PARVAZEEMINA.BLOGFA.COM
امتحان الهيامتحان الهي - ادبی
http://parvazeemina.blogfa.com/
امتحان الهي - ادبی
http://parvazeemina.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
2.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
19
SSL
EXTERNAL LINKS
34
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
2.172 sec
SCORE
6.2
امتحان الهي | parvazeemina.blogfa.com Reviews
https://parvazeemina.blogfa.com
امتحان الهي - ادبی
parvazeemina.blogfa.com
امتحان الهي -
http://www.parvazeemina.blogfa.com/post-73.aspx
صد دفه نوشتم و خواستم به روز کنم.ولی انگار یه چیزی کمه! درد دل از اوضاع انقدر تکراریه که دیگه نوشتن نداره. اصل مطلب اینه:حالم از علم و صنعت بهم میخوره! نوشته شده در چهارشنبه هجدهم اسفند ۱۳۸۹ساعت 13:50 توسط مینا ي آزاد. این قافله ی عمر عجب میگذرد. جایی برای با هم بودن.
امتحان الهي - شعله
http://www.parvazeemina.blogfa.com/post-65.aspx
به روزهایی که میایند فکر میکنم. به روزهایی که گرد کهنگی خاطرات را بغل میکند. به چشمهایمان فکر میکنم. که چطور با سنگینی یک عمر خاطره. به این زجر تدریجی فکر میکنم. که با شیرینی لحظه ها هم آغوش است. و به تو فکر میکنم. و موسیقی ات را آنقدر تکرار میکنم. تا غیر از تو یادآور تمام این درو دیوار خسته باشد. تو را نمیشود زدود. از زبان گنجشک ها. از نسیم سرد نیمه شبهای بیداری. از غصه های آفتاب غروب. تو به گوشه ی راست تمام کاغذ های زندگی سنجاق شده ای. من به زندان کوچکی فکر میکنم. که تورا از تمام زندگیم به آن تبعید کردم.
امتحان الهي -
http://www.parvazeemina.blogfa.com/post-64.aspx
مثل باد میپیچد و تیله ها رنگ عوض میکنند. افق ها جای دیگریند. کم کم چشم نام دیگر اشک میشود. جایم با فرش پادری عوض شده است. چقدر آغوش برای آرمیدن جای حقیری است. و حرفهایی که کسی نمیشنود. روی لکه های خیس بالش تلنبار میشود. و مرا از شفافیت آینه چقدر احمق جلوه میدهد. آه تف به ۱۱ صبح. تف به ۱۱ شب. چه تغییری دارد این توده ی عشق و نفرت. دلم میخواهد تیله ها را دور بیندازم. تف به بی حیایی تیله ها. نوشته شده در پنجشنبه سیزدهم خرداد ۱۳۸۹ساعت 2:53 توسط مینا ي آزاد. این قافله ی عمر عجب میگذرد. جایی برای با هم بودن.
امتحان الهي - پناه
http://www.parvazeemina.blogfa.com/post-71.aspx
فرارش میشود داد از تفاوتهای پنهانی. برایش میشود خواند از کبوترهای زندانی. دلم حال و هوای کودکی دارد. به او یاد آوران دلخندها پروازها بی غصگی ها را. پناهم ده ازین احساس ویرانی. از عاشقی ها مهربانی ها. چه لطفی دارد آن گل های خشک روی دیوارم. اگر یک لحظه تو یا من. شبیه اشک باشیم تا خنده. ازین باران تنهایی و تلخی. رهایم کن ازین تشخیص رقت بار خوب از خوب. برایم باز لالایی بخوان باز لالایی. بخوان تا ر نگ آهنگت برایم جان شود در روح بیمارم. بخوان تا پنجره از بی نهایت تا نهایت ها تو باشی. بخوان تا من بخوانم.
