1nakhsigar.blogsky.com

khatepare.blogfa.com

تجربه،فکر،حس

http://www.khatepare.blogfa.com/post/153

نوشته شده در تاريخ جمعه شانزدهم خرداد ۱۳۹۳ توسط سعیده. امروز از طرف یکی تهدید شدم! تهدید به اثبات خودش. تهدید به جبران شکستگی های غرورش. تهدید شدم و چه حس بدی بود. مردها وقتی تهدید می کنن واقعا ترسناک می شن. کاری به فرهنگ و ضعف تهدید کننده ندارم. شاید دنبال جبران چیزیه در لوای این حرفاش. شاید هیچ حرکتی نکنه. اما ترسناک بود و من ترسیدم. شاید الانم اشتباه می کنم فعل گذشته به کار میبرم و عواقبش در زمان حال و آینده معلوم بشه. اما زورکی میشه کسیو دوست داشت؟ این دسته مرد ها زورکی می خوانت. دوست ندارم این حس رو.

khatepare.blogfa.com

تجربه،فکر،حس

http://www.khatepare.blogfa.com/post/154

نوشته شده در تاريخ یکشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۳ توسط سعیده. وقتی یه هویی و خیلی ناخواسته وارد یک دوئل میشی. منی که ساده بازی می کردم همیشه. همیشه بازی هام خاله بازی بود و آخر تنش در خاله بازی این بود که غذای ظهرم بسوزه و من مجبور بشم یه غذای دیگه درست کنم. منی که با جرات و جربزه می رفتم جلو و به خودم اعتماد کامل داشتم. منی که همیشه معتقد بودم و هستم یه رابطه هر چقدر هم بد و مزخرف باشه به احترام وقت هایی که با هم گذروندیم باید آخرش خوب تموم بشه. این نشدن هاست که تورو اذیت می کنه. روز به روز و شب به شب.

hina.blogfa.com

سرگیجه های چخوف ,کفشهای پاشنه بلند من -

http://hina.blogfa.com/post/156

سرگیجه های چخوف ,کفشهای پاشنه بلند من. ارتفاع کوچکی از خدا هستی. که عمقی به پهناوری کشوری دارد! برکه ی کوچیکی هستی. که به هیچ اقیانوسی منتهی نخواهد شد. و مغموم و بسته. تو را می شناسم. جدا از تمام مردانی که می شناختم. شعله ی کوچک فندکی میدانم. که آخرین سیگار مرا روشن می کند! تو را می شناسم و هر بار. که در آغوشم می گیری. مرکز کثیفی از چرکها میشود. رودخانه ای که هزار قزل آلای رنگارنگ. در آن طواف می کنند! من تو را نمی شناسم و تمام خطوط تنت را از برم. که مرزهای وطنش را تداعی می کند! و تنها روزهایی را می شمارم.

hina.blogfa.com

سرگیجه های چخوف ,کفشهای پاشنه بلند من -

http://hina.blogfa.com/post/164

سرگیجه های چخوف ,کفشهای پاشنه بلند من. باید باور کنی،باید باور کنی که دوره تو تمام شده است،دوره تمام آن آشوبها ،آن روزهای داغ گر گرفته،روزهای طوفانی پرتلاطم،باید بپذیری که داستان تو رو به پایان است.داستان تو،با آن مرد اساطیری یاغی ات تمام شده است.آن مرد که در باران نیامد و باران با او آمد.باید بپذیری ،باید بپذیری که تو در پس تمام یاغی گری هایت ،سیل سرکش جنگجویی ات را به روزمرگی ها باخته ای. چطور هنوز توی آن عطر اثیری گرفتاری؟ چقدر دلبسته گذشته هستی؟ چرا فراموش نمیکنی یاغی گریت را؟ یا با حرفهای دبیر دینی ...

hina.blogfa.com

سرگیجه های چخوف ,کفشهای پاشنه بلند من -

http://hina.blogfa.com/post/162

سرگیجه های چخوف ,کفشهای پاشنه بلند من. در حالیکه اندکی بعد تمامشان به طرز دردناکی مرا به یاد گذشته ام می اندازد؟ چرا باید اسمی را به خاطر داشته باشم؟ برای من آدمها همان جملات طولانی باشند بهتر است.هر چه کمتر بشناسمشان،کمتر درد خواهم کشید از فهمیدن عمق رذالتشان. اصلا به من چه ربطی دارد؟ من اسم آدمها را فراموش می کنم چون احتیاجی به اسم کسی ندارم.تصور کردن آدمها یا لبخند به لب من میاورد یا اخم به چهره ام.برای من آدمها تنها دو دسته اند:دوستها-دشمنها. تاریخ یکشنبه بیست و سوم شهریور ۱۳۹۳. کلبه بزرگان امید گوهری.

