2rist.blogfa.com

dokhtaretanhaehava.persianblog.ir

دخترحوا

http://dokhtaretanhaehava.persianblog.ir/1389/3

نام مرا بر لب مبند که مسموم می شوی. این روزها که حس و حال نوشتم نیست ناخنکی به تار نمای آرش. نقاش جوان، هر روز قلم را برمی داشت و از آن چه می دید، طرحی می ریخت پرنده ای درختی اناری رودی چهره ای. تا به آن، دنیای کوچک خانه ی خود را بیآرای اد. روزی کنار پنجره ی کوتاه اتاقش، پیرمردی سپید ایستاد:. Laquo;چه میکنی جوان؟ Laquo;نقاشم. نقش میزنم.». Laquo;از چه نقش میزنی؟ Laquo;هستی را.». Laquo;این همه تلاش میکنی تا آن چه را که هست، بیآفرینی؟ نقاش، مکثی بلند کرد و اندیشناک، به بومهای رنگناکش نگریست:. فقط به درد بدن...

dokhtaretanhaehava.persianblog.ir

دخترحوا

http://dokhtaretanhaehava.persianblog.ir/1389/5

نام مرا بر لب مبند که مسموم می شوی. چقدر حسودی کردنم می آید. وقتی آفتاب یله می شود روی بدنت. و انگشتانش را کش می دهد روی عضلاتت. چقدر دعا کردنم می آید. بلکه خدا دلش بسوزد و. یک تکه ابر بیکار هول بدهد جلوی خورشید. آنوقت چقدر کیف کردنم می آید. بی رقیب صاحب می شوم. نوشته شده در ۱۳۸٩/٥/٢۸ساعت ۱٠:٤٩ ‎ق.ظ توسط شیما نظرات . حیا که سرش نمی شود. زیر سنگینی نگاه مست و سمجت. جمله ی نجیب دوستت دارم را. که تکرار می کند. برروی یقه ی پیراهنی که بی قیدانه. به سبد رخت های چرک سپردی اش. طرحی از موجودیت من بود.

dokhtaretanhaehava.persianblog.ir

ناکام - دخترحوا

http://dokhtaretanhaehava.persianblog.ir/post/40

نام مرا بر لب مبند که مسموم می شوی. فریادم را سنگسار کرد. پن یه مدت نت ندارم ببخشید که نمی تونم بهتون سر بزنم. نوشته شده در ۱۳۸٩/۱٠/۱٦ساعت ٩:۱۳ ‎ب.ظ توسط شیما نظرات . حوا جسارتش را به غریب ترین دخترش بخشید و من سیب را خود گاز زدم و تنها هبوط کردم بی همراهی آدمی که آدمک بود. سیاه مشق های گاهی هم سپید. شعری که درمرگ آرام گرفت. شعر من حرف توست. از مغز تا قلب یک زن. ته مونده های من. فرزند کوه عاشق کویر. عاشق ترین امیراقلیم آب وآیینه. Design by : Night Skin.

dokhtaretanhaehava.persianblog.ir

دخترحوا

http://dokhtaretanhaehava.persianblog.ir/1389/4

نام مرا بر لب مبند که مسموم می شوی. در گوش هستی زمزمه می کنم باید رفت. ماندن خطای بزرگیست وقتی پاهایی برای رفتن داری. من فردا را می بلعم و دیروز را قی می کنم. طراوت را می بویم وقتی باران آهنگ پایان می نوازد. هزارمین رنگ رنگین کمان را می بینم. خانه ای می سازم با خشت های آرزو. نسیم را لمس می کنم پیچیده بر غربت شانه هایم. خاطراتم را رنگ می زنم. چشمانم را می بندم و زندگی را با انگشتم می بینم. تردی هوس نرمی رویا زبری خشم داغی عشق. طعم اشک را می چشم تا خنده را بنوشانم. درد را از بر می خوانم و شادی را می نویسم.

dokhtaretanhaehava.persianblog.ir

گاهی وقتا - دخترحوا

http://dokhtaretanhaehava.persianblog.ir/post/44

نام مرا بر لب مبند که مسموم می شوی. گاهی وقتا آدم دلش خیلی از همه چی می گیره. گاهی وقتا انگار همه چی برات سیاه میشه. نه سیاه مثل لباس شبای خوشگلی که می پوشیم تا جذاب تر بشیم. مثل دستمال گردگیری بعد از پاک کردن شیشه ی تلویزیون. وقتی تو این گاهی وقتا گیر می کنی انگار از درو دیوار هم برات بد بیاری می باره. اون موقعه است که هیچی نمی خوای به جز یه گودی گردن که سرت و بهش تکیه بدی. و بازو هایی که دورت قفل بشن. اما درست وقتی تو این گاهی وقتها گیر کردی می فهمی چقدر تنهایی. و چقدر تنهایی این موقعه ها سخته.

