2gomshode.blogfa.com

setaareyetanha.blogfa.com

ღღسکوت عشقღღ - 160-سخن عشق...

http://setaareyetanha.blogfa.com/post-170.aspx

تا حالا فکرش کردي .چه خوب مي شه که برگرديღ. سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم. رنگ رخساره خبر میدهد از حال نهانم. گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم. بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم. هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر. که به دیدار تو شغلست و فراغ از دو جهانم. گر چنانست که روی من مسکین گدا را. به در غیر ببینی ز در خویش برانم. من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم. نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم. گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن. که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم. حالا آوازسفر کردن تو خوندنيه.

setaareyetanha.blogfa.com

ღღسکوت عشقღღ - 154-دوستت دارم و ...

http://setaareyetanha.blogfa.com/post-164.aspx

تا حالا فکرش کردي .چه خوب مي شه که برگرديღ. 154-دوستت دارم و . دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم. از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم. غمم این است که چون ماه نو انگشت نمایی. ورنه غم نیست که در عشق تو رسوای جهانم. دمبدم حلقه این دام شود تنگتر و من. دست و پایی نزنم خود ز کمندت نرهانم. سر پرشور مرا نه شبی ای دوست بدامان. تا شوی فتنه ساز دلم و سوز نهانم. ساز بشکسته ام و طائر پربسته نگارا. عجبی نیست که اینگونه غم افزاست فغانم. نکته عشق ز من پرس به یک بوسه که دانی. پیر این دیر جهان مست کنم گر چه جوانم.

setaareyetanha.blogfa.com

ღღسکوت عشقღღ - 165-عاشق...

http://setaareyetanha.blogfa.com/post-175.aspx

تا حالا فکرش کردي .چه خوب مي شه که برگرديღ. امیری به شاهزاده خانمی گفت:. زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است. امیر برگشت و دید هیچکس نیست . عاشق به غیر از معشوقش نظر نمی کند . نوشته شده در سه شنبه هفتم تیر ۱۳۹۰ساعت22:40توسط فریبا. رفتنت مثل يه حادثه برام موندنيه. حالا آوازسفر کردن تو خوندنيه. دوست چه می داند. زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت. که قیمتم بشناسد به امتحان سکوت. منی که خاک نشین بودم از تجلی عشق. گذشته ام ز فلک هم به نردبان سکوت. نهفته باید و بنهفتم آنچه را دیدم.

setaareyetanha.blogfa.com

ღღسکوت عشقღღ - 163-...

http://setaareyetanha.blogfa.com/post-173.aspx

تا حالا فکرش کردي .چه خوب مي شه که برگرديღ. نوشته شده در سه شنبه هفتم تیر ۱۳۹۰ساعت22:36توسط فریبا. رفتنت مثل يه حادثه برام موندنيه. حالا آوازسفر کردن تو خوندنيه. دوست چه می داند. زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت. که قیمتم بشناسد به امتحان سکوت. منی که خاک نشین بودم از تجلی عشق. گذشته ام ز فلک هم به نردبان سکوت. نهفته باید و بنهفتم آنچه را دیدم. که عهد،عهد غم است و زمان،زمان سکوت. صفای این چمن از مرغ های دیگر پرس. که من خزیده ام اکنون به آشیان سکوت. از این سکوت هم ای با خرد مشو نومید. و تو در خود می مانی.

setaareyetanha.blogfa.com

ღღسکوت عشقღღ - 151-عصر ما...

http://setaareyetanha.blogfa.com/post-160.aspx

تا حالا فکرش کردي .چه خوب مي شه که برگرديღ. عصر ما عصر فريبه. چتراي سياه تو بارون. شهر ما سرش شلوغه. وعده هاش همه دروغه. خونه هامون پر نرده. پشت هر پنجره پرده. چشما خونه ي سواله. نه براي عشق ميلي. نه کسي به فکر ليلي. کاش تو قحطي شقايق. بشينيم توي يه قايق. بزنيم دلو به دريا. من و تو تنهاي تنها. اونقده ميريم که ساحل. از من و تو بشه غافل. قايقو با هم ميرونيم. اونجا تا ابد ميمونيم. جايي که نه آسمونش. نه غمش نه جنب و جوشش. نه گلاي گل فروشش. مثل اينجا آهني نيست. پس ببين يادت بمونه. کسي هم اينو ندونه. اگه دستم ...

