1rozane.blogfa.com

tishe.blogfa.com

نوشتن، همین و تمام! - نامه های یک آدم از یک جای خیلی خیلی دور (2)

http://www.tishe.blogfa.com/post-18.aspx

نوشتن، همین و تمام! نامه های یک آدم از یک جای خیلی خیلی دور (2). اولش فکر می کردیم ساده باشد، من از بقیه جدا می شوم و از این راه دور برایشان نامه می نویسم. به همین سادگی! اما مشکلات کم کم خودشان را نشان دادند. یک روز خودکارم خراب می شد و کلی باید می گشتم تا خودکار جدید پیدا کنم. یک روز کاغذ گیر نمی آمد. یک روز موضوعی برای نوشتن نداشتم. یک هفته یادم می رفت برای بقیه که آنجا منتظر بودند تا نامه به دستشان برسد، نامه بنویسم. من خودم را گم کرده ام. کاش یکی از خودم به من خبر بدهد!

tishe.blogfa.com

نوشتن، همین و تمام!

http://www.tishe.blogfa.com/8612.aspx

نوشتن، همین و تمام! صبح چه بی صدا رفتی! من بی صدا نرفتم، تو خوابت سنگین بود! می خواستم فقط به ات زنگ بزنم! خب، اگه حالت خوبه و کاری نداری، من برم. من کار دارم." "نمی شه الان بیای خونه؟ برو به کارت برس! صدای گذاشتن گوشی از آن طرف می آید. زن اما هنوز گوشی را توی دستش گرفته. "خدحافظ! نوشته شده در دوشنبه بیستم اسفند ۱۳۸۶ساعت 23:16 توسط فرهاد. نامه ها را چه کسی می. نامه های یک آدم از یک جای خیلی خیلی دور" را؟ کجا رفت این همه. آیا اینجا دیگر چراغی روشن نیست؟ آیا نویسنده ی این وبلاگ نیمه. می خواهم افشاگری کنم!

marghzzar.blogfa.com

. - و عشق ...

http://www.marghzzar.blogfa.com/post/2

ت : دوشنبه نهم مرداد ۱۳۹۱. و عشق نام درختی است در بهشت که فرشتگان را تاب نزدیکیاش نیست. عشق را خدا برای خود آفرید و میوههایش را بین آدمیان تقسیم نمود. میوهای شیرین که هر آدمی زادهای تجربه کرد دیگر رهایی از آن را نتواند. و عشق را درخت سیب آفرید . درباره وبلاگ : . خیلیها وبلاگنویس شدن فقط بهخاطر اینکه نمیتونن. حرفایی رو که تو دلشونه مستقیم به کسی بگن،. خیلیها هم چون حرفاشون زیادی میکنه پسماند. حرفاشون رو میان تو وب میزنن! ولی بهترین روش نوشتن. نوشتن از روی درد و دغدغه است. از قونیه تا بلخ. Age of love .

marghzzar.blogfa.com

. - خودم ...

http://www.marghzzar.blogfa.com/post/8

ت : جمعه دوازدهم آبان ۱۳۹۱. گل بودی و مشغول گلابم کردی. دل بردی و دیوانه خطابم کردی. در چشم تو خانه دلم را دیدم. با رفتن خود خانه خرابم کردی. درباره وبلاگ : . خیلیها وبلاگنویس شدن فقط بهخاطر اینکه نمیتونن. حرفایی رو که تو دلشونه مستقیم به کسی بگن،. خیلیها هم چون حرفاشون زیادی میکنه پسماند. حرفاشون رو میان تو وب میزنن! ولی بهترین روش نوشتن. نوشتن از روی درد و دغدغه است. که کم نویسندهای پیدا میشه اینجوری بنویسه . دردها و دغدغهها نویسنده رو نویسنده میکنه. از قونیه تا بلخ. Age of love . از اینجا گذر کن .

marghzzar.blogfa.com

.