امتحان الهي - چرخ و فلک
http://www.parvazeemina.blogfa.com/post-56.aspx
می هراسم از خودم. از نقشه ی نیمه کاره ی یک اعتقاد. و گل های سرخی که دور سرم می چرخند و دور میشوند. از لحظه ی مبهمی که نامش را موقعیت گذاشته ام. و این مسیر سست و دایره وار. من عقربه ی خوبی برای دنیا بوده ام. نوشته شده در شنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۸۹ساعت 21:21 توسط مینا ي آزاد. این قافله ی عمر عجب میگذرد. جایی برای با هم بودن.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
19
...
http://www.nefrat26.blogfa.com/89062.aspx
اگر تو باز نگردی امید آمدنت را به گور خواهم برد. روزی تو آمدی ،من آمدنت را جشن گرفتم. هل هله من چون ناقوسی تمامی شهر را به ارتعاش درآورد. خواب من تعبیر شده بود. تو رویای نیمه شب های من بودی. تو منجی سالهای پیله ای من بودی. ای کاش آغوشت را کنار میز تنهایی ام می گذاشتم تا لحظه های دلتنگی به تو پناه بیاورم. تو که با سپیدی برف آمدی . دیروز همه قاصدک ها آمدنت را به من نوید دادند ودر چشمانم میرقصیدند. امروز که خورشید نگاهم خاموش گشته با فانوس خیال به دنبال قاصدکی در پیچ و خم های نگاهم گم شده ام. چشمانم را گشود...
... - پرین...
http://www.nefrat26.blogfa.com/post-10.aspx
اگر تو باز نگردی امید آمدنت را به گور خواهم برد. دلم برای کودکی ام. برای بازی با قاصدکها تنگ شده است. همیشه پرین قصه هایم بودم. در چهارخانه های آبی رنگ پیراهن پدرم خانه شکلاتی می ساختم. و سفید برفی رویاهایم می شدم. گاهی هم پیراهن جوانی مادرم را که در صندوقچه قدیمی ته انباری بود به تن می کردم. و با کفشهای پاشنه دار مادرم که مرا چند سانتی به خدا نزدیک تر می کرد. خودم را در جلد عروسی می دیدم که شازده دامادش به سفر رفته بود. این کفشها برای من بزرگ است،توان ایستادن ندارم. و به جای چای می نوشیدم. حتا اگر نوازش...
... - 20 سال قبل از تولد نفرت...
http://www.nefrat26.blogfa.com/post-2.aspx
اگر تو باز نگردی امید آمدنت را به گور خواهم برد. 20 سال قبل از تولد نفرت. دشت پر از گل های بهاری. از اون دور دورا صدای .این صدایه چیه؟ آره بچه.آرزویه یه مامانو یه بابا. به جا نمیارم.ای بابا تو هم که ته گیجییییییییی! یادت نیست دختره همسایه که فلانی عاشقش شد دیگه. آره آره داره یه چیزایی یادم میاد. همون که.حالا بسه دیگه اون دیگه الان خودش مامانه یه بچس .نکنه این بچه . نه بابا از این بزرگتره،رفته سر بازی. چقد دوست داشتنیه،میبینی انگار نه انگار که ما داریم نیگاش میکنیم. تو فهمیدی با کی حرف میزد؟
ســــــراي ســــــاده
http://www.sarayesade.blogfa.com/post-51.aspx
با كفش وارد نشويد لطفن! دو راهی در زندگی زیاد دیده ام همیشه سمت راست خیر و خوبی و خوشی است و سمت چپ ناکجا آبادی که پایانش دره ای یا آبشاری مهلک و مرگ آور است و همیشه هم آنقدر خسته بهشان می رسی که ترجیه می دهی پایین بپری، تا این که برگردی و دوباره انتخاب کنی. این بار اما،متفاوت است به قول تبلیغات نخ ما، احساسش می کنید! هیچ نمی گویی، اما صدایت را می پرستم. اگر شک داشتم که پایان این راه به کجا ختم می شود، خدایت می خواندم. خدای آرامش، زیبایی و آنچه ندانسته عشقش می نامم. افسوس می خورم که. می ایستیم. در نگ...
...
http://www.nefrat26.blogfa.com/89061.aspx
اگر تو باز نگردی امید آمدنت را به گور خواهم برد. دلم برای کودکی ام. برای بازی با قاصدکها تنگ شده است. همیشه پرین قصه هایم بودم. در چهارخانه های آبی رنگ پیراهن پدرم خانه شکلاتی می ساختم. و سفید برفی رویاهایم می شدم. گاهی هم پیراهن جوانی مادرم را که در صندوقچه قدیمی ته انباری بود به تن می کردم. و با کفشهای پاشنه دار مادرم که مرا چند سانتی به خدا نزدیک تر می کرد. خودم را در جلد عروسی می دیدم که شازده دامادش به سفر رفته بود. این کفشها برای من بزرگ است،توان ایستادن ندارم. و به جای چای می نوشیدم. حتا اگر نوازش...
