1shot.blogfa.com

bazemrg.blogfa.com

صحنه ي زندگي - ..................

http://www.bazemrg.blogfa.com/post-27.aspx

به کجایه این شهر بیاویزم این عبایه ژندره خویش را. نوشته شده در چهارشنبه دوم آبان ۱۳۸۶ساعت 20:49 توسط مازيار. از شبانه تا غریبانه. به نام لیلی پرچمدار عشق. به ياد مرگ سعید. این خانه سیاه است. کاش پايان دلخوشي ها مرگ نبود. ادمی بودن حسرتا مشکلی است در مرز ناممکن نمی بینی؟ تکه هاي از من.

bazemrg.blogfa.com

صحنه ي زندگي - دنس کوهن

http://www.bazemrg.blogfa.com/post-31.aspx

چه خوب است ،وقتي كسي نيست،فضا از من پر شد،بدون تو. در اوج خواستن ها،دربي نيازي غرق شدن. مي خواستم ،اما نبود. و حال چه باشد،چه نباشد. آري روابط جاري در جهان اين گونه اند:. بدون تو سر مي كنيم. عزيزكم،دنيا به اندازه مشت بسته توست. از ابتدا وسعتي اعجاز آميز به آن بخشيديم. و دست نيافتني ها را آنقدر در دوردست ها قرار داديم،. تا هر قدم كه بر مي داري ،تلالويي از اميد را منعكس كند. در آينه رويايي ذهنت. و تو به اميد چنگ زدن به دست نيافتني هاي،هيچگاه دست يافتني. در اوج شادماني هاي گذران و رمنده،دلتنگ،. مرا به رقص آر.

bazemrg.blogfa.com

صحنه ي زندگي - دیار مرگ

http://www.bazemrg.blogfa.com/post-15.aspx

از سوی می ایم که نه ابی و نه زندگی نه ماهی و نه خورشید. سرد سرد است مانند مرگ در گوری تاریک و فرو رفته. تاریک تر از شب بی چراغ و رنگی مانند تلخی زندگی ما. ما همه از سوی دیار بی نشانی می اییم که در ان زندگی جست و جو می کنیم. و می خواهیم در درون مرگ زندگی یابیم. اما سنگیست در تاریکی متلق ولی حتی سنگی هم نداریم برای زدن. نوشته شده در شنبه هفتم آبان ۱۳۸۴ساعت 17:37 توسط مازيار. از شبانه تا غریبانه. به نام لیلی پرچمدار عشق. به ياد مرگ سعید. این خانه سیاه است. کاش پايان دلخوشي ها مرگ نبود. تکه هاي از من.

bazemrg.blogfa.com

صحنه ي زندگي - (مطمئن )

http://www.bazemrg.blogfa.com/post-25.aspx

بهترین نمایش ممکن نمایشنامه ای است که فقط متن است و هیچ بازیگری در آن نیست .من برای نوشتن چنان نمایشنامه ای تلاش می کنم (ساموئل بکت). هنر مند شکست خورده است). هدیه ای از (ساموئل بکت). نوشته شده در یکشنبه هشتم مهر ۱۳۸۶ساعت 17:20 توسط مازيار. از شبانه تا غریبانه. به نام لیلی پرچمدار عشق. به ياد مرگ سعید. این خانه سیاه است. کاش پايان دلخوشي ها مرگ نبود. ادمی بودن حسرتا مشکلی است در مرز ناممکن نمی بینی؟ تکه هاي از من.

bazemrg.blogfa.com

صحنه ي زندگي - هنوز در فکر آن کلاغم ......

http://www.bazemrg.blogfa.com/post-26.aspx

هنوز در فکر آن کلاغم . هنوز درفکر آن کلاغم در دره های یوش : گاهی سوال میکنم از خود که. با قیچیه سیاهش یک کلاغ. بر زردیه برشتیه گندم زار با آن حضور قاطع بی تخفیف. باخش خش مضاعف وقتی صلوه ظهر. از آسمان کاغذی مات با رنگ سوگوار مصرش. قوسی برید کج بر زردی برشته ی گندم زار بال می کشد. و رو به کوه نزدیک تا از فراز چند سپیدار بگذرد. با غارغار خشک گلویش با آن خروش و خشم. چیزی گفت چه دارد که بگوید. که کوه ها بی حوصله در زل آفتاب با کوه های پیر. تکرار میکردند. در نیمروز تابستانی. تا دیر گاهی آن را با هم.