http://www.marghzzar.blogfa.com/1391/05

ت : دوشنبه سی ام مرداد ۱۳۹۱. سرش را که بلند کرد، م هر هم مثل گونههایش خیس بود، زیر لب داشت چیزی میگفت خدایا میدونم خودت گفتی بعضی چیزایی رو که دوس دارین ممکنه به ضررتون و بعضی چیزا رو که ازشون فراری و گریزان هستین ممکنه به نفعتون. خدایا میدونم تو صلاح بندههاتو میخوای، ولی آخه میدونی . آخه . باز هم بغضش میترکد، اینبار بلند گریه میکند خب خودت به صلاحش کن، خودت حلش کن . داخل راهرو به رفت و آمد مردم نگاه میکرد، بلند شد، چرخی توی سالن زد. زنی با روپوش سفید صدایش میکند. خونتون بههم نمیخوره یعنی چی؟ ولی بهترین ...

marghzzar.blogfa.com

.

http://www.marghzzar.blogfa.com/1391/08

ت : دوشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۱. از آن روزی که سایه "خورشید" بر سرت بود. از آن روزی که چشمان "ماه" همراهی ات می کرد. از آن روزی که سپرت "صبر خدا" شده بود. دانستم که والا مرتبه ای،. ت : پنجشنبه هجدهم آبان ۱۳۹۱. آمد به سر قرار تنهایی من. به کوپه ای از قطار تنهایی من. آمد چمدان به دست آرام نشست. تنهایی تو کنار تنهایی من! ت : جمعه دوازدهم آبان ۱۳۹۱. گل بودی و مشغول گلابم کردی. دل بردی و دیوانه خطابم کردی. در چشم تو خانه دلم را دیدم. با رفتن خود خانه خرابم کردی. درباره وبلاگ : . حرفاشون رو میان تو وب میزنن!

tishe.blogfa.com

نوشتن، همین و تمام!

http://www.tishe.blogfa.com/8509.aspx

نوشتن، همین و تمام! بخشی از داستان سقاخانه. این تنها توضیحی است که می توانم درباره ی این غیبت سه ماهه بدهم، همین! جمعیت آن جا بیشتر است، خیلی بیشتر. ده ها دست، گره شده در پنجره فولاد. پنجره فولادی که درست روبه روی ضریح آقاست. پنجره فولادی که سبز می زند، از بس پارچه ی سبز به آن بسته اند. و قفل ها، قفل هائی که انتظار دستی را می کشند که بدون کلید، همه ی قفل ها را باز می کند. کجا بهتر از صحن و سرای آقا؟ کجا بهتر از سقاخانه و گنبد و پنجره فولاد؟ نوشته شده در پنجشنبه نهم آذر ۱۳۸۵ساعت 23:35 توسط فرهاد.

tishe.blogfa.com

نوشتن، همین و تمام!

http://www.tishe.blogfa.com/8505.aspx

نوشتن، همین و تمام! از دفتر خاطرات آقای. خودم! شب از نیمه گذشته - چه فرقی می کند ساعت چند که حالا تو می پرسی؟ یک ساعتی هست دیگر! بیشتر از سه سال است که این ماجرا توی ذهن من - ناخودآگاه یا هر جای دیگر، چه می دانم، تو هم چه سوال ها می کنی؟ البته شاید این قدر ها هم مهم نباشد. شاید من خیلی بزرگش می کنم. شاید چون می خواهم به چیز های بزرگتر و مهم تری که الان توی زندگی ام هست و اتفاقا حسابی یقه ام را گرفته فکر نکنم، رفته ام سراغ مجید و مهرداد و حسابی بزرگشان کرده ام؟ هوای شخصیت های داستانی را هم دارد یا نه؟

tishe.blogfa.com

نوشتن، همین و تمام!

http://www.tishe.blogfa.com/8506.aspx

نوشتن، همین و تمام! یا من ذکره شرف للذ اکرین،. و یا من شکره فوز للش اکرین،. و یا من طاعته نجاة للمطیعین،. صل علی مح مد و آله، و اشغل قلوبنا بذکرک عن کل ذکر. صحیفه را می بندم.می گذارمش کنار کاسه ی آبی. به سجده می روم:. ای آنکه یاد تو، یاد آورانت را بزرگی می دهد،. و ای آنکه سپاس تو، سپاسگزارانت را رستگار می کند،. و ای آنکه فرمانبرداری تو، فرمانبردارانت را رهائی بخشد،. بر محمد و خاندانش درود فرست، و با یاد خود، دل های ما را، از هر یاد دیگری بپرداز. هر چه هست، عطری نیست که تا حالا به مشامم خورده باشد،.