1eshtebahekochak.blogfa.com

leiliii.persianblog.ir

آخرین پست ۹۲، در دقایق آخر .. - روزهای لیلی

http://leiliii.persianblog.ir/post/315

آخرین پست ۹۲، در دقایق آخر . یه ساعت دیگه سال تحویل میشه و هنوز باورم نشده که ۹۲ تموم شده. خیلی زود گذشت امسال برام. انگار همین چند هفته پیش بود که نشسته بودم و داشتم سال ۹۱ رو مرور میکردم، برای خودم قانون میذاشتم و میگفتم باید ۹۲ سال بهتری باشه . حالا خیلی زود، وقت مرور ۹۲ رسیده . سالی که خوبی هاش خیلی بیشتر از بدی هاش بودن . سالی که اشتباه کردم، سعی کردم اشتباهاتم رو جبران کنم، عاشق شدم . اوکی شاید لازم بود. لازم بود اون روزا رو بگذرونم تا الان قدر احساس فوق العاده ای که به تمساح دارم رو بدونم. مرد های...

leiliii.persianblog.ir

روزهای لیلی

http://leiliii.persianblog.ir/1392/4

لیلی فیس بوق دی اکتیو و غذای روح ابتیاع میکند! هی دارم با خودم کلنجار میرم که از اول به آخر بنویسم ، یا از آخر به اول! از صب شروع کنم به گفتن تا برسم به الان ، یا برعکس! ازونجایی که الان یه عدد لیلی عصبانی با صورت خیس از اشک نشسته پای لپ تاپش و داره تایپ میکنه ، فک کنم باید اول از چیزی بگم که اعصابم رو خورد کرده . در جریان هستین که من یه مدته با خودم و با همه ی آدما درگیرم دیگه؟ بعد من الاغ (! که منم قاطی کردم و گفتم من الان به خودمم به زور اعتماد دارم ، کاش مشکل من نبودن دوست پسر بود! گفتم ادما میان ، پ...

leiliii.persianblog.ir

همینطور که هستی دوست دارم، همینطور که هستم دوستم داشته باش .. :) - روزهای لیلی

http://leiliii.persianblog.ir/post/307

همینطور که هستی دوست دارم، همینطور که هستم دوستم داشته باش . :). تو کافه نشسته بودم رو به روش و داشتم موهامو با دست شونه میکردم و صافشون میکردم. یهو یاد صب افتادم که وقتی موهامو با کش بسته بودم دو طرف صورتم و اجازه داده بودم دو تا رشته موی لخت بیفتن رو شونه م، یه صدایی پس ذهنم گفته بود: حالا نه که عاشق موی بلنده، توئم هی این چارتا شیوید مو رو بکن تو چشم و چالش! یاد صب و حرف نیمه ی غرغروی ذهنم افتاده بودم و خنده م گرفته بود که یهو گفت موهاتو دوست دارم، بلند نگهشون دار. یه لبخند عمیق نشست رو لبم . مرد ایند...

leiliii.persianblog.ir

روزهای لیلی

http://leiliii.persianblog.ir/1392/5

چیزهایی که من دارم. الکی الکی بغض کردم . با خودم فکر میکنم از کی این بی علاقگی شروع شد؟ از کی هربار که مامان صدام کرد زیر لب گفتم زهررررمار و خودم رو زدم به نشنیدن؟ از کی وروجک رو از خودم روندم؟ از کی به بابا نگاه کردم و فقط بدی هاش رو دیدم؟ احساس میکنم خسته ام ، روحم خسته س . اون دختری که وقتی میخواد از تاکسی پیاده شه یا از مغازه بیاد بیرون ، میگه روز خوبی داشته باشین و یه لبخند هم چاشنیش میکنه ، حالا به جای همه ی لبخند هایی که باید توی خونه بزنه فقط اخماشو میکشه تو هم . یادم میفته که وقتی به مامان گفتم...

leiliii.persianblog.ir

روزهای لیلی

http://leiliii.persianblog.ir/1392/10

میخوام برای تویی بنویسم که قراره یه روز بیای و عزیز شی . یه خواهش داشتم . کمی آهسته تر بیا . بذار کم کم بودنت رو مزه مزه کنم . کم کم عادت کنم . بذار هر لحظه دلم بلرزه از دیدن اسمت گوشه و کنار زندگی م . اجازه بده بعضی شب ها ، تا صب بیدار بمونم و فکر کنم . رفتارهات رو آنالیز کنم و فکر کنم. یعنی اونم من رو دوست داره؟ یعنی این حسی که زیر پوستم دویده و آروم و قرار رو ازم گرفته ، اسمش عشقه؟ غریبه ، اجازه بده با تک تک سلول های بدنم عاشق و بی قرارت شم، بعد بیا . اجازه بده راحت به دستت نیارم، راحت به دستم نیاری .