hina.blogfa.com

سرگیجه های چخوف ,کفشهای پاشنه بلند من -

http://hina.blogfa.com/post/157

سرگیجه های چخوف ,کفشهای پاشنه بلند من. دلم زمستان میخواهد از آن زمستانهای سردی که صبح چشم باز میکنی سفیدی برف چشمت را میزند.از آن زمستانها میخواهم که توی پیچهای امامزاده داوود گم شود با یک عالمه سیگار و دستی که هی نگوید نکش.دستی که فندکی بگیراند بر سیگارت و بعد تصور خام یک تجربه شود توی گیسویت.دلم زمستان میخواهد از آن زمستانهای که با خبرهای خوب شروع می شود و به بهار می انجامد. تاریخ پنجشنبه بیست و پنجم مهر ۱۳۹۲. به قول عالیجناب کنتور ما:. یا با حرفهای دبیر دینی یا استاد اخلاق و اندیشه، خ و د ار ض ای ی می...

hina.blogfa.com

سرگیجه های چخوف ,کفشهای پاشنه بلند من

http://hina.blogfa.com/1392/07

سرگیجه های چخوف ,کفشهای پاشنه بلند من. دلم زمستان میخواهد از آن زمستانهای سردی که صبح چشم باز میکنی سفیدی برف چشمت را میزند.از آن زمستانها میخواهم که توی پیچهای امامزاده داوود گم شود با یک عالمه سیگار و دستی که هی نگوید نکش.دستی که فندکی بگیراند بر سیگارت و بعد تصور خام یک تجربه شود توی گیسویت.دلم زمستان میخواهد از آن زمستانهای که با خبرهای خوب شروع می شود و به بهار می انجامد. تاریخ پنجشنبه بیست و پنجم مهر ۱۳۹۲. به قول عالیجناب کنتور ما:. یا با حرفهای دبیر دینی یا استاد اخلاق و اندیشه، خ و د ار ض ای ی می...

hina.blogfa.com

سرگیجه های چخوف ,کفشهای پاشنه بلند من -

http://hina.blogfa.com/post/161

سرگیجه های چخوف ,کفشهای پاشنه بلند من. که شناسنامه ای ندارد. بی هویت و ناچیز. گوشه ای از خیابانهای این شهر را بغل میکنم. هر گوشه اش را. که بوی تو می دهد. مرا تا ولگای ناآرام ببرد. و با انگشتان بلندش. روی کتف من تازیانه بزند. مرا دوست داشته باش. مثل تمام زنانی که دوست نداشتی. به اندازه ی تمام زنانی که در آغوششان غلتیده ای. دوستم بدار و ناجوانمردانه نوازشم کن. به انداره ی تمام مشت هایی که گره کرده بر دیوار کوبیدی! بی تو که باشم. که ساز دهنیش را. توی آخرین اتوبوسی که از خط میگذشته جا گذاشته. که یک روز صبح.

hina.blogfa.com

سرگیجه های چخوف ,کفشهای پاشنه بلند من -

http://hina.blogfa.com/post/160

سرگیجه های چخوف ,کفشهای پاشنه بلند من. راستی تا به حال فکرش را کرده ای که چه کسی اولین بار ع ر ق س گ ی را کشف کرد؟ چه فرقی می کند؟ هر کسی بود حتما مثل من به درجه ای از درد رسیده بود که دیگر هیچ ک ن ی ا ک ی تسکینش نمی داده.گیرم که مثلا چیز با کلاسی نباشد که توی دورهمی های روشنفکرانه-همانها که مشتی آدم مشوش تازه به هنر رسیده را دور هم جمع میکند-بشود مطرحش کرد.اما به طرز اعجاب انگیزی توی یک آپارتمان 40 متری نظام آباد معجزه می کند. پن:بهاری که در آن 25 ساله میشوم مبارک.25 سال میدانید یعنی چه؟ تالمات و تاملات...