1dakal.blogfa.com

rayna.blogfa.com

قلبهای گره خورده - در سکوت

http://www.rayna.blogfa.com/post-1.aspx

سحر در سجده ی پاکی. تو را در زجه های قلب بیمارم دعا کردم. در اندوه و تنهایی. تو را در های های گریه و اشک ام صدا کردم. تو را من تا سحر. هر شب به تنهایی دعا کردم. دریغ از درد تنهایی. دریغ از آه سرد و اشک رسوایی. که در دنیای بی مهری. کسی از دل نمی تابد. و من در آسمان و کهکشان اینچنین دنیای بد عهدی. تو را خورشید پاک آسمان عشق کردم. تو را من عاشق ام ، عاشق! تو را با عشق و مستی من وفا کردم. عجب دنیای بد عهدی. عجب دنیای صد رنگی. عجب رنگ پر از ننگی. چرا اینگونه بی رحمی؟ چرا از خود نمی پرسی؟ چرا با من چنین کردی!

rayna.blogfa.com

قلبهای گره خورده

http://www.rayna.blogfa.com/8805.aspx

دلم را سپردم به بنگاه دنیا. و هی آگهی دادم اینجا و آنجا. و هر روز برای دلم مشتری آمد و رفت. و هی این و آن. سرسری آمد و رفت. اتاق دلم را تماشا نکرد. کسی قفل قلب مرا وا نکرد. یکی گفت: چرا این اتاق پر از دود و آه است. یکی گفت چه دیوارهایش سیاه است. یکی گفت چرا نور اینجا کم است. و آن دیگری گفت : و انگار هر آجرش. فقط از غم و غصه و ماتم است! و رفتند و بعدش دلم ماند بی مشتری. و من تازه آن وقت گفتم :. خدایا، تو قلب مرا می خری؟ و فردای آن روز. خدا آمد و توی قلبم نشست. و در را به روی همه. و من روی آن در نوشتم.

rayna.blogfa.com

قلبهای گره خورده

http://www.rayna.blogfa.com/8808.aspx

پسری نابینا بدلیل مشکلات زندگی گدایی می کرد .کنار خیابان نشسته بود و. کلاهی جلوی پاهای خود گذاشته بود . همراهش یک تخته سیاه بود که روی آن. نوشته شده بود:. "نابینا هستم، کمکم کنید! نوشته شده در جمعه هشتم آبان ۱۳۸۸ساعت 23:42 توسط سپهر. ورود بدون اجازه ممنوع.

rayna.blogfa.com

قلبهای گره خورده - دل حراج شده

http://www.rayna.blogfa.com/post-4.aspx

دلم را سپردم به بنگاه دنیا. و هی آگهی دادم اینجا و آنجا. و هر روز برای دلم مشتری آمد و رفت. و هی این و آن. سرسری آمد و رفت. اتاق دلم را تماشا نکرد. کسی قفل قلب مرا وا نکرد. یکی گفت: چرا این اتاق پر از دود و آه است. یکی گفت چه دیوارهایش سیاه است. یکی گفت چرا نور اینجا کم است. و آن دیگری گفت : و انگار هر آجرش. فقط از غم و غصه و ماتم است! و رفتند و بعدش دلم ماند بی مشتری. و من تازه آن وقت گفتم :. خدایا، تو قلب مرا می خری؟ و فردای آن روز. خدا آمد و توی قلبم نشست. و در را به روی همه. و من روی آن در نوشتم.