bazemrg.blogfa.com

صحنه ي زندگي - تهی

http://www.bazemrg.blogfa.com/post-23.aspx

نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم تیر ۱۳۸۶ساعت 17:34 توسط مازيار. از شبانه تا غریبانه. به نام لیلی پرچمدار عشق. به ياد مرگ سعید. این خانه سیاه است. کاش پايان دلخوشي ها مرگ نبود. ادمی بودن حسرتا مشکلی است در مرز ناممکن نمی بینی؟ تکه هاي از من.

cafe7sea.blogfa.com

خاطرات سوخته

http://www.cafe7sea.blogfa.com/8901.aspx

یاد باد یاد گدشته شاد باد این دل زرد و تهی در حسرت دیدار باد. میفهمی ام وقتی تو هم دلگیر باشی. وقتی تو هم یک پازل از تقدیر باشی. وقتی جهانی مثل سگ گازت بگیرد! هرروز با امثال خود درگیر باشی. ذهنت پر از افکار نو، اما همیشه. در سنت پیشینیان زنجیر باشی. عمری بفهمی درد مردم را و تنها. یک شاعر ابیات بی تاثیر باشی. وقتی تمام عمر هی رویا ببافی! اما فقط یک خواب بی تعبیر باشی. چیزی به غیر از غم نباشد خاطراتت. در عکس های کودکی هم ، پیر باشی. روزی بخواهی تیغ را بر روی دستت. اما به ( آنچه نیست) هایت!

cafe7sea.blogfa.com

خاطرات سوخته

http://www.cafe7sea.blogfa.com/8612.aspx

یاد باد یاد گدشته شاد باد این دل زرد و تهی در حسرت دیدار باد. خاطره هايي در سر داشتم ، آن ، همان عشقي كه باور داشتم. ناگهان پرپرزنان رفت از برم ، ديگرم خاطر مكدر داشتم. آذر آن نور مقدس پيشتر ، يادگار آن پيمبر راست ور. ناگهان خاري شد اندر چشم من ، زان زمان كينه بر آذر داشتم. شور، غوغا،عشق، مستي، شوق ها، حرف ها، آينه ها و ذوق ها. ناگهان بر سوي ديگر مي شدند ، كاش ره آن سوي ديگر داشتم. كاش يك دم بيشتر مي ديدمش ، سنگ و آن ديوار ، مي بوسيدمش. ناگهان پيش دو چشم مي روند ، آرزو هايي كه پرپر داشتم.

cafe7sea.blogfa.com

خاطرات سوخته

http://www.cafe7sea.blogfa.com/8711.aspx

یاد باد یاد گدشته شاد باد این دل زرد و تهی در حسرت دیدار باد. اهل هفت دریا یم ، روزگارم بد نیست. بستر اشک من کجاست؟ کدام ره ، ره من است؟ این تن بی نصیب من ، غمزده ی آن وطن است. دل همه سایه سار شد. پیاده گشت این دل و غم همه دم سوار شد. خانه ی امن من چه شد؟ روز کجا فرار کرد؟ بازی این چرخ چه ها با دل بی قرار کرد. نور به ظلمت دلم ، فسانه گشت و خواب شد. خانه آرزوی من ، در شب من خراب شد. ببین که مامن دلم ، چگونه نیست گشته است. دست دل خراب من ببین چگونه بسته است. من چه کنم کجا روم؟ چگونه ناله سر کنم؟

cafe7sea.blogfa.com

خاطرات سوخته - خواهش

http://www.cafe7sea.blogfa.com/post-6.aspx

یاد باد یاد گدشته شاد باد این دل زرد و تهی در حسرت دیدار باد. در این پست می خوام یک خواهشی از بچه های کافه بکنم هر کدوم از بچه های کافه هر کاری رو در رابطه با کافه کردن (شعر و نقاشی و متن و موسیقی و .) به میل من سند کنن تا تو وبلاگ کافه بذارم. دوما می خواستم بگم که هر کسی عکسی از کافه داره حتما حتما سریعا بفرسته . واسه ی لوگو و پشت زمینه و . وبلاگ لازم دارم . نوشته شده توسط پیام در پنجشنبه سوم آبان ۱۳۸۶ و ساعت 22:46. قورباقه ( حسین رفیق گرمابه و گلستان). اراجیف یک دیوانه ( شاعر سپیدگوی احساس ).