1mim.persianblog.ir

zarbeye-aghaz.blogfa.com

ضربه آغاز - رسول یونان

http://zarbeye-aghaz.blogfa.com/post-94.aspx

اما من برایت چای میریزم. که برایت بلیط سینما گرفتم. دوست داری گریه کن. و یا دوست داری مثل آینه مبهوت باش. مبهوت من و دنیای کوچکم. من باتو زندگی میکنم. نوشته شده در جمعه چهارم بهمن ۱۳۹۲ساعت 8:53 توسط eshragh. سلام، شكست سكوت است و شكست سلام سكوت. سلام. دانشنامه موسیقی اصیل ایران. روزهایی به کوتاهی زندگی. اینجا صدایی به گوش می رسد.

zarbeye-aghaz.blogfa.com

ضربه آغاز - همه به ابدیت می پیوندیم

http://zarbeye-aghaz.blogfa.com/post-96.aspx

همه به ابدیت می پیوندیم. ساعت چهار صبحه .خاطرات چهارساله را دور میزنم شاید اندکی این درد کم شود. نمیدانم به کدامین زبان از رضا انصاری فرد تشکرکنم که خانه اش باب آشنایی من و اشراق شد. حول و حوش اسفند هشتادو هشت بود که جرقه های آشناییمان زده شدینروزها چهار سال است که بی وقفه همراهیم. تمام وبلاگهای دوستانمان را زیر و رو کردم و چه دلم گرفت برای روزهای خوب دور هم بودنمان. برای سر زدنهای بی وقفه به هم برای منتظر یک نوشته جدید بودن و. دست و دلمان به نوشتن نرفت ویک به یک وداع گفتیم. امشب بوی خداحافظی می آید .

1rain.blogfa.com

چشمک

http://1rain.blogfa.com/9003.aspx

تا تو با مني زمانه با من است. من همیشه به دنبال بهانه ای برای اعتراض به تو. تو همیشه به دنبال بهانه ای برای بخشش به من. نوشته شده توسط . 23:28 پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۰. افغانستان عزیز خدا نگهدار. هنگام ورود به مرز ایران روی تابلوی بزرگی این جمله نوشته شده بود. با دیدنش پای برگشتن سست شده بود. احساس می کردم چیزی رو جا گذاشتم. درست مثل وقتی که وارد خاک افغانستان شده بودم. اون موقغ هم همین احساس رو داشتم. حالا باید برمی گشتم. به جایی که هیچ تعلقی بهش نداشتم اما متعلقات زیادی دارم. چشمانت زمین را بوسیده اند.

1rain.blogfa.com

چشمک

http://1rain.blogfa.com/9010.aspx

تا تو با مني زمانه با من است. دست تو و دست من. همیشه محبت داری اما وقتی یک جور خاصی لطف میکنی ازت می ترسم. اینو خودت می دونی.تو انتقام می گیری. خوب هم تنبیه میکنی. طوری که کسی نمیتونه بگه چرا؟ خیلی ازاین افتادنها برای خودشون نردبون درست کردند و بالا رفتند. بعضی اما بیشتر زمین خورده. زیر پا همش شل بوده هی افتاده و همش به تو نگاه کرده. از کجای دستش گرفتی که خیلی زود دوباره زمین خورده. مگر میشه که تو دست بگیری و بیفته؟ شاید عیب از دستهاش بوده که از تو جدا می شده یا شاید فکر میکرده دست توست؟

1rain.blogfa.com

چشمک - خانه ما کجاست؟

http://1rain.blogfa.com/post-3.aspx

تا تو با مني زمانه با من است. افغانستان عزیز خدا نگهدار. هنگام ورود به مرز ایران روی تابلوی بزرگی این جمله نوشته شده بود. با دیدنش پای برگشتن سست شده بود. احساس می کردم چیزی رو جا گذاشتم. درست مثل وقتی که وارد خاک افغانستان شده بودم. اون موقغ هم همین احساس رو داشتم. حالا باید برمی گشتم. به جایی که هیچ تعلقی بهش نداشتم اما متعلقات زیادی دارم. نوشته شده توسط . 14:37 شنبه چهاردهم خرداد ۱۳۹۰. چشمانت زمین را بوسیده اند. اشکهای تو دشتها را سیراب کرده اند. لبانت در انتظار منند. منی که نگران دستان تو هستم.