setaareyetanha.blogfa.com

ღღسکوت عشقღღ - 148-من...

http://setaareyetanha.blogfa.com/post-157.aspx

تا حالا فکرش کردي .چه خوب مي شه که برگرديღ. دوست دارم بعد از اين زندگي كه. در زندگي بعدي"لاكپشت ". تا يك عمر با خيال راحت ،سرم در لاك خودم باشد! من با عشق پودر مي شوم،زنگ مي زنم. تو با عشق،طلاي خالص مي شوي. عشق از من ديه مي گيرد. بيمه ي شخص ثالث مي شوي! نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۸۸ساعت1:18توسط فریبا. رفتنت مثل يه حادثه برام موندنيه. حالا آوازسفر کردن تو خوندنيه. دوست چه می داند. زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت. که قیمتم بشناسد به امتحان سکوت. منی که خاک نشین بودم از تجلی عشق.

setaareyetanha.blogfa.com

ღღسکوت عشقღღ - 151-عشق...

http://setaareyetanha.blogfa.com/post-161.aspx

تا حالا فکرش کردي .چه خوب مي شه که برگرديღ. ما را، ز فهميدن عشق ،غافل کردند. فهميدن عشق را ،چه مشکل کردند. انگار کسي به فکر ماهيها ، نيست. بيا که آب را گل کردند. نوشته شده در جمعه بیست و سوم مهر ۱۳۸۹ساعت22:38توسط فریبا. رفتنت مثل يه حادثه برام موندنيه. حالا آوازسفر کردن تو خوندنيه. دوست چه می داند. زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت. که قیمتم بشناسد به امتحان سکوت. منی که خاک نشین بودم از تجلی عشق. گذشته ام ز فلک هم به نردبان سکوت. نهفته باید و بنهفتم آنچه را دیدم. که عهد،عهد غم است و زمان،زمان سکوت.

setaareyetanha.blogfa.com

ღღسکوت عشقღღ - 152-وفا...

http://setaareyetanha.blogfa.com/post-162.aspx

تا حالا فکرش کردي .چه خوب مي شه که برگرديღ. پروانه صفت چشم براودوخته بودم. وقتی که خبردارشدم سوخته بودم. افسانه اشکم به سرشمع فروریخت. این بود وفایی که من اموخته بودم. نوشته شده در جمعه هفتم آبان ۱۳۸۹ساعت13:52توسط فریبا. رفتنت مثل يه حادثه برام موندنيه. حالا آوازسفر کردن تو خوندنيه. دوست چه می داند. زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت. که قیمتم بشناسد به امتحان سکوت. منی که خاک نشین بودم از تجلی عشق. گذشته ام ز فلک هم به نردبان سکوت. نهفته باید و بنهفتم آنچه را دیدم. که عهد،عهد غم است و زمان،زمان سکوت.

setaareyetanha.blogfa.com

ღღسکوت عشقღღ - 158-آموزنده...

http://setaareyetanha.blogfa.com/post-168.aspx

تا حالا فکرش کردي .چه خوب مي شه که برگرديღ. دو دوست در بیابان همسفر بودند. در طول راه باهم دعوا کردند. یکی به دیگری سیلی زد. دوستی که به شدت صورتش درد گرفته بود بدون هیچ حرفی روی شن نوشت:. امروز بهترین دوستم مرا سیلی زد. آنها به راهشان ادامه دادند تا به چشمه ای رسیدند وتصمیم گرفتند حمام کنند. ناگهان دوست سیلی خورده به حال غرق شدن افتاد. اما دوستش او را نجات داد. او روی سنگ نوشت: امروز بهترین دوستم زندگیم را نجات داد. دوستی که او را سیلی زده و نجات داده بود پرسید:. ولی وقتی به تو خوبی میکند،. و تو در خود ...