... - خداحافظ خوابگاه....
http://www.nefrat26.blogfa.com/post-9.aspx
اگر تو باز نگردی امید آمدنت را به گور خواهم برد. سرم رو که بالا آوردم تو یه جاده بودم. به عقب به راهی که به ظاهر اومده بودم نگاهی کردم. یه جاده پر از پیچ و خم. تنهایی در آن جاده محبوس شده بود. به جاده روبرو نگاهی کردم. حافظه ام خالی بود. باید به جلو بروم. باید مصمم قدم در راه بگذارم. منتظره نیرویی که بتوانم بر ترسم بر اظطرابم بر بر بر . آری امشب آخرین شب حضور من در خوابگاه علم و صنعت است. چندین ماه،یک عمر،اینجا برایم پر از خاطرات فراموش نشدنیست. دلم برای تک تک آدمهایی که کنارم بودن برای اتاقم.
ســــــراي ســــــاده
http://www.sarayesade.blogfa.com/post-54.aspx
با كفش وارد نشويد لطفن! معذور دار ما را . . . انقدر کاري به کار من نداشته باشيد، کرم نريزيد آزار نديد. آخه چند بار بايد بگم بهتون که من حساسم، زودباورم. اگر اذيتم کنيد اذيت ميشم، بدجوري هم. آخه چرا هر وقت که داره سرم. گرم ميشه به زندگي يکيتون يک حال اساسي ميده بهم . ؟ يه زماني يکي ما رو انداخت تو يه چاه گنده. حالا شما که ميخوايد تا لب چاه بياريدم بالا و بعد طناب رو ول کنيد، ننداااازيد طنابتون رو از اول. من اين پايين تو چاه به تنهايي خودم عادت کردم. به سکوتش. به اتفاقايي که توش نمي افته! او را خودت بساز!
... - میز تنهایی...
http://www.nefrat26.blogfa.com/post-11.aspx
اگر تو باز نگردی امید آمدنت را به گور خواهم برد. روزی تو آمدی ،من آمدنت را جشن گرفتم. هل هله من چون ناقوسی تمامی شهر را به ارتعاش درآورد. خواب من تعبیر شده بود. تو رویای نیمه شب های من بودی. تو منجی سالهای پیله ای من بودی. ای کاش آغوشت را کنار میز تنهایی ام می گذاشتم تا لحظه های دلتنگی به تو پناه بیاورم. تو که با سپیدی برف آمدی . دیروز همه قاصدک ها آمدنت را به من نوید دادند ودر چشمانم میرقصیدند. امروز که خورشید نگاهم خاموش گشته با فانوس خیال به دنبال قاصدکی در پیچ و خم های نگاهم گم شده ام. چشمانم را گشود...
...
http://www.nefrat26.blogfa.com/89051.aspx
اگر تو باز نگردی امید آمدنت را به گور خواهم برد. بهار گل چیدم که به پایت بریزم نیامدی. بیست و پنج زمستان با آدمک برفی به انتظارت نشستم. من دیروز سوار بر قاصدک رویایم به دور دستها رفتم در پی تو. خسته شدم از گل های بهاری . به دشت آفتابگردانها رفتم. قاصدک مرا برد اما دستهایم و چشمانم را با خود نبردم. چشمانم را تا آمدنت را نظاره کنند و سکوت دلتنگیم را به اشک و اشکم را به باران. و دستانم را تا چتری برای دلتنگی و آغوشی از گلهای. برای تو باشد . من دیروز ها رفتم و نمیدانستم که تو امروز میایی. و حالا تو منتظر باش.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
34
من هنوزم به پای تنهاییم موندم
من هنوزم به پای تنهاییم موندم. ت لخ تریט خ בاحافظے ع مرم! خבاحافظ . . . ت نہا خواسته ام ایט بوב. ڪہ نگاه م ڪنב. و او هم بگوی ב. خבاحافظ . . . ا م ا انگار. בیگر ارزش یڪ خבاحافظے را. ه م نבاشتم. . . خدایم خدایم آه ای خدایم صدایت میزنم بشو صددایم شکنجه گاه این دنیاست جایم به جرم زندگی این شد سزایم مرابگذار با این ماجرایم نمی پرسم چرااین شد سزایم. داوری قلبم نه سوت دارد نه کارت قرمز. تا دلت میخواهد خطا کن سکوت میکنم. O M I .D. 0 0 0 0,*-: :-*. 0 0000 0000 0,*-: :-. 0 0000000 000000 0,*-: :-*. 0 000 0,*-: :-*.
