aava68.blogfa.com
این حرف ها گاهی منم -
http://www.aava68.blogfa.com/post-18.aspx
این حرف ها گاهی منم. وقتی می روی بوی نرسیدن های مرا جا می گذاری. انگار سالهاست که از بام نگاهت افتاده ام. این جاده های ریخته از انتظار. همیشه به رسیدن هایت می خندند. به جاده ها پشت پا بزن. بگذار دمی چشمانت را نفس بکشم. تاریخ چهارشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۸۹ ساعت 11:21 به قلم معصومه انالویی. خدا هم بر لبهایت بوسه می زند. موسسه ی ادبی گنجینه سخن. فانوس خيس تنهايي من. خاطره من. آرمان. روياي زرد.شبه سپيد. خانم شراره اسماعيلي تكليمي. شب خیالی سمیرای عزیز. وبلاگ تفریحی وسر گرمی مارتز. رژلب یه نفر دیگه.
aidinjavaherian.blogfa.com
دست نوشته های آیدین جواهریان . . . - بهار مطلق
http://www.aidinjavaherian.blogfa.com/post-5.aspx
دست نوشته های آیدین جواهریان . . . ز خاك وباران اگر بخواهي. چيزي به جوانه نمانده. شهر در محاصره رايحه توست . . . سقوط همه قرينه هاي جهان است. نوشته شده در جمعه سی ام شهریور ۱۳۸۶ساعت 4:17 توسط آیدین جواهریان. از زمانی که خودم رو شناختم شعر خوانده ام و از سال 1375 جسته و گریخته چیزهایی نوشته ام. خانه دیگر خودم ( آیدین جواهریان ). سوفیست ایران ( محمد فرخانی ). کنعان ( زهیر توکلی ). ساده دل ( رامین خسروی ). پاره خط ( سینا علیمحمدی ). جورچین ( الهام لایقی ). آبی معصومانه (معصومه باغیان ). تاک - بامداد ( سکوت ).
persian271.blogfa.com
سروستان خیال - مصلوب خویش
http://persian271.blogfa.com/post-42.aspx
جلجتای خود را بالا می رویم. پرهیز کن از میانه راه. از آلاله های خود رو. در نگاه مجدلیه این سرزمین. مگذار یهودای برهنه پا. آخرین شام را در مهتابی خیانت شب. که بر نوک سرنیزه ها دیوانه وار می رقصد. مگذار بره های معصوم. مرمی فشنگ را بجای پستان. دربیخبری دشنه لب تر کنند. هنوز تا چاک پیرهن پیامبر. چند عشوه باقی است. نوشته شده توسط شایان در سه شنبه سوم اردیبهشت ۱۳۹۲ و ساعت 9:27. سرنوشت من زير پتك آهنگري شكل گرفت . قطعه آهني تفتيده كه داسي باشد يا تبري. سال هاي تا كنون(عبدالجبار كاكايي). پشت خواب سبز لادن.
persian271.blogfa.com
سروستان خیال
http://persian271.blogfa.com/8911.aspx
تبر تبر بی حوصلگی. و دستهایی که تکلیف. چپ و راست خود را نمی دانند. بال در بال چسبیده به غبار عصر. پشت به چشمه و رو به شمال نقشه ای غریب. کوچ زمستانی را نا هنگام آغاز می کنند. و شب شب تا دلت بخواهد بلند. که همه قصه ها را با خیال راحت. چند بار گوش دهی. و من چشم چشم خونابه و خواب. دستم نمی رسد به ساعت شماطه دار احمد*. گویی مارش جنگ میزند در شاهنامه ای. که صفحه آخرش را باد برده است. همان سایه های سمج روی دیوار. درباریکه ای از نور. پشت به پشت می آیند و می روند. با همان رقص همیشه گی. سیب کبود (رضوان ابو ترابی).
persian271.blogfa.com
سروستان خیال
http://persian271.blogfa.com/9009.aspx
چه کوچک اند میدان ها. چه کوتاه است سقف آسمان. در فریادی که از عمق جان بر می آید. دست های پینه بسته. نوشته شده توسط شایان در جمعه چهارم آذر ۱۳۹۰ و ساعت 21:56. سرنوشت من زير پتك آهنگري شكل گرفت . قطعه آهني تفتيده كه داسي باشد يا تبري. ميانه بوسه هاي پتك ،نيمه شكلي از آهن به سان پرنده اي با دو چشم سياه به دستهايم پناه برد. تنها، چشمان پرنده را بوسيدم و به لاجوردی آسمان سپردم. نميدانستم پرنده مرا با خود خواهد برد. سال هاي تا كنون(عبدالجبار كاكايي). سیب کبود (رضوان ابو ترابی). پشت خواب سبز لادن.
persian271.blogfa.com
سروستان خیال - چشم تو
http://persian271.blogfa.com/post-38.aspx
اگر عاشقی شعرهایم تمامی ندارد. من کلماتم را از آئیینه دیواری قرض می گیرم. و او زیبایی تو را در من تکرار می کند. باور کن سر نخ ماجرا جای دیگری است. من تو شعر و آئیینه. سالها پیش از کوهی سرازیر شدیم. که دلش را به دست باد سپرد. در هرجای پای ما درختی رویید. وگوشه ای از ما برزمین ماند. ریشه زدیم در خاک. تا انعکاس آبی دریا. به سبز و قهوه ای و سپید وزرد. با سر انگشتی از نور. به هم پیوند خورد. ما از جنس زمین و آسمانیم. واز همان گونه عاشق. عشق جاری زمان است. که قطره قطره از پیشانی حیرت. بر لبهای مان می چکد.
persian271.blogfa.com
سروستان خیال - سفال های ترک خورده
http://persian271.blogfa.com/post-43.aspx
سفال های ترک خورده. خیلی هم عجیب نیست. اگر شعر کفش کهنه ای شود. تعجب نکن اگر روزنه ها از تو چشم بر دارند. و سایه ها جشن رفتن را. هنوز دنیایی ازتوهم میان بود و نبود باقی است. و سنگفرش های آشنا ترین خیابان. به پازلی میماند که قطعه های آبی اش را باد برده است. حالا بماند برهنه گی پای من و. این روزها به رنگهای خواب بیشتر عادت کرده ام. که در لایه ای ازدل مرگی. شبم را به روز می رسانند. وقتی سفال دوستی ترک برمیدارد. همه آب های جهان. حوصله اش را پر نمی کنند. سال هاي تا كنون(عبدالجبار كاكايي). پشت خواب سبز لادن.
akharin-setareh.blogfa.com
آخرین ستاره - نقاشی
http://www.akharin-setareh.blogfa.com/post-5.aspx
شکل غریبه که میشوی. لبم را گاز میگیرم! رنگهام چشمهای دیگری بلد نیستند. به سرزمین رنگهای من بیا. خورشید از اوایل شب میان بی خبری است. به سرزمین رنگهای من بیا. که آفتاب تمام کدورت خورشید است. صبح در اواسط چشمانت کاکل خورشید را کسی رنگ میزند. که دامنش میخ کوب زمین نیست. و قلندرهای آسمان با هفت سوی دامنم میرقصند. نوشته شده در شنبه نوزدهم آذر ۱۳۹۰ساعت 14:57 توسط مهسا نادری. كانون شعر فرهنگسراي گلستان.