SAFFANE.BLOGFA.COM

sarabeeshg.blogfa.com

بهانه ام باش همنفس

http://www.sarabeeshg.blogfa.com/8704.aspx

بهانه ام باش همنفس. خدا ميدونه اين قفس. برام پر از سکوته. نه عشق و نه غروري. نه بويي از حضوري فقط منم با يه صدا. يا يه سکوت اشنا دارم ميفتم از نفس پر از سکوته اين قفس. نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۸۷ساعت 16:45 توسط همیشه خاموش. برای او که میداند. خداحافظ همين حالا، همين حالا که من. خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام. خداحافظ کمی غمگين، به ياد اون. به ياد آسمونی که منو از چشم تو ميديد. اگه گفتم خداحافظ نه اينکه. نه اينکه ميشه باور کرد دوباره آخر جاده اس. نبندی دل به رؤيا ها. درحال گریزانی از تو.

sarabeeshg.blogfa.com

بهانه ام باش همنفس - برای اخرین بهانه ماندن

http://www.sarabeeshg.blogfa.com/post-11.aspx

بهانه ام باش همنفس. برای اخرین بهانه ماندن. صدایت میکنم امشب با اشکهایم نگار من بیا امشب به بالین نگاه سوگوار من. ببین اینجا میان سایه های مبهم تردید. تورا می خواند این آشفته قلب بی فرار من. تویی تنها که می فهمی خزان چشمهایم را به باران نگاهت سخت محتاجم بهار من. منم مجنون ترین لیلی که درآیینه حسر ت. خیال با توبودن زنده ام می داشت یار من. تمام هستی این واژه های مبهم وتنها فدای لحظه های غربت چشمت نگار من. تمام حرفهایم ساکت وبی های وهوی امشب. نشسته در نگاه اشکهای بی قرار من. در شبان غم تنهایی خویش عابد چشم.

cookie0mahtab.blogfa.com

سلام

http://www.cookie0mahtab.blogfa.com/8906.aspx

رسیدن آدم ها به یکدیگر ، زمان می خواد نه مکان . دل زيبا به از رخسار زيباست. بشكن اين آئينه هارا. كه من از ديدن آئينه سيرم. مرا روي خوشي از زندگي نيست. ولي از زنده ماندن ناگزيرم. خطا گفتم ، ببخشاي. تو بر من سينه اي بي كينه دادي. مرا همراه روئي نا خوشايند. دلي روشنتر از آئينه دادي. مرا صورت پرستان خوار دارند. ولي سيرت پرستان ميستايند. به بزم پاكجانان چون نهم پاي. در دل را به رويم مي گشايند. ميان سيرت وصورت ،خدايا! دل زيبا به از رخسار زيباست. بپاس سيرت زيبا ، كريما! دلم بر زشتي صورت شكيباست. ترانه ساز می شود.

cookie0mahtab.blogfa.com

سلام - سکوت

http://www.cookie0mahtab.blogfa.com/post-111.aspx

رسیدن آدم ها به یکدیگر ، زمان می خواد نه مکان . ساکت که بمانی، میرود به حساب جواب نداشتنت. عمرا بفهمند داری جان میکنی تا احترامشان را نگه داری. نوشته شده در ۸۹/۰۹/۱۰ساعت ۱۵:۲۸ بعد از ظهر توسط مهتاب. ز میان کبود آهن و دود. می فرستم به اهل عشق درود. و به هر کس که اهل آزادی است. اهل شور آفرینی و شادی است. و به هرکس که شعر می خواند. شعر را شهر عشق می داند. حیف شد عاشقی ولی گم شد. خشکسالی نصیب مردم شد. باز باید به فکر عشق افتاد. هدیه شعر را به مردم داد. سخنم راه چشمه می پوید. و برای دل تو می گوید.

alone1girl.blogfa.com

غزلهای آبی -

http://www.alone1girl.blogfa.com/post-78.aspx

بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه ی خاص تو با کسی. کس نیست در این گوشه فراموشتر از من. میخواستم، تجلی واژه های بی پایان باشم. نه برای تو، نه برای شما. برای خاطر خوب بودن! برای آبروی خیس دعا،. برای شب های بی خوابی،. نمی دانستم نماد می شوم، نماد آرامش، صبوری، مهربانی. نمی دانستم نقاب تلخ لبخند می شوم. و از حقیقتم تنها یک سایه می ماند،. که گویی توهم است! نوشته شده در دوشنبه ۱۱ اردیبهشت۱۳۹۱ساعت 21:40 توسط فرزانه. Design By : Night Skin. اینجارو انتخاب کردم. که گاهی بنویسم! نه فقط حرفای قشنگ قشنگ!

