136118111.blogfa.com

yektamoshi.blogfa.com

یکتا کوچولو ومامانش - اقای گردو واقای چسبونک

http://www.yektamoshi.blogfa.com/post-18.aspx

اقای گردو واقای چسبونک. امسال به خاطر معده درد نتونستم روزه بگیرم شاید به خاطر همین هم باشه که خیلی حال وهوای ماه رمضون و درک نمیکنم . یه چن روزیه که یکتا واقعا داره بهش خوش میگذره اخه بهترین دوستاش یعنی اقای گردو وچسبونک (پسر خاله های یکتا) اومدن پیشش از صبح میره خونه مادر جون وتا شب پیششون میمونه موقعه اومدن به خونه چشماش پر اشک میشه وبهونه میگره که یا رضا چسبونک باید بیاد خونمون یا من شب و باید اونجا بمونم یه بساطی داریم تا خانوم راضی بشه بیاد خونه با هزار وعده و وعید. اینجا دفترچه خاطراتی است از یک م...

yektamoshi.blogfa.com

یکتا کوچولو ومامانش - مادر

http://www.yektamoshi.blogfa.com/post-17.aspx

صدای یه ناله یه ناله اروم مداوم توجه ام و جلب میکنه به سمت صدا میرم روی تخت یه دختر نحیف ولاغر خوابیده یه سرم بهش وصله اروم اروم داره کارمیکنه دخترک تا منو میبنه اروم میشه یه لبخند ملیح میزنه منهم یه لبخند تحویلش میدم. ازش میپرسم چرا اینجایی فقط میخنده میدونم خیلی بیجونه ولی باز میخنده. یه خانوم با سر وریختی اشفته از راه میرسه مادر دخترک بود خیلی اشفته اس مثل اینکه سالهاست دخترک و ندیده باشه مرتب دست وصورتش و میبوسه دلم نا خود اگاه برای دخترک میسوزه بهش میگم میخوای بگم بهت یه مسکن بزنن؟ پیرزن گفت وگفت .

yektamoshi.blogfa.com

یکتا کوچولو ومامانش - دخملک من خانم میشود

http://www.yektamoshi.blogfa.com/post-9.aspx

دخملک من خانم میشود. دخملکم بزرگ شدنت رو هیچ گاه احساس نکردم حتی اون روزیکه بی هیچ بهونه ای پستونک نازنازیت. احساس کرد تو دیگه اون یکتا کوچولوی سابق مامانی نیستی احساس کرد تو بزرگ شدی ومامانی اونقدی که دوس داشته از کودکی تو لذت نبرده اون شب دیگه به قول بابایی دیگه صدای فس فس دماغت تو اتاقمون نمیومد من دلم برا ناله هایی که تو خواب میکردی تنگ میشه ولی تو بزرگ شدی بی ان که ما متوجه بزرگ شدنت باشیم. نوشته شده در بیست و هفتم خرداد ۱۳۹۰ساعت 23:46 PM. Http:/ mard2.blogfa.com/. نوشته های مرد میانسال.

yektamoshi.blogfa.com

یکتا کوچولو ومامانش - دندون ستاره دار

http://www.yektamoshi.blogfa.com/post-11.aspx

نوشته شده در شانزدهم تیر ۱۳۹۰ساعت 15:25 PM. اینجا دفترچه خاطراتی است از یک مادر و دختر روزهای تلخ وشیرینی که با هم هستند وروزهای که باهم خواهند بود. Http:/ mard2.blogfa.com/. نوشته های مرد میانسال. و عشق همچنان باقیست. Design by : Night Skin.

yektamoshi.blogfa.com

یکتا کوچولو ومامانش - یکتای شکمو

http://www.yektamoshi.blogfa.com/post-10.aspx

چن وقت پیش یکتا ومامانش تصمیم گرفتن به مادر جون وباباجون سر بزنن از اونجایی که بابایی نمیتونست به خاطر شرایط کاریش اونا رو همراهی کنه تصمیم گرفتن خودشون دوتایی برن سفر. اما بشنوید از اوضاع واحول خونه مادرجون که با وجود افراد لیانشمپو صدا به صدا نمیرسید. خواهری هم باتاسف گفت اره همیشه دختر ها از پسر ها اروم ترن بعد به یکتا خانوم گفت خاله جون پرندهها رو دوس داری؟ خلاصه با هر بدبختی که بود از اونجا اومدیم بیرون. نوشته شده در سیزدهم تیر ۱۳۹۰ساعت 0:52 AM. اینجا دفترچه خاطراتی است از یک مادر و دختر روزهای تلخ ...