rayna.blogfa.com

قلبهای گره خورده - مرد نابینا

http://www.rayna.blogfa.com/post-6.aspx

یک روز گذشت،اما فقط چند سکه در کلاه پسر انداخته شد.پسر با این سکه ها. یک نان کوچک برای خودش خرید و روز دوم همچنان در کنار خیابان نشست . معلم دانشگاه از کنارش گذشت، با همدردی در کلاه پسر پولی انداخت. وقتی که. نگاهش به جمله روی تخته سیاه افتاد، چند دقیقه با خود فکر کرد و جمله قبلی را. پاک کرد و کلمات دیگری نوشت . بعد از آن، پسر نابینا متوجه شد که افراد بیشتری به او برای تهیه غذا لباس و. غیره کمک می کنند .روز دوم با شنیدن صدای قدم زدن مرد صدای پایش را. شناخت و از او پرسید:جناب آقا، می دانم شما کیستید؟

rayna.blogfa.com

قلبهای گره خورده - Just One last Dance-Sara Connor

http://www.rayna.blogfa.com/post-2.aspx

Just One last Dance-Sara Connor. Just One last Dance-Sara Connor. Just One last Dance. Just One last Dance. فقط يه بار ديگه بيا با هم برقصيم . فقط يه بار. We meet in the night in Spanish cafe.I look into your Eyes just don't know. ما در يه قهوه خونه اسپانياي همديگه رو ديديم. من به چشاي تو زل زدم. نمي دونستم چي بگم. Feels like i'm drowning in the salty water.a few hours is left till the sun's. مثه اين بود كه دارم تو درياي شور خفه ميشم . چند ساعتي مونده تا خورشيد. Just one last dance before we say goodbye.

rayna.blogfa.com

قلبهای گره خورده - girl

http://www.rayna.blogfa.com/post-3.aspx

Girl, im going out of my mind (mind). هی دختر واقعا دارم دیوونه میشم. And even though i dont really know you(you). هرچند که درست و حسابی نمیشناسمت. And plus im feeling im running out of time. فكر مي كنم كه ديگه فرصتی واسم نمونده. Im waiting for the moment i can show you(show you). منتظر یه فرصتیم که بهت نشون بدم. And baby girl i want u to know, im watching you go. و عزیز دل، میخوام بدونی، دارم رفتنت رو می بینم. Im watching you pass me by. دارم میبینم که داری از کنارم رد می شی. و حالا تو همش تو فکرمی.

rayna.blogfa.com

قلبهای گره خورده

http://www.rayna.blogfa.com/8806.aspx

دلم باز امشب گرفته. بیا تا کمی با تو صحبت کنم. بیا تا دل کوچکم را. خدایا فقط با تو قسمت کنم. خدایا بیا پشت آن پنجره. که وا می شود رو به سوی دلم. بیا،پرده ها را کناری بزن. که نورت بتابد به روی دلم. خدایا کمک کن به من. و با آن بیایم به شهر فرشته. همان شهر دوری که بر سردر آن. کسی اسم رمز شما را نوشته. که پروانه شعر من جان بگیرد. کمی هم به فکر دلم باش. که هر شب نفس می کشد در هوایت. شبی می فرستم برایت. زندگی سرشار از هزاران نگرانی ست. و ذهن از یک فکر به سوی فکری دیگر پرواز می کند. در میان چنین هیاهویی.

rayna.blogfa.com

قلبهای گره خورده - خدايا

http://www.rayna.blogfa.com/post-5.aspx

دلم باز امشب گرفته. بیا تا کمی با تو صحبت کنم. بیا تا دل کوچکم را. خدایا فقط با تو قسمت کنم. خدایا بیا پشت آن پنجره. که وا می شود رو به سوی دلم. بیا،پرده ها را کناری بزن. که نورت بتابد به روی دلم. خدایا کمک کن به من. و با آن بیایم به شهر فرشته. همان شهر دوری که بر سردر آن. کسی اسم رمز شما را نوشته. که پروانه شعر من جان بگیرد. کمی هم به فکر دلم باش. که هر شب نفس می کشد در هوایت. شبی می فرستم برایت. زندگی سرشار از هزاران نگرانی ست. و ذهن از یک فکر به سوی فکری دیگر پرواز می کند. در میان چنین هیاهویی.