12rokh.blogfa.com

samfonie-baran.blogfa.com

سمفوني باران -

http://www.samfonie-baran.blogfa.com/post-83.aspx

باریدن که می گیرد. سرت را رو به آسمان می گیری. حسادت می کنم به شبنمی. که بر لبانت نازل می شود. نوشته شده در یکشنبه دوم مرداد ۱۳۹۰ 1:1 توسط سمفوني باران. DESIGN BY : NIGHT SILENCE. بهار کار خودش را کرد. می رقصم با سمفونی باران. و خیس می کنم. تمام خاطرات پدر را. با سرعتی عجیب کز کرده. فکر می کنم همین الان. با یک جعبه گل میمون. از راه می رسی / باران بندآمد. به خانه بر می گردم. باید گل یا پوچ را با نیچه تمام کنم. باران از موهایم می بارد. رنگ شکوفه های آلبالو. از خواب پروانه پریده است. بر دارازای درختان باغ.

samfonie-baran.blogfa.com

سمفوني باران - ای مـــــن 3

http://www.samfonie-baran.blogfa.com/post-80.aspx

آخخخنگو که دلم می گیرد. می نشینی رو به رویم دستان همیشه یخم را می فشاری پیشانی ات را می چسبانی به دست هام موهات را می کشم جیغ یواش می کشی.سر بلند می کنی زل می زنی توی چشم هام.آن برق های عجیب و غریب چشم هات را هیچوقت نفهمیدم.سردم است.دماغم را می کشم بالا.دماغ قرمزم را که.تو می دانی حتمن.می گویمت ها؟ می گویی ام.می دانی از شب یلدام بلندتر بلند تر است؟ می دانم چه را می گویی.میپرسم چه؟ می گویی ام.سیاهی شب .شب یلدای . چشمانم را می بندم دستانت را فشار می دهم می گویم هیسسسس. DESIGN BY : NIGHT SILENCE. ستاره زد&#...

samfonie-baran.blogfa.com

سمفوني باران

http://www.samfonie-baran.blogfa.com/9003.aspx

به تو از هر دقیقه برخوردم. پانزده بار برای فرشته هات نامه بنویسم موشکشان کنم پرت کنم توی هوا یا. برای خدای مورچه ها نامه بنویسم توی لانه یشان بگذارم؟ و مگر درمان است؟ درمان من جز صدای ترتیل تو چیز دیگری نیست. جز حضرت بانو گفتن هات نیست. جز بهاری که بباری. و فقط بنشین برایم حرف بزن حرف بزن حرف بزن من،. خسته ام از گفتن های بی پایان و نشنیدن های مکرر. به خدا روحم درد می کند. و خودم را توی دنیای کودکانه ای غرق کرده ام و زده ام به راهی که تو تویش نیستی. و حواسم نیست که چه می کنم. من اسیر شده ام. و خیس می کنم.

samfonie-baran.blogfa.com

سمفوني باران -

http://www.samfonie-baran.blogfa.com/post-78.aspx

نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم آبان ۱۳۸۹ 23:30 توسط سمفوني باران. DESIGN BY : NIGHT SILENCE. بهار کار خودش را کرد. می رقصم با سمفونی باران. و خیس می کنم. تمام خاطرات پدر را. با سرعتی عجیب کز کرده. فکر می کنم همین الان. با یک جعبه گل میمون. از راه می رسی / باران بندآمد. به خانه بر می گردم. باید گل یا پوچ را با نیچه تمام کنم. باران از موهایم می بارد. رنگ شکوفه های آلبالو. از خواب پروانه پریده است. و صدای بوسه ی هیچ دارکوبی. بر دارازای درختان باغ. به گوشم نمی رسد. با سرعت حلزون حیاط ما. و به شهود در می یابم.

samfonie-baran.blogfa.com

سمفوني باران - لیلانه

http://www.samfonie-baran.blogfa.com/post-84.aspx

من هرشب وقت خوابت،سرت را به قلبم می چسبانم. پنجه به موهای نرمت می کشم. با دستهای کوچک لطیفت بازی می کنم و می بوسمشان. و برایت لالایی های ترکی می خوانم. هرچند تو دوستتر داری از دنیای رنگارنگ بشنفی و من تو را توی اندوه درون خودم غرق کرده ام. اندوهی که نیست.و فقط ته نشین هاش توی دلم.گاهی سربر میاورند و که جز تو مرا گوش شنواست؟ صدایم را ریز می کنم و برایت خروس زری می خوانم. و از رنگ پیرهن پری اش،می برمت به داستان های دور و دراز. به رنگ و وارنگ لباس عروس ساوالان.یاد سارای می کنم و چوپان عاشیق. و از تو می خواه...