yektamoshi.blogfa.com

یکتا کوچولو ومامانش - دخملک با احساس

http://www.yektamoshi.blogfa.com/post-14.aspx

چشم شیطون کور گوش شیطون کر مثل اینکه تعطیلات بد نگذشت اولین بار بود که به قولی که به خودم دادم عمل کردم واز لحظاتم هم استفاده کردم هم سو ءاستفاده. چن روز پیش با عمو وزن عمو یکتا رفتیم یه مسافرت یه روزه کلی خوش گذشت یکتا هم کلی حال کرد واقعا حال وهوامون عوض شد . اما دیروز اصلا حالم خوب نبودخودم هم نمیدونستم چم شده داشتم حالم وبرا اقای همسر توضیح میدادم و میگفتم احساس میکنم انرژیم داره تحلیل میره توان کار کردن وندارم ایشون هم کلی ابراز احساسات کردن و کلی انرژی مثبت دادن . Http:/ mard2.blogfa.com/. Design b...

yektamoshi.blogfa.com

یکتا کوچولو ومامانش

http://www.yektamoshi.blogfa.com/9003.aspx

روز پدر روز باباهای دوست. نوشته شده در بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۰ساعت 19:53 PM. یکتای ما علاقه چندانی به تلوزیون نداشت گاهی وقتا اگهی های تبلیغاتی رو نگاه میکرد چشماش رو گرد میکرد وبا دقت به تلوزیون زل میزد. وهربار که ناراحت میشدن اخمشو. نوشته شده در بیست و سوم خرداد ۱۳۹۰ساعت 15:20 PM. نوشته شده در بیست و سوم خرداد ۱۳۹۰ساعت 2:46 AM. نوشته شده در بیستم خرداد ۱۳۹۰ساعت 1:44 AM. نوشته شده در پانزدهم خرداد ۱۳۹۰ساعت 17:44 PM. جوجه کوچک ما روزی به دنیا اومد که اصلا منتظرش نبودیم یعنی یک ماه. زود تر از اون روزی که پ...

yektamoshi.blogfa.com

یکتا کوچولو ومامانش - قول مردونه

http://www.yektamoshi.blogfa.com/post-16.aspx

بالاخره دوران اف بودن به پایان رسید ومن دوباره فردا باید برم شیفت البته فردا یکتا و با خودم میبرم امیدوارم این چن روز شیفت اروم وخلوتی داشته باشم . هر بار که شیفتم تموم میشه وبرمیگردم خونه دوس دارم از دفعات پیش متفاوت تر باشم وکارای عقب مونده ام رو انجام بدم ولی همیشه وقت کم میارم نمیدونم چکااااااااااااااااااااااارکنم. امروز سعی دارم کارای عقب مونده ام وانجام بدم اما فک نکنم بتونم کاری واز پیش ببرم ولی به خودم قول میدم قول قول که وقتی برگشتم همه کارای عقب مونده ام انجام بدم. خدانگهدار تا چهار روز دیگه.

yektamoshi.blogfa.com

یکتا کوچولو ومامانش - اسکوتر

http://www.yektamoshi.blogfa.com/post-13.aspx

گاهی وقتا فک میکنم میبینم همون روشای تربیتی قبل خیلی بهتر بود من یادم میاد یه چن تا اسباب بازی داشتم همیشه با دقت ازشون مراقبت میکردم وقتی مامانم یه اسباب بازی جدید برامون میگرفت کلی ذوق میکردیم اما حالاچی هنوز چن دقیقه نگذشته دختره به این فکر میکنه که بعد از این اسباب بازی چی بخره. نوشته شده در بیست و هفتم تیر ۱۳۹۰ساعت 9:46 AM. اینجا دفترچه خاطراتی است از یک مادر و دختر روزهای تلخ وشیرینی که با هم هستند وروزهای که باهم خواهند بود. Http:/ mard2.blogfa.com/. نوشته های مرد میانسال. و عشق همچنان باقیست.

yektamoshi.blogfa.com

یکتا کوچولو ومامانش - یه فکر خوب

http://www.yektamoshi.blogfa.com/post-12.aspx

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام امروز حال وروز خوشی نداشتم احساس میکردم انرژیم داره تحلیل میره نمیدونم شاید به خاطر اینکه فردا باید برم شیفت با اینکه این چند روزه هم که خونه بودم خیلی خوش نگذشت ولی خوب بهتر از اون محیط خسته کننده بود. دیشب با اقای همسر داشتیم فکر میکردیم این سه روز وکه من شیفتم یکتا و چه کار کنیم اخه خاله نوشمک امتحانات تموم شده ورفته خونه دلم هم نمیخواد دیگه یکتا وبا خودم ببرم شیفت اخه اونکه نباید به خاطر شرایط کاری من اذیت بشه. نوشته شده در نوزدهم تیر ۱۳۹۰ساعت 12:4 PM.