زير نظر. داشت ولي اصلا به روش نمياورد چند وقت بعد اما دلش. هم صاف نميشد از اون روز. به بعد مهدي هم احتياط ميكرد تا ميومد خونه گوشي رو از خودش. دور نميكرد حتي موقع. دستشويي رفتن هم با خودش ميبرد ولي با اين همه الهه بد جوري. از دستش عصباني بود. روزي از روز به گوشي مهدي مسيج اومد مهدي طبق معمول. گوشي رو . رو سايلنت گذاشته. بود ولي از لرزشش معلوم شد كه براش اس اومد گوشي رو. ميبينه مهدي رفت به گل.
عشـــــــــــــــــــق يا هـــــــــــوس - عشق يا خيانت (قسمت دوم)
http://www.cyou20.blogfa.com/post/4
عشقهاي به ثمر نرسيده. عشق يا خيانت (قسمت دوم). مرتضي در حموم را وا ميكنه و وارد حمام ميشود ريحانه هم بيرون دل تو دلش نيست. الان لو ميره و آبروش ميره . ولي خبري نشد ريحانه چند لحظه بعد متوجه ميشه. روشن شد هاج و واج مونده بود كه چطور شده اين كه سعيد رو تو حموم كرده بود . مخش هنگ كرده بود . به هر حال ريحانه اروم اروم وارد اتاق خواب شد كه ببينه چه. در حموم رو زد و گفت مرتضي چيزي لازم نداري؟ مرتضي جواب داد نه چيزي نميخوام. خيالش راحت شد ولي هنوز گنگ و منگ مونده بود كه سعيد كجا رفته چه جوري در. ميخوام ازش جدا ...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
14
nagoftehanadideha.persianblog.ir
ناگفته ها نادیده ها
ناگفته ها نادیده ها. درباره من : مترجم. پروفایل من : الهام مقدس. برای زنان,برای کودکان. ترجمه های به چاپ رسیده در نشریات. فصل اول رمان زمان پس از آن، کریستینه بروکنر. خانه ی کریستینه بروکنر (کاسل-آلمان). اقامت در آشیانهای میان ابرها. بازگشت به معنای مرگ است. خبرگزاری کتاب ایران:روایت سفر «هندی قلابی به دور دنیا، به ایران رسید. خاطرات یک فیلسوف کوچک. اقامت در آشیانه ای میان ابرها. جعبه :داستان های تاریکخانه(۱). یکی از میان قدیسین. اکنون میان دو هیچ. لیست وبلاگ های فارسی. بعد یک نگاهی به مادرم می انداخت و ...
ناگفته های رویا
در عجبم از مردمی که هر روز دل به یکی میبندند. و فردا پسش میگیرند. - باور کنید عشق. نوشته شده در پنجشنبه 11 مهر 1392 ساعت12:53 ق.ظ توسط رویا. چه رسم جالبی است،. محبتت را میگذارند پای احتیاجت،. صداقتت را میگذارند پای سادگیت،. سکوتت را میگذارند پای نفهمیت،. نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت،. و وفاداریت را پای بی کسیت،. و آنقدر تکرار میکنند که خودت. باورت میشود که تن هایی و بیکس و محتاج. نوشته شده در پنجشنبه 11 مهر 1392 ساعت12:48 ق.ظ توسط رویا. آموخته ام که همیشه کسی هست که به ما احتیاج داره. وقتی خواستم گریس...
ناگفته هایم
دارم سعی می کنم قدرت هضم ماهی های این دریا رو داشته باشم . پنجشنبه 28 دی1391 ] [ 10:56 ] [ زهرا ] . عزیزم به خاطر همه آرامشی که از تو دارم خدا را شکر میگویم. به پاس تمام خوبیهایت بهترینها را برایت آرزو میکنم . . . چهارشنبه 20 دی1391 ] [ 12:25 ] [ زهرا ] . از شب جمعه که شام خوردم بعد از شام معده درد شدیدی گرفتم من تا حالا معده درد نگرفته بودم سوزش شدیدی رو احساس می کردم که از همسری سوال کردم گفت معده ته! سونو رو انجام دادم واسه آزمایشات هم یه هفته فرصت دارم. سه شنبه 19 دی1391 ] [ 8:53 ] [ زهرا ] . مثلا خا...