samfonie-baran.blogfa.com

سمفوني باران - این پرنده ی بی قرار

http://www.samfonie-baran.blogfa.com/post-79.aspx

این پرنده ی بی قرار. با این همه بازگشتی اگر و مرا ندیدی. و اگر دیدی که اجاق ها خاموش است. و سایه های خانه تو را نمی شناسند. شاید کسی به نام محمد. هرگز به این جهان نیامده باشد. شاید کسی که تو می شناخته ای. که بر ملافه ی ارزانی نقش بسته بود. و به رهگذرانش بخشیدی. آخر ببین چگونه سراپایم سفید می شود. بی آن که دانه ای گندم. چه از جانم می خواهی؟ نوشته شده در چهارشنبه دهم آذر ۱۳۸۹ 19:38 توسط سمفوني باران. DESIGN BY : NIGHT SILENCE. بهار کار خودش را کرد. می رقصم با سمفونی باران. و خیس می کنم. تمام خاطرات پدر را.

samfonie-baran.blogfa.com

سمفوني باران -

http://www.samfonie-baran.blogfa.com/post-81.aspx

بیرق سپید تنت.اینچنین آشفته. آمده ای به صلح بخوانیم. یا به جنگی که باخته امش از ازل؟ دیگر دلسردم از گام های بیهوده ای که نزدیک که نه.دورتر می کنندم. گزگز سرانگشتانم را نبین.رعشه ام را نه. که من مدت هاست خوابی به چشمانم نیست. از قهوه ای هایت که سر کشیدم و حد ندارد سوختگی اش. شب زنده دار.بند انگشتانم دانه ی تسبیح.تو بگو. که زانوان تو خالی یاری نمی کنندم. بگو که شاید باور کنم. درین ظلمت سرا نوری چراغی دیده ام را می کند روشن. نوشته شده در پنجشنبه یازدهم فروردین ۱۳۹۰ 2:36 توسط سمفوني باران. و خیس می کنم.

samfonie-baran.blogfa.com

سمفوني باران - دارم تو را برای خودم کم می آورم..

http://www.samfonie-baran.blogfa.com/post-69.aspx

دارم تو را برای خودم کم می آورم. بعد من بگویم که چقدر دلم برای تو تنگ است و دلم می خواهد سخت در آغوشت بکشم.یعنی می شد آنوقت آه مرا با خود پیش تو بیاورد؟ من از تنهایی بی تو می گریزم.نمی خواهم کوله بار نمی دانم ها را یک عمر به دوش بکشم و افسوس دوری تو روحم را خدشه دار کند.خلوتی می خواهم.که فرو روم در تو.غرق شوم در تو.پاک شوم از تو. برای تکرار لحظه ها. خلوتی بزرگ می خواهم. برای گم شدن در خود. پن:شعر عنوان از شهرام میرزایی/شعر متن ه.ا.سایه/طاهره خنیا. نوشته شده در یکشنبه دوم اسفند ۱۳۸۸ 21:41 توسط سمفوني باران.

samfonie-baran.blogfa.com

سمفوني باران -

http://www.samfonie-baran.blogfa.com/post-74.aspx

اگر کسی می خواهد بمیرد که طعم مرگ برایش طعم خرمالو داشته باشد بی تردید اصفهان را به او پیشنهاد خواهم کرد.تو هم این کار را بکن.اصفهان جان می دهد برای یک مرگ گس و در عین حال شیرین. پن:"دختری که خودش را خورد"/سعید محسنی. نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم مرداد ۱۳۸۹ 4:9 توسط سمفوني باران. DESIGN BY : NIGHT SILENCE. بهار کار خودش را کرد. می رقصم با سمفونی باران. و خیس می کنم. تمام خاطرات پدر را. با سرعتی عجیب کز کرده. فکر می کنم همین الان. با یک جعبه گل میمون. از راه می رسی / باران بندآمد. به خانه بر می گردم.

samfonie-baran.blogfa.com

سمفوني باران

http://www.samfonie-baran.blogfa.com/8908.aspx

نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم آبان 1389 23:30 توسط سمفوني باران. DESIGN BY : NIGHT SILENCE. بهار کار خودش را کرد. می رقصم با سمفونی باران. و خیس می کنم. تمام خاطرات پدر را. با سرعتی عجیب کز کرده. فکر می کنم همین الان. با یک جعبه گل میمون. از راه می رسی / باران بندآمد. به خانه بر می گردم. باید گل یا پوچ را با نیچه تمام کنم. باران از موهایم می بارد. رنگ شکوفه های آلبالو. از خواب پروانه پریده است. و صدای بوسه ی هیچ دارکوبی. بر دارازای درختان باغ. به گوشم نمی رسد. با سرعت حلزون حیاط ما. و به شهود در می یابم.