1rain.blogfa.com

چشمک - دانشگاه تهران و دلتنگی

http://1rain.blogfa.com/post-11.aspx

تا تو با مني زمانه با من است. دانشگاه تهران و دلتنگی. دو ماه نمی شود که دانشگاه تهران اومدم. این ارزوم بود که ارشد رو در یک دانشگاه معتبر بخونم. اما از وقتی اینجا امدم اعتماد به نفس صفر شده. تمام دانسته و ندانسته هام یکی شده. برخوردها اینجا خیلی متفاوت هست. یکی احترام میزاره. یکی نگاه عاقل اندر . به هر حال تهران با همه بزرگیش برام فقط خوابگاهه و دلتنگیهایی که نه مخاطب دارن و نه تمومی. خیلی وقته ننوشتم نوشتن یادم رفته. از وقتی اینجا اومدم مرگ. تنها چیزیه که بهش فکر میکنم به هزار و یک دلیل .

1rain.blogfa.com

چشمک

http://1rain.blogfa.com/9001.aspx

تا تو با مني زمانه با من است. شب باز گشته است. صحرا غبار گرفته است. فرو برده است سر به زير ريگ هاي غفلت. خانه كاه گلي كوچك مهتاب را. بر خانه اي كوچك و گلي. نهالهاي سبز تاريخ را. ديگر مهتاب نمي تابد. نوشته شده توسط . 16:34 شنبه بیست و هفتم فروردین ۱۳۹۰. چشمانت زمین را بوسیده اند. اشکهای تو دشتها را سیراب کرده اند. لبانت در انتظار منند. منی که نگران دستان تو هستم. Your eyes kissed the earth. Your tears soaked the fialds. Your lips longing for me. Me looking anxiously at your hands. قالب های نایت اسکین.

1rain.blogfa.com

چشمک - دست تو و دست من...

http://1rain.blogfa.com/post-8.aspx

تا تو با مني زمانه با من است. دست تو و دست من. همیشه محبت داری اما وقتی یک جور خاصی لطف میکنی ازت می ترسم. اینو خودت می دونی.تو انتقام می گیری. خوب هم تنبیه میکنی. طوری که کسی نمیتونه بگه چرا؟ خیلی ازاین افتادنها برای خودشون نردبون درست کردند و بالا رفتند. بعضی اما بیشتر زمین خورده. زیر پا همش شل بوده هی افتاده و همش به تو نگاه کرده. از کجای دستش گرفتی که خیلی زود دوباره زمین خورده. مگر میشه که تو دست بگیری و بیفته؟ شاید عیب از دستهاش بوده که از تو جدا می شده یا شاید فکر میکرده دست توست؟

havaye-to-4.blogfa.com

مـهربان بانــــــو - دنیای این روزای من

http://www.havaye-to-4.blogfa.com/post-320.aspx

دنیای این روزای من. دنیای این روزام انقد غمگین و تیره و تار شده که میترسم براتون بنویسمش این روزا یه عینک بزرگ سیاه زدم رو چشمام و دارم همه چیزو از اون تو میبینم یساه و کثیف و بدبین هیچ چیز خوشایندی دورم نیست . هیچ چیز واقعا نمیتونه قلبم خوشحال کنه خوشی ها زودگذر شدن و سیاهی ها دائمی گاهی یه نوری میزنه اما تا میخوام دلگرم شم به اون نور با ز همه چیز تیره و تار میشه. انقد قلبم گرفته که حتی نمیتونم نفس بکشم میترسم با هر بار نفس کشیدنم به جای بازدمم اشکام بدم بیرون. این فکرا دارن منو دیوونه میکنن. منم برای خ...