abrobaad.blogsky.com
فرد بی زوج - ابر و باد
http://abrobaad.blogsky.com/1391/12/06/post-15
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1391. روز را که به خدا میسپارم ،. شب از دالان وجودم پرسه زنان میگذرد. و در دهلیز قلبم مهمان میشود! آنوقت است که سنگینی کسری عظیم. از نبود نیمه ای برای تقسیم داشته هایم. بر ضربان بی رمقم چیره میشود! تلخی لحظه های رفاقتش. را تنها یاد تو خوشایند میکند! و شیرینی رویایت میلی. بی مثال برایم به ارمغان می آورد،میلی از جنس بودنت! از روح یک فرد در جسم یک زوج! دغدغه های ما . سامان رحمانی فرشباف. من خود آن سیزدهم. ورق پاره . سین کاف! خاطرات کهنه و نو. دل نوشته سید مرتضی حسینی. و عادت شد .
abrobaad.blogsky.com
سکوت یلدا - ابر و باد
http://abrobaad.blogsky.com/1391/09/27/post-12
دوشنبه 27 آذرماه سال 1391. نفس های باد سوز داشت. از لابه لای لولای پوسیده پنجره خوش خیال میخزید تو دل اتاق و بلند بلند سرفه میکرد. خواب مونده بود خورشید زیر لحاف گرم و نرمش و بی خبر، از جولان باد سرکش. گه گداری خیلی بی رمق جوری که انگارروحشو ساییده باشن، نیم نگاهی می انداخت توی حیاط و میچرخید دور تا دور. بعدم بدو بدو ازدیوار بالا میرفت و ناپدید میشد . گیره های روی طناب با چنگ و دندون چسبیده بودن به چهارتا دونه رخت آفتاب خورده ی وارفته ،که نکنه باد غنیمت بگیره و بره! صدای خفیف پیرزن غرور باد رو شکست!
abrobaad.blogsky.com
ابر و باد
http://abrobaad.blogsky.com/1391/05
دوشنبه 16 مردادماه سال 1391. خنده ام را بخرید . خنده ام ارزان است! خنده ام قد یک فاتحه و نیت خوش می ارزد! خنده ام ارزان است! دغدغه های ما . سامان رحمانی فرشباف. من خود آن سیزدهم. ورق پاره . سین کاف! خاطرات کهنه و نو. دل نوشته سید مرتضی حسینی. و عادت شد . در پی ستاره . امروزی که زنده ای . (3). لیست کامل عناوین یادداشتها.
abrobaad.blogsky.com
ابر و باد
http://abrobaad.blogsky.com/1391/10
سهشنبه 26 دیماه سال 1391. وقتی خاطرۀ وجودم پر میشود از تو. خالی میشود حباب خیالم از من. رنگ میگیرد خاکستری های زمان. میشوم آن کودک چموش. و کوچک میشود همۀ نگرانی های سوار بر بال باد. آغوشت را باز میکنی به اندازۀ آسمان. تا گم شود تکه کاغذ های رنگی ام ،از دوری. با تمام وجود میخندم از گم کردنش! می دانم نزدیک تر از من به توست. خدا عاشق بادبادک هاست. بادبادک رنگی از من دارد. و من رنگی از تو . یکشنبه 17 دیماه سال 1391. تنگ روزهایی که دست و دل. ود ، برای دوست داشتنم! بهانه هایت ته کشیده به گمانم! من خود آن سیزدهم.
abrobaad.blogsky.com
ابر و باد
http://abrobaad.blogsky.com/1391/09
دوشنبه 27 آذرماه سال 1391. نفس های باد سوز داشت. از لابه لای لولای پوسیده پنجره خوش خیال میخزید تو دل اتاق و بلند بلند سرفه میکرد. خواب مونده بود خورشید زیر لحاف گرم و نرمش و بی خبر، از جولان باد سرکش. گه گداری خیلی بی رمق جوری که انگارروحشو ساییده باشن، نیم نگاهی می انداخت توی حیاط و میچرخید دور تا دور. بعدم بدو بدو ازدیوار بالا میرفت و ناپدید میشد . گیره های روی طناب با چنگ و دندون چسبیده بودن به چهارتا دونه رخت آفتاب خورده ی وارفته ،که نکنه باد غنیمت بگیره و بره! صدای خفیف پیرزن غرور باد رو شکست!
fe-ghaaf.blogsky.com
ف.قاف.
