1kalaghesefid.blogfa.com

mirdasht.blogfa.com

وبلاگ شخصی آزاده صالحیان -

http://www.mirdasht.blogfa.com/post/43

وبلاگ شخصی آزاده صالحیان. این پست عنوان نداره شبیه زنی که اسمش رو سالها گم کرده زیر آوار نگاهها،توقع ها،حکم های صد در صدی مردمی که زیر پوست جامعه رو آب انداخته اند. آبا آدمی نیاز به کمی خودش بودن کمی خود را زیستن ندارد؟ نوشته شده در جمعه سی ام خرداد 1393ساعت 14:12 توسط آزاده صالحیان. چیزی عجیب هستم شاید یک چتر یا دیوانه ای که . نيم نگاهي به مجموعه شعر مترسكها حلبي راه ميروند،. شعر من در سایت مرور. تاویلی کامل ومنسجم و ناگسسته در شعر جوان. نگاهی به مجموعه مترسک ها حلبی راه میروند. پروفایل من در سایت شعر نو.

dashtban.blogfa.com

دشت بان -

http://www.dashtban.blogfa.com/post-7.aspx

زنم تنه اش را تا نیمه آورده بود در اتاق.سرم روی گردن چرخید. بیدار بودم بی بختک.گفت:"آفتاب زده"و دست برد به موهایش.سیاه سیاه و خیس بودند هنوز. برق میزدند از آفتاب بی ملاحظه ظهر.نشستم.دست بر نمیداشت از این رنگ. مشغول بود.باریکه عرق از خط ریش باریکش راه افتاده بود.چشمم بهش بود که کی میسرد پایین.سنگینی نگاه را فهمید. رو برگرداند.گفت: وردار پول خردو"چشمها هم اشاره میکردند.گفتم: بی پدر. گفت:چی؟ نوشته شده در جمعه ۹ اردیبهشت۱۳۹۰ساعت 11:53 توسط سحر. یاسمن قاسمی پور(از تو چه پنهون). فاطمه روشن(الف لام میم).

dashtban.blogfa.com

دشت بان

http://www.dashtban.blogfa.com/9108.aspx

تا این که از قضا زد و یک قهرمان رسید،آن بچه را دوباره به مادر سپرد بعد. همیشه آخر هر قصه ای مدام،دارم به روز گم شدنم فکر می کنم. از هر کسی سراغ خودم را گرفته ام،در چشمهای تک تکشان خیره مانده ام. دائم دچار بغض و دلشوره می شوم،وقتی به آن کسی که منم فکر می کنم. اسم مرا به هیچ زبانی نخوانده اند،شاید ضمیرمستتری بی نشانه ام. از دور تا به اسم خودم را صدا کنم،به شیوه ی ادا شدنم فکرمی کنم. آن روزها میان تب بودن و نبود، ما روبرو شدیم ولی روز جنگ بود. در من هنوز خاطره ها خوب زنده اند،به تکه تکه های تنم فکر می کنم.

error7018.blogfa.com

1984 -

http://www.error7018.blogfa.com/post-3.aspx

نمونه نقد مرگ مولف:صورتجلسه نقد شعر( ر.رئوسي). من مادرم را فرياد مي كشم. چيزي كم مي شود. بغض قد مي كشد. با خشت اول كج. به نظربنده شخصيت اين شعر يك دوگانگي را تجربه مي كند.احتمالا به خاطر شغل پدرش كه بناست و قابليت چينش ديوار را تا به حد استاندارد270 ندارد بنايراين هميشه با مشتري اش اختلاف پيدا كرده و حالاي جاي بنايي كارگري ميكند.شاعر زيركانه سفيد نوشته ها شعرشو گفته.اين نكته كه هيج چا صحبت از پدرش نيست نشان از بي عرضگي جنس مرد دارد و حتي ديوار خانه خودش هم كوتاه است. بنده با قسمتي از حرفها مخالفم .به...

error7018.blogfa.com

1984

http://www.error7018.blogfa.com/9012.aspx

نوشته شده در چهارشنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۰ساعت 13:31 توسط نيم سيردخو. مشت محكم در دهان استكبار. حالا يك نظريه ديگر در دولت وجود دارد و من گمان مي كنم كه اين نظريه جواب داده.و آن شيوع علفخواري در بين ملت و علف خوار صفتي است.اگر اين نظر درست باشد بايد به جاي عبارت بورژوا معابانه ( مشت محكم در دهان استكبار) عبارت كاملا ايرانيه ( جفتك محكم در بيضه استكبار) را جايگزين كنيم. فعلا ما هم عرررررر. نوشته شده در دوشنبه پانزدهم اسفند ۱۳۹۰ساعت 14:31 توسط نيم سيردخو. زندگينامه يك ايدئولوگ قلچماق. البته بايد بگويم من آدم ت...