نا گفته ها
ساعت ٦:۳٧ ق.ظ روز پنجشنبه ۱٤ امرداد ،۱۳۸٩. ساعت ٥:٢۱ ق.ظ روز پنجشنبه ۱٤ امرداد ،۱۳۸٩. به پرشین بلاگ خوش آمدید. نویسنده : پرشین بلاگ. ساعت ٥:۱٩ ق.ظ روز پنجشنبه ۱٤ امرداد ،۱۳۸٩. با سلام و احترام. پيوستن شما را به خانواده بزرگ وبلاگنويسان فارسي خوش آمد ميگوييم. شما ميتوانيد براي آشنايي بيشتر با خدمات سايت به آدرس هاي زير مراجعه كنيد:. Http:/ help.persianblog.ir. براي راهنمايي و آموزش. Http:/ news.persianblog.ir. اخبار سايت براي اطلاع از. Http:/ fans.persianblog.ir. براي همكاري داوطلبانه در وبلاگستان.
ناگفته هایم
معلوم است.ناگفته هایم. عزیز من کجاس خدا که اشکامو پاک کنه. نوشته شده در یکشنبه سی ام آذر 1393ساعت 13:58 توسط نفس. نکه تاحالا کسی منو تا این حد دوست نداشته .من میگم حتی کسی پیداهم نخواهد شد. و هیشکی تورو اندازه من دوست نداره . بهترینم". نوشته شده در یکشنبه سی ام آذر 1393ساعت 11:50 توسط نفس. چی بگم.به کی بگم. نوشته شده در یکشنبه شانزدهم شهریور 1393ساعت 10:30 توسط نفس. الهی دورش بگردم فداش بشم . خیلی دلم تنگش بود.خواستم بهش بگما.به دلایلی نگفتم .که."عزیییییییزم چقد لباس سفید بهت میاد. چرا نگفتم دعای بعد از ...
نگفته های یک زندگی غیر مشترک
نگفته های یک زندگی غیر مشترک. حیف عمری که گذشت. اینجا بﮧ م رز بے ت فاو تے ها رسیבه ام. בل م را בيگر هیچ نمے لرزانב! בر م ט دله ره. בر م ט ترس. בر م ט "احسآس م رבه است"! ایט روزهآ بے خیآل خیال م ش בه ام. م نتظر م בنیا ت مام ش وב! تاريخ یکشنبه هشتم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 11:17 نويسنده بانوی غربت. امروز بعد از یک ماه تعطیلات اومدم سر کار. اوضاع هم خوبه خدارو شکر. همسری هم منتقل شهر خودمون شد و تازه دو هفته است مثل همه ادما ی زندگی معمولی رو شروع کردیم. و گوش شیطون کر خیلی همه چی خوب و رو به راهه. نمی دونم چ جوری...
ناگفتنی های مغز من
ناگفتنی های مغز من. جمعه بیست و دوم فروردین 1393. ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺯ ﭘﯿﺸﺖ ﻧﻤﯿﺮﻩ . جمعه هجدهم بهمن 1392. اینجا دیگه آخره خطه. پشت یه توالت عمومی یه جمله نظرمو به خودش جلب کرد. اینجا دیگه آخره خطه. بخوای نخوای باید بکشی پایین. چهارشنبه نهم بهمن 1392. درختی که توسط هزاران کرم ابریشم پوشانده شده است. خدایا عظمتت رو شکر. جمعه چهارم بهمن 1392. پنجشنبه سوم بهمن 1392. دلقک های زمان قاجار! فک کنم سمت راستی داره صدای سوسک در میاره! یکشنبه بیست و نهم دی 1392. خوشبختی یعنی شادیهای كوچك . در عین بی چیزی! یکم چرت و پرت. اینم و...