http://fe-ghaaf.blogsky.com/1390/10
از اینجا شروع شد الف.با ی ما . شنبه 17 دیماه سال 1390 ساعت 12:16 ق.ظ. صبح پکر و بی حال جمعه چند دقیقه ای متفکرانه ایستاده بودم جلوی قفسه کوچک کتاب ها و به یاد نمی آوردم که برای برداشتن کدام کتاب اینجا هستم! همان طور که کتاب ها را نگاه می کردم ، در ذهنم ورقشان می زدم . این ها بهترین دوستان من هستند ،. در هر شرایطی می توانند حالم را بهتر کنند و این را ثابت کرده اند . یک دستم کتاب و یک دست فنجان چای ، که می گرفتمش نزدیک صورتم تا دماغم یخ نکند! جمعه 9 دیماه سال 1390 ساعت 11:51 ب.ظ. کوچیکتر که بودم ، اگه موقع...
fe-ghaaf.blogsky.com
ف.قاف.
http://fe-ghaaf.blogsky.com/page/4
از اینجا شروع شد الف.با ی ما . سهشنبه 21 تیرماه سال 1390 ساعت 01:48 ق.ظ. صدای پای باران را که می شنوم، بی درنگ خود را به پشت بام می رسانم، تا سلامت را پاسخ گویم. سعی می کنم پشت هجوم باران ها، چهره ات را ببینم ، نمی شود، چشمانم را می بندم، حتما این گونه خواهد شد! پیامبرانت برایم آرامش ارمغان آوردند،. خیالم راحت و دلم قرص شده، نمیدانم همه سلام تو را و پیام باران ها را، هر بار که برای دوباره زنده کردن زمینیان اعزامشان می کنی، می شنوند یا نه؟ به نام تو . دلم به نام تو. و هر لحظه ام . برگ اول : انشا نوشتن من!
fe-ghaaf.blogsky.com
ف.قاف.
http://fe-ghaaf.blogsky.com/1391/12
از اینجا شروع شد الف.با ی ما . شنبه 19 اسفندماه سال 1391 ساعت 02:04 ب.ظ. من و هزاران عروس زیبا! درختان عروس شده اند لباس های سفید درخشان به تن کرده اند. عید در راه است. صدای دلنشین اذان می کشاندم بیرون از کنج تنهایی. چه حال خوشی دارد توی این برف ها به عشق تو رفتن تا مسجد امام رضا. رد پایم که می ماند روی برف ها. برای هر قدمی حواسم را جمع تر می کند. پا جای پای دیگران نمی گذارم، که اگر به دنبالم آمدی، راحتتر پیدایم کنی. بچه ها توی محوطه آدم برفی درست می کنند، عکس می گیرند، می خندند. و سر هم می خورند! این هف...
fe-ghaaf.blogsky.com
ف.قاف.
http://fe-ghaaf.blogsky.com/page/3
از اینجا شروع شد الف.با ی ما . دوشنبه 3 بهمنماه سال 1390 ساعت 06:33 ب.ظ. اکثر مسافران پیاده شدند و چند نفری پراکنده و دور از هم، روی صندلی های آبی واگن بانوان، خسته و مچاله، جا مانده اند . به من نزدیک می شود که دور از دیگران تکیه داده ام به دیوار شیشه ای کنارم و به دست ها و کفش ها نگاه می کنم و نمی فهمم چرا برای فرار از سرما دست کم، به هم نزدیک نمی شوند و نگاهشان را حتی می دزدند از هم. تنها صدای اوست که به گوش می رسد و ناله ی قطار که می پیچد در تونل. خانوما کسی نخواست؟ نگاه مسافران یک دفعه به سویش برمی گ...
fe-ghaaf.blogsky.com
من و هزاران عروس زیبا ! - ف.قاف.
http://fe-ghaaf.blogsky.com/1391/12/19/post-25
از اینجا شروع شد الف.با ی ما . شنبه 19 اسفندماه سال 1391 ساعت 02:04 ب.ظ. من و هزاران عروس زیبا! درختان عروس شده اند لباس های سفید درخشان به تن کرده اند. عید در راه است. صدای دلنشین اذان می کشاندم بیرون از کنج تنهایی. چه حال خوشی دارد توی این برف ها به عشق تو رفتن تا مسجد امام رضا. رد پایم که می ماند روی برف ها. برای هر قدمی حواسم را جمع تر می کند. پا جای پای دیگران نمی گذارم، که اگر به دنبالم آمدی، راحتتر پیدایم کنی. بچه ها توی محوطه آدم برفی درست می کنند، عکس می گیرند، می خندند. و سر هم می خورند! ابر و ...