loveisarmin.blogfa.com
♥Just Armin 2@fm♥ - چشمان خیس من
http://www.loveisarmin.blogfa.com/post/33
اون روز آرمین که اومد خونمون به موبم زنگ زد بیچاره خجالت میکشید زنگ خونه رو بزنه خلاصه اومد تو من رفتم که به امیر و آیدا بگم که آرمین اومده اخه اونروز آیدام اومده بود خونه ی ما. دیدم دارن با هم اختلاط میکنن و لباشون رو هم بود منم مزاحم نشدمو رفتم گفتم خودشون میفهمن دیگه. رفتم پیش آرمین و مامان داشتن با هم بحث میکردن مامان گفت بزارین من برم امیر و آیدا رو هم صدا کنم بیان گفتم اگه مامان بره ببینتشون امیر بیچاره بدبخت میشه گفتم: خودم میرم مامان. امیر: میخواستم بگم خیلی ممنون. من داشتم بال در میاوردم ارمینم ...
loveisarmin.blogfa.com
♥Just Armin 2@fm♥ - چشمان خیس من_قسمت چهارم+ عسک+ شعر
http://www.loveisarmin.blogfa.com/post/19
چشمان خیس من قسمت چهارم عسک شعر. رسیدیم ویلا مهمونی شروعیده بود من رفتم لباسمو پوشیدن کردمو. اومدم با آرمینم رفتیم نشستیم رو مبل کیکو آوردن. فرنوش خهلی خوشحال بود بعد فوت کردن شمعا توسط اردی نوبت کادو ها رسید. فرنوش ی ساعت به اردی داد و محکم بغلش کلد. وقتی دنسیدن رسیده بود آرمین دستشو به سمتم درازید منم قبلیدمو رفتیم تا بدنسیم(تانگو). خهلی داش خوش میگذش. من دوس داشتم تا ابد همونجا بمونم ولی خستیده بودم رفتیم بشینیم که ی دختره اومد پیش آرمین دستشو انداخ دور گردنشو گف: سلام عشقم. من: خوشبخت شین با هم.
loveisarmin.blogfa.com
♥Just Armin 2@fm♥ - هورا مدرسه ها تمومید
http://www.loveisarmin.blogfa.com/post/25
هورا مدرسه ها تمومید. سلاین هورا مدرسه من تموم شد هورااااااااااااااااااااا حالا به خاطر همین قراره جشن بگیریم. خوب حالا موزیک بیاین وسط . هیشکی نشینه ها آها. این منم اینم فرنوشه که داره منو همراهی میکنه. آفرین نادیا بیا وسط. به به مهشیدیم اومد. اینا رو هم دعوت کردیم چون مهمونی مون خیلی خاصه. باب افسنجی و پاتریک. آها ایول آرمین خودم. که داله میله کیکو بیاره اینم کیک رسیدش. خب ئ انواع خوراکی ها لازم به ذکره که اینجا سرو سرویسه پ خودتون از خودتون پذیرایی کنین. و حالا موخوایم عسک بگیریم. و منو دلی و مهسایی.
loveisarmin.blogfa.com
♥Just Armin 2@fm♥ - چشمان خیس من_قسمت هفتم
http://www.loveisarmin.blogfa.com/post/27
چشمان خیس من قسمت هفتم. اولین نظر دهنده: یوگی. تو اونو نمیشناسی اون خواهرمه ینی مثه خواهرمه. بابا اون دختر خالمه ولی به خدا مثه خواهرمه دستاشو دور گردنم حلقه کرد. آخه تو چرا انقد به من شک میکنی؟ برگشتم بش گفتم واسه اینکه یه همچی کارایی میکنی که آدم بت شک کنه اگه یادت باشه توم بم شک کردی. بیا یه قولی به هم بدیم. که هر وقت اینجوری شد زود قضاوت نکینیم. منم لپشو بوس کردمو گفتم باشه. حالا شدی پیشی من بخند پیشی. من این چه زهرماری بود؟ تو از این آشغالا میخوری؟ هر چقد دوس داری فک کن من اینجا منتظر میمونم. فرداش ...