جـای پــای بــچه هـای حـــوا
جای پای بچه های حوا. یه دور همی ساده برای سرگرمی همراه بچه های حوا. مرسی که سر زدی. دنیا پر از غم و غصه شده. امیدوارم از مطالب وب خوشتون بیاد. وحتی شده برای چند لحظه ای لبخند بزنید. مطالب این وب از وبهای دیگه گرفته شده. با هر کسی بخواد تبادل لینکم میکنم. با عنوان وبلاگ بلینک و خبرم کن. موضوع خاصی رو دنبال نمیکنم. کپی کن فازشو ببر. لینک ها متاسفانه یه سری پاک شده. منم برا یه شروع دوباره یه لینک تکونی داشتم. نوشته شده در تاريخ جمعه سی و یکم خرداد ۱۳۹۲. در ساعت 13:32 توسط avisa. در ساعت 21:12 توسط avisa.
فقط برای تو مینویسم
فقط برای تو مینویسم. تقدیم به آنکه با آمدنش به زندگی بی روحم معنا بخشید. آمدنت را خوب یادم نیست. بی آنکه من بدانم و. بی اجازه ماندی بی آنکه من بخواهم. اما هم اکنون با ذره ذره ی وجودم. ای مهمان ناخوانده ی قلبم بمان. بمان که ماندنت را سخت دوست دارم. نوشته شده در یکشنبه پنجم آبان 1392ساعت 23:20 توسط شادی. حوصله م سر رفته. بﮧ جای دست روی دست گذاشتن دست توی دستت می گذاشتم. نوشته شده در جمعه چهاردهم شهریور 1393ساعت 22:2 توسط شادی. بگداره هرکسی هرچه دوست دارد بگوید. مهم اینست که طو. و من از تموم خوبی های دنیا.
نگفته ها
مثل قایقی خسته تو مثل دریا مثل دیدن تو رویا. مثل تیک تیک خسته ی ساعت مثل قصه ی تلخ صداقت. مثل شب مثل گل توی گلدون مثل تصویر ماه توی بارون. مثل گریه تلخ دیوونه دیگه چیزی ازم نمی مونه. مثل لحظه بارون و پائیز مثل چشمای خسته ی لبریز. مثل اشکای ریخته رو گونه دیگی چیزی ازم نمی مونه. مثل بارون و ابر بهاره مثل لحظه خواب ستاره. تو رو دوست دارم. نوشته شده در پنجشنبه دهم بهمن 1392ساعت 20:0 توسط Afsaneh. پای لرز خربزه هایی. که هیچوقت یادم نمی آید. نوشته شده در شنبه هفدهم آبان 1393ساعت 14:50 توسط Afsaneh. نوشته شده د...
درد دل
یادت نره تاریک ترین لحظه ی شب نزدیکترین لحظه به طلوع خورشیده. تاريخ : دوشنبه پانزدهم دی 1393 22:34 نویسنده : غزال. دل دختر مثل چسب میمونه. یه بار که کنده بشه. تاريخ : چهارشنبه سوم دی 1393 13:11 نویسنده : غزال. و کسی چه می داند! تاريخ : یکشنبه دوازدهم مرداد 1393 23:0 نویسنده : غزال. تاريخ : یکشنبه دوازدهم مرداد 1393 22:54 نویسنده : غزال. می دونی از کجای زندگیم خستم؟ از اونجایی که وسط خنده هام. تاريخ : یکشنبه دوازدهم مرداد 1393 22:37 نویسنده : غزال. خنده هایم شکلاتی شده اند. آدم ها بدجور زمینم زدند. قلبی خ...