leiliii.persianblog.ir

روزهای لیلی

http://leiliii.persianblog.ir/1392/7

فک نمیکردم بهم زدن یه رابطه اینقدر سخت باشه! خواهش کردن مزخرفه ،. اما مورد خواهش شدن قرار گرفتن ، مزخرف تر! نوشته شده در ۱۳٩٢/٧/٢۸ ۱۱:٥۱ ‎ب.ظ توسط لیلی نظرات . من امشب پرم از همه ی این حس ها . :). حس خوب بعد از تولدت ،. وقتی شب تنهایی تو اتاقت میشینی و دونه دونه کادوهات رو نگاه میکنی و احساس میکنی که چقدر دوستشون داری. حس خوب دیدن دوستات بعد از مدت ها ،. وقتی تو بغلت میگیریشون و میچلونیشون! حس خوب متولد شدن،. حس خوب بی حسی! وقتی موقع فوت کردن شمع تنها یه آرزو داری ، آرامش! اگه نمی نوشتمش میترکیدم احتمالا!

sealove-h-b.blogfa.com

پیانوی زندگی ما

http://www.sealove-h-b.blogfa.com/1391/11

و مارینایی که می نوازد تمام دلداده گی اش را. رفتم که عروس بشم. ساعت ۱۱ باید برم ارایشگاه و ساعت ۶ مجلس تالارمون شروع میشه. پنجشنبه ۱۳۹۱/۱۱/۰۵ 9:19 مارینا. 1/11/91 مال هم شدیم. تاریخ 1/11/91 ساعت 20 عاقد خطبه عقد رو جاری کرد و مارینای همیشه عاشق با یه دل پر از استرس و چهره ی مملو از شرم و خجالت در حالی که دستاش زیر چادر سفیدش مدام میلرزید و صدای تپش قبلش تو گوشش طنین انداخته بود طوری که حتی صدای عاقد رو هم درست نمی شنید, آروم اما محکم گفت:. وبعد هم تنها صدایی که شنید صدای بله گفتن همسرش و صلوات جمع بود.

sealove-h-b.blogfa.com

پیانوی زندگی ما

http://www.sealove-h-b.blogfa.com/1391/09

و مارینایی که می نوازد تمام دلداده گی اش را. 24 آذر 90 ساعت بین 19 تا 20 بود که اولین پیام ازت اومد رو گوشیم خیلی محترمانه و رسمی حالم رو پرسیده بودی و عذرخواهی کرده بودی اگر مزاحم شدی! نمیدونستم کی هستی,جوابت رو ندادم دوباره اس دادی اینبار گفتم شما؟ خودت رو معرفی کردی. کاش تو هم این ترم این درس رو داشتی با این استاده که میدیدیش! وقتی فهمیدم تو همون استاد درس ستاره ای خیلی جا خوردم گفتم من که با شما درس نداشتم از کجا منو میشناسین و دیدین؟ برای دیدن, میشه دید و دیده نشد. سال گذشته اصلا فکر نمیکردم دقیقا د...

sealove-h-b.blogfa.com

پیانوی زندگی ما - احساس 3 گانه

http://www.sealove-h-b.blogfa.com/post/72

و مارینایی که می نوازد تمام دلداده گی اش را. بی مقدمه میرم سر اصل مطلب اهم اااااهههههم! دیشب خونواده ی عشقم اومدن خونمون و در یک حرکت ناباورانه قرار مدار عروسی رو گذاشتیم. البته خوب یک ماهی بود حرف از رفتنمون بود اما بین خونواده ی خودم چون ما رسم نداریم زیاد دختر تو عقد بمونه بعد شوهر جون هم رفت با خونوادش صحبت کرد و اونا هم راضی شدن و دیشب که اومدن خونمون قرار شد امروز ایشالله بریم ببینیم تالار چه تاریخی خالی هست که بعد از ماه رمضون ایشالله دیگه ماهم بریم قاطی مرغ و خروسا. دوست جونا دچار بحران هویت شدم.