dokhtaretanhaehava.persianblog.ir

دختر حوا - دخترحوا

http://dokhtaretanhaehava.persianblog.ir/post/47

نام مرا بر لب مبند که مسموم می شوی. پر از عطر سیب و طعم گندم. در حسرت اغوایی دوباره. هیچکس جسارت آدم شدن نداشت. نوشته شده در ۱۳٩٠/۱/٢۱ساعت ۸:٠۸ ‎ق.ظ توسط شیما نظرات . حوا جسارتش را به غریب ترین دخترش بخشید و من سیب را خود گاز زدم و تنها هبوط کردم بی همراهی آدمی که آدمک بود. سیاه مشق های گاهی هم سپید. شعری که درمرگ آرام گرفت. شعر من حرف توست. از مغز تا قلب یک زن. ته مونده های من. فرزند کوه عاشق کویر. عاشق ترین امیراقلیم آب وآیینه. Design by : Night Skin.

dokhtaretanhaehava.persianblog.ir

دخترحوا

http://dokhtaretanhaehava.persianblog.ir/1389/7

نام مرا بر لب مبند که مسموم می شوی. شب میان بستر من بیدار می شود. اگر دوباره به خوابم بیایی. میان بازوهایت جا می گذارم. دنبال مردی می گردم. تپش های اندام مرا. نوشته شده در ۱۳۸٩/٧/۳٠ساعت ۱٢:٢۳ ‎ب.ظ توسط شیما نظرات . سالهاست پی نشانی از تو می گردم. دینی به گردنم مانده. که باید ادا کنم. بوسه ی خداحافظی ات. آمدنت طولانی تر شود. عادت به بدهکاری ندارم. نوشته شده در ۱۳۸٩/٧/٢۱ساعت ۱٠:٠٦ ‎ب.ظ توسط شیما نظرات . لبهایم طعم غزل گرفته. از بس نامت را زمزمه کردم. میان سیلاب خاطرات عزیزی که. به رخ می کشد نبودنت را.

dokhtaretanhaehava.persianblog.ir

دخترحوا

http://dokhtaretanhaehava.persianblog.ir/1389/12

نام مرا بر لب مبند که مسموم می شوی. فقط به صورتم می آیند. قواره ی دلم نشده. دوستای عزیز عزیز این روزهای آخر سال بسیار گرفتارم ببخشید نتونستم بهتون سر بزنم. سال نو برای تک تکتون مبارک باشه. نوشته شده در ۱۳۸٩/۱٢/٢۳ساعت ۱۱:۱٦ ‎ق.ظ توسط شیما نظرات . گاهی وقتا آدم دلش خیلی از همه چی می گیره. گاهی وقتا انگار همه چی برات سیاه میشه. نه سیاه مثل لباس شبای خوشگلی که می پوشیم تا جذاب تر بشیم. مثل دستمال گردگیری بعد از پاک کردن شیشه ی تلویزیون. اون موقعه است که هیچی نمی خوای به جز یه گودی گردن که سرت و بهش تکیه بدی.

dokhtaretanhaehava.persianblog.ir

دخترحوا

http://dokhtaretanhaehava.persianblog.ir/1389/11

نام مرا بر لب مبند که مسموم می شوی. به یاد بانوی رویاهایم. به یاد و برای: فروغ فرخ زاد. نه به خاطر شادمانی ها اندوه هایم. نه به خاطر شوریده گی ها تنهایی هایم که به من بخشید،. فقط به خاطر تک تک لحظه های نابی که ازچشمه ی نگاه او. زنده گی را نوشیدم. همین کافی نیست برای کسی که مثل هیچکس نبود؟ تقدیم نومچه ی کتاب: گپی با فروغ فرخزاد در غروب های ظهیرالدوله. رضا کاظمی / سال نشر 84 / انتشارات محمدرضا. نه پیشانی من به لبهای تو رسید. نه لیاقت تو به احساس من. چیزی به هم بدهکار نیستیم. هر دو کم آوردیم. شعر من حرف توست.

dokhtaretanhaehava.persianblog.ir

دخترحوا

http://dokhtaretanhaehava.persianblog.ir/1389/6

نام مرا بر لب مبند که مسموم می شوی. صدایم که می کنی. کینه ها محو می شوند. آویخته ای به نگاهت. دلیله کوچ می کند. شهرزادت می شوم باز. نوشته شده در ۱۳۸٩/٦/٢۸ساعت ۱:٢٥ ‎ب.ظ توسط شیما نظرات . حاجت روا که نمی شوم. کاش فقط باز شوی. نوشته شده در ۱۳۸٩/٦/۱٦ساعت ۸:٤٤ ‎ق.ظ توسط شیما نظرات . متولد ششمین روز از ششمین ماه سال که. یعنی از بدو ورود به دنیا جفت شش آوردی. اینجوریاس که ما دست به خاک می زنیم طلا. خوشبختی و سعادته که گونی گونی از در و. دیوار برامون می باره. خلاصه مدیونید اگه گیر و گوری تو زندگی.