dashtban.blogfa.com

دشت بان

http://www.dashtban.blogfa.com/9008.aspx

همسايگان خفته ي من. دختران ناشنواي كوچكي كه هر صبح. از پله هاي اين ساختمان بلند. به زمان سرازير مي شوند. به فاصله ي ميان دو درخت. كه آفتاب طي مي كند. در كوچه اي باريك-. و در سكوتي ايستا. به دنبال هم مي دوند. بي صداي شكستن كابوسي مانده از شب. جمع كن دامن بنفشت را. به گوشهاي ساختمان مي رسانند. نوشته شده در یکشنبه 15 آبان1390ساعت 17:57 توسط سحر. یاسمن قاسمی پور(از تو چه پنهون). بهاره سلمانی(دستنوشته های دختری که دیگه 18 سالش نیست). عباس عین علی (زردها بیخود قرمز نشدند). فاطمه روشن(الف لام میم).

dashtban.blogfa.com

دشت بان

http://www.dashtban.blogfa.com/9103.aspx

جنگل را خاموش کرد. و به رختخواب رفت. ظرف های نشسته را. و زیبایی اندک زن را در آغوش گرفت. در دست کارگرها کشیده میشود. و از حاشیه فرشها. بوته های خار بیرون می زند. هیچگاه به جنگل باز نمی گردد. نوشته شده در سه شنبه 2 خرداد1391ساعت 9:45 توسط سحر. یاسمن قاسمی پور(از تو چه پنهون). بهاره سلمانی(دستنوشته های دختری که دیگه 18 سالش نیست). عباس عین علی (زردها بیخود قرمز نشدند). فاطمه روشن(الف لام میم). سمیه صالحی(تازه ممنوعه ترین). معصومه احمدی(ترانه هایی در مه).

dashtban.blogfa.com

دشت بان

http://www.dashtban.blogfa.com/9003.aspx

دو بیت اول این کار ،دو بیت اول کاریه که چند سال پیش نوشته بودم و اتفاقا اینجا. هم هست.سعی کردم باز نویسیش کنم و در جریان این باز نویسی، شعر کلا تغییر کرد:. سرباز های جمعه تنم را گرفته اند. یک لشکر شکسته عقبگرد می کند. شنبه سقوط می کند این شهر در خودش. یکشنبه ها هنوز تنم درد می کند. احساس می کنم که در آغوش دایه ام. هستم،زمین تکان و تکان می دهد مرا. لالایی همیشگی اش توی گوش من. تکرار هفته هاست،و پایان ماجرا. توی سیاه چاله ی خوابی عمیق، من. هر چند حبس می شوم اما نه،دیر و زود. یک روز صبح می شنوی جار می زنند:.

dashtban.blogfa.com

دشت بان

http://www.dashtban.blogfa.com/9104.aspx

دهانی که با آن می میری. تشییع کنندگان را ناامید می کند. می توانم تصور کنم. نیمی از تو را به خاک سپرده اند. وهنوز دعای قبل از مرگ. در جستجوی راهی برای خروج در حنجره ات تقلا می کند. کودکی روی صورتت خم می شود. و کلماتی را زمزمه می کند. می توانم تفنگم را بیرون بیاورم. و قبل از آن که دیر شود. در دهانت شلیک کنم. نوشته شده در چهارشنبه 21 تیر1391ساعت 23:54 توسط سحر. یاسمن قاسمی پور(از تو چه پنهون). بهاره سلمانی(دستنوشته های دختری که دیگه 18 سالش نیست). عباس عین علی (زردها بیخود قرمز نشدند).

timepassenger.blogfa.com

مسافر زمان

http://www.timepassenger.blogfa.com/8902.aspx

آیا این خود به گسترش این شکاف دامن نمی زند؟ آیا این خود قبول شکست نیست؟ آیا این خود "متافیزیک حضور" را به رسمیت نمی شناسد؟ گیج و مبهم هستم. حتی توانایی طرح مسئله را هم ندارم. در این نقطه ی حساس ادامه چه معنایی پیدا می کند؟ بهتر است بیش از این زیاده گویی نکنم و تسلیم همین "سطر" بشوم که:. چرا تا این حد جدا افتاده ایم؟ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم اردیبهشت 1389ساعت 0 قبل از ظهر توسط ا.زمان. باز هم ترجمه ای دیگر از یکی از Lyric های آلبوم Elect The Dead سرج تانکیان:. نکته: من شاعر نیستم! ستاره های دنباله دار.