alone1girl.blogfa.com

غزلهای آبی - به یاد کلاسی ماندگار

http://www.alone1girl.blogfa.com/post-73.aspx

بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه ی خاص تو با کسی. به یاد کلاسی ماندگار. شازده کوچولو رو سبزه ها دراز شد و حالا گریه نکن کی گریه کن. آن وقت بود که سر و کله ی روباه پیدا شد. شازده کوچولو برگشت اما کسی را ندید. با وجود این با ادب تمام گفت: -سلام. صداگفت: -من اینجام، زیر درخت سیب. شازده کوچولو گفت: -کی هستی تو؟ روباه گفت: -یک روباهم من. شازده کوچولو گفت: -بیا با من بازی کن. نمی دانی چه قدر دلم گرفته. روباه گفت: -نمی توانم بات بازی کنم. هنوز اهلیم نکرده اند آخر. شازده کوچولو آهی کشید و گفت: -معذرت می خواهم.

alone1girl.blogfa.com

غزلهای آبی - چرا اینجا؟

http://www.alone1girl.blogfa.com/post-72.aspx

بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه ی خاص تو با کسی. من از تبار ناشناس آدمیزادم. بر زمین کهنه افتادم! او خورده سیب سرخ حوا را. نمیدانم. تاوان نافرمانیش را من چرا دادم؟ با جرم بی جرمی. ریاضت میکشم اینجا. آمد به پیش چشم خونم، جد و آبادم! حالا گرفتم سیب خوردم، خون نخوردم که! بس کن خدایا. مزه اش هم رفته از یادم! وقتی که با زور آمدم زندانی جبرم! فرقی ندارد، من اسیرم یا که آزادم. بیچاره بر شیطان هزاران سال عبادت کرد. با یک خطا اخراج؟ ای فریاد و بیدادم! من سنگ شیطان را چرا بر سینه میکوبم؟ و تو مردابی عشق.

alone1girl.blogfa.com

غزلهای آبی - و تو مردابي عشق...

http://www.alone1girl.blogfa.com/post-79.aspx

بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه ی خاص تو با کسی. و تو مردابي عشق. روييدن دانه اي كه گمان مي كردي عقيم است. آنقدر به آرزوي جوانه زدنت ز ل زده بودم. كه ا ميد هم از رو رفته بود. روز موعود بلاخره مي رسد،. اين را هميشه مي دانستم. گاهي خودم را به ندانستن مي زدم. كه باز جوان ميشم، و همان جا بود كه قصه زليخا را باور كردم. اين معجزه ي يوسف نبود كه كهولت را از زليخا تكاند. اين تو بودي عشق. اين را تنها كسي كه جوان شده است مي فهمد. اين را زليخا كه يك عمر پير و. و يك روزه جوان شد . مي فهمد. روز موعود بلاخره مي رسد.

alone1girl.blogfa.com

غزلهای آبی - این روزها

http://www.alone1girl.blogfa.com/post-76.aspx

بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه ی خاص تو با کسی. رفتار من عادی است. اما نمی دانم چرا. از دوستان و آشنایان. حال و هوای دیگری داری! من مثل هر روزم. با آن نشانیهای ساده. و با همان امضا، همان نام و با همان رفتار معمولی. مثل همیشه ساکت و آرام. حس می کنم گاهی کمی گنگم. از تو چه پنهان -. از روز و ماه و سال، از تقویم. از روزنامه بی خبر هستم. حس میکنم گاهی کمی کمتر. گاهی شدیدا بیشتر هستم،. حتی اگر میشد بگویم. این روزها گاهی خدا را هم. یک جور دیگر میپرستم. گاهی برای یادبود لحظهای کوچک. یک روز کامل جشن میگیرم.

cookie0mahtab.blogfa.com

سلام

http://www.cookie0mahtab.blogfa.com/8806.aspx

رسیدن آدم ها به یکدیگر ، زمان می خواد نه مکان . ل من تنها بود. دل من هرزه نبود. دل من عادت داشت که بماند یکجا. به در خانه ی تو. دل من عادت داشت. که بماند آنجا پشت یک پرده توری که تو هر روز آن را بکناری بزنی. دل من ساکن دیوار و دریست. که تو هر روز از آن میگذری. دل من ساکن دستان تو بود. دل من گوشه ی یک باغچه بود. که تو هر روز به آن می نگری. راستیدل من را دیدی. نوشته شده در 88/06/23. ساعت 3:54 بعد از ظهر توسط مهتاب. دختر عاشق پسری حسابدار شده بود. روزی دختر به او گفت هنوز عاشق من هستی؟ نوشته شده در 88/06/23.