روزی...عشق...
برگ افتاد ز آغوش درخت. مرغکی پر زد و بر شاخه نشست. باد در برگ درختان پیچید. سیب سرخی در آب. در دل حوض سفید همچنان میرقصید. عکس خورشید چه لغزنده بر آب. در گذر بود کنارش ابری. من ولی غرقه به یک برگ سفید در دامن دفتر. غرقه در صحبت دائم با دل. منو این برگ سفید. منو دنیائی حرف بارش اشک مداوم بر آن. لحظه ای خیره به روز پائیز. روز پائیز به همراهی باد. در جدا کردن هر برگ پس از برگ دگر. گوئیا قصد سفر داشت که زود تا زمانی باقیست. فصل پائیزی خود را اینجا. به هر آنکس که نگاهش میکرد. باز پس داده و اثبات کند. گفت: عزی...
لادن نوشته
یک تکه سلام . دو فنجان مکث وچند نقطه چین به احترام حضورت. حقیقتش هنوز نمیدانم ناچاری یا دچار. اگر ناچاری که هیچ اما اگر دچاری به پیروی از ایین سرخ شقایق های وحشی دشت جنون باید حالت را پرسید. نوشته شده توسط لادن در. ستاره ای اومد و رفت. ستاره ی بخت من. سکوت این لحظه پرشده. نقطه های بی کلام شعرم. یه نقطه چین بی صدا. یه خط بی انتها. واسه تموم لحظه ها. یه دلتنگی شدید بی نفس. نمیادکلمه ها نمیان که حالم بگن.حال این روزهام چه سختن. نوشته شده توسط لادن در. لحظه های بی تو. چه سختند لحظه های بی تو. تاریک و بی صدا.
BLOGFA.COM
از ارائه خدمات در این آدرس به یکی از دلایل زیر معذوریم. تخطی از قوانین و توافقنامه استفاده از خدمات سایت. دستور مراجع قانونی جهت مسدود سازی وبلاگ. انتشار محتوای غیر اخلاقی یا محتوایی که براساس قوانین کشور تخلف است.
parvazee-parastooha.blogfa.com
پرواز پرستوها
خريد گن لاغري مردانه. خريد ساعت مچي زنانه. خريد چراغ خواب شلمن ارزان. کاغذ ديواري sakhtemoon.com. ليوان هم زن شگفت انگيز. خريد ساعت زنانه اينترنتي. خريد گچ موي هاتيوس. اس ام اس عاشقانه. کد حرفه ای قفل کردن کامل راست کلیک. فاتولز - جدیدترین ابزار رایگان وبمستر. کد خوش آمديد يا لود کردن. 1575;بزار رایگان وبلاگ. با تشکر از بازدید شما. این وب به زودی راه اندازی خواهد شد. تاريخ : پنجشنبه شانزدهم مرداد 1393 15:18 نويسنده : پروانه. Weblog Themes By Pichak. Weblog Themes By : Pichak.net.
امتحان الهي
نوشته شده در سه شنبه هفدهم تیر 1393ساعت 9:23 توسط مینا ي آزاد. صد دفه نوشتم و خواستم به روز کنم.ولی انگار یه چیزی کمه! درد دل از اوضاع انقدر تکراریه که دیگه نوشتن نداره. اصل مطلب اینه:حالم از علم و صنعت بهم میخوره! نوشته شده در چهارشنبه هجدهم اسفند 1389ساعت 13:50 توسط مینا ي آزاد. بی هیچ بهانه ای قصد گریه میکنم. یادم شبیه بوی باران زده ی باغ نارنج میشود. و سمند سرکش دل. کشان کشان مرا به سمت و سویی غریب میبرد. که خیالم زیر طاقی نارنج و ترنج کام گرفته. و جوی روان میبرد تیرگی ها را. تو کجا و ما کجا؟ من برای...
از روزبه تا سلمان محمدی! | مرا شبانه به خاک بسپار...!
از روزبه تا سلمان محمدی! مرا شبانه به خاک بسپار! از روزبه تا سلمان محمدی! مطالب پرطرفدار ( از روزبه تا سلمان محمدی ، تارزان امروز دیروز ). سلام به همه دوستان عزیز و گلم این پست رو به عنوان پست ثابت بعد از این به نمایش میذارم . ادامه مطلب. از روزبه تا سلمان محمدی! قوانین شرم آور یهود در تلمود. ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻛﻪ ﻳﻬﻮﺩ ﻧﻔﻮﺫ ﻭ ﺳﻠﻄﻪ ﻛﺎﻣﻞ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻟﺎﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺑﺮﭘﺎ ﻭ ﺩﻭ . ادامه مطلب. از روزبه تا سلمان محمدی! بررسی کوروش در کتب سده های گذشته. از روزبه تا سلمان محمدی! ادعاهای واهی در مورد کوروش! از روزب...
لحظه ای سکوت برای پریدن....
لحظه ای سکوت برای پریدن. همراه مهربان پرواز را همیشه بخاطر بسپار. سلام به همه دوستایه گلم. من دوباره اومدم امیدوارم که این دفعه موندگار بشم. خیلی خیلی خیلی خیلی ممنون از اون دوستایی که تنها بهانه بازگشتم اونا هستن اونایی که تو این مدت همش با حرفاشون بهم دلگرمی میدادن و باعث شدن من دوباره برگردم امیدوارم بتونم این لطفشونو جبران کنم. انشأالله همیشه این دوستایه خوب کنارم بمونن و منم بتونم حق دوستی رو ادا کنم. یه تغییراته کلی تو وب دادم البته یکمش مونده که تغییرش میدم حالا. امیدوارم خوشتون اومده باشه. عشقی ا...
PARVAZ DAR BIKARAN
آخرین ارسال های انجمن. روبروی خوابگاه دانشگاه صنعتی شریف (خیابان زنجان). تعدادی از خونه های قدیمی و مخروبه وجود داشت. که به ذهنمون هم نمی رسید کسی توی این خونه ها زندگی کنه. مصطفی (شهید مصطفی احمدی روشن،معاون بازرگانی سایت هسته ای نطنز). دستم رو گرفت و برد کنار یکی از خونه ها. اون جا یه اتاق خرابه ی نمناک رو دیدم. که به جای در، پرده جلوش آویزون بود. یه لامپ معمولی هم جلوی در روشن بود. این درواقع محل زندگی یه مادر، با سه تا بچۀ قد و نیم قدش بود،. مصطفی با ناراحتی گفت:. ما ازشون غافلیم.». بلکه این صدای اذان.
*پروازفـــــــــرشته ها*
چه کسی بود صدازد سهراب؟ آشنابودصدامثل هوا با تن برگ. ومنوچهروپروانه وشایدهمه ی مردم شهر. شب خردادبه آرامی یک مرثیه ازروی سرثانیه ها می گذرد. ازحاشیه ی سبز پتوخواب مرامی روبد. بوی هجرت می اید:. بالش من پرآوازپرچلچله هاست. وبه این کاسه ی اب. آسمان هجرت خواهد کرد. من که از بازترین پنجره بامردم این ناحیه صحبت کردم. حرفی ازجنس زمان نشنیدم. هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود. کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد. هیچکس زاغچه ای راسریک مزرعه جدی نگرفت. من به اندازه ی یک ابردلم می گیرد. وقتی ازپنجره می بینم حوری.
کربلايي شد و رفت ...
کربلايي شد و رفت . پاسدار شهید حیدر سلیمی فرد،دریادلان،کربلاییان،. جمعه پانزدهم مهر ۱۳۹۰. هر چی فکر کردم اقا که به چی صدات بزنم همش چیزایی تو ذهنم میومد که دلم آتیش میگرفت اقا نتونستم بگم . میدونم بدم میدونم گناه کردم میدونم روسیاهم ولی اقا هر چی باشه دوستون دارم .اقا دیگه مارو فراموش کردی؟ میدونی چند ساله اقا تو ما رو نطلبیدی؟ یعنی اقا این همه از تو دور شدم؟ اقا بیا این دفعه رو ببخشمون؟ اقا نمیخوای دستمو بگیری؟ میخوای منو رها کنی اقا؟ اقا این دفعه اسم ما رو تو لیست زائرات بنویس اقا فقط همین یه دفعه؟