loveisarmin.blogfa.com
♥Just Armin 2@fm♥
http://www.loveisarmin.blogfa.com/category/2
نمی توانم از عشقم برایت بگویم. این است داستان من. آوازی عاشقانه خواهم خواند. تنها برای تو خواهم خواند. گرچه هزاران فرسنگ دوری. امااین احساس نیرومند است. مرا چشم انتظار مگذار. شبی دیگر بی تو اینجا باشم دیوانه خواهم شد. هیچ کس دیگری نیست. هیچ عشق دیگری نمی تواند جای تو را بگیرد. یا با زیبایی تو برابری کند. همچنان خواهم خواند تا روزی که ترا با آواز عاشقانه ام. این لحظه کجایی عشق من؟ من ترا اینجا می خواهم تا در آغوشم بگیری. قلب مرا که می تپد و به نرمی زمزمه می کند دریاب. می خواهم که ترا در آغوش بگیرم.
loveisarmin.blogfa.com
♥Just Armin 2@fm♥ - چشمان خیس من_قسمت هشتم
http://www.loveisarmin.blogfa.com/post/30
چشمان خیس من قسمت هشتم. با بوقش به خودم اومدم . وای آرمین تو ماشین بودو من ندیده بودمش رفتم نشستم تو ماشین گفت: منتظر بودم ببینم کی پیدام میکنی. آخه تو که ماشینت این شکلی نبود. خوب یکی دیگه خریدم. بریم یه جایی که بشه صحبت کرد بات حرفای جدی دارم و باید زودم برگردم خونه. وای من چقد از پیشی جدی خوشم میاد. خندیدمو گفتم زود باش وگرنه پیشی ناناحت میشه ها. کنار یه کافی شاپ نگه داشت و رفتیم تو. نشستیم و گفتم:ببین اول باید. گارسون نزاشت حرفم تموم شه وگف: چی میل دارین. آرمین مری چی میخوری. باشه حالا چی شده. رفتم ت...
loveisarmin.blogfa.com
♥Just Armin 2@fm♥ - چشمان خیس من_ قسمت پنجم
http://www.loveisarmin.blogfa.com/post/22
چشمان خیس من قسمت پنجم. آرمین دستمو گرف و باهم پیاده شدیم. آرمین: الان میبرمت بیرون بهد چراغ قوه موبایلشو آن کرد و باهم رفتیم بیرون. آرمین: ما اینیم دیگه. رفتیم که ی بستنی چیزی بخوریم. آرمین به پیشخدمت گف: دو تا بستنی شکلاتی لطفا. 5 مین بهد بستنی رو آوردن مشغول میل کردن بودیم که یهو امیر و آیدا و هانیه و امیر رضا و فرنوش و اردی مثه ی لشکر شکست خورده وارد شدن. امیر: بچه ها ما اون تو موندیم این مرغ عشقا دارن بستنی میخورن. هانیه: خیلی بدی مارو اونجا تنها گذاشتی خودت اومدی بستنی میخورین. آیدا: بعدش میریم ترن.
loveisarmin.blogfa.com
♥Just Armin 2@fm♥
http://www.loveisarmin.blogfa.com/1391/03
دیروز تفلد دلارام بوده به همین منظور ملا در ادامه مطلب جمع شدیم تا میلاد این گل نشکفته را جشن بگیریم(چه باحال حرف زدم). خب برین ادامه مطلب که تفلده. مریم دیونه ی آرمین - - چهارشنبه سی و یکم خرداد ۱۳۹۱ - - 15:51 - -. چشمان خیس من قسمت ششم. همه جا بهم ریخته بود شیشه ها شکسته بود ی وضع خیلی بد مامانمم نشسته بودو گریه میکرد. هانیه: مامی چی شده؟ مامانم:نمیدونم منم همین که اومدم خونه اینجوری بود. من: ینی دزد اومده بود؟ مامانم:فک نکنم آخه همه چی سر جاشهامیر در همین لحظه وارد شد. امیر: اینجا چه خبره؟ من که تا او...
loveisarmin.blogfa.com
♥Just Armin 2@fm♥
http://www.loveisarmin.blogfa.com/1391/02
آدمک آخر دنیاست بخند. آدمک مرگ همین جاست بخند. دست خطی که تو را عاشق کرد. شوخی کاغذی ماست بخند. آدمک کم نیاری گریه کنی. کل دنیا سراب است بخند. آن خدایی که بزرگش خواندی. به خدا مثل تو تنهاست بخند. مریم دیونه ی آرمین - - پنجشنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۹۱ - - 11:50 - -. به تو عادت کرده بودم. به تو عادت کرده بودم. اي به من نزديک تر از من. اي حضورم از تو تازه. اي نگاهم از تو روشن. به تو عادت کرده بودم. مثل گلبرگي به شبنم. مثل عاشقي به غربت. مثل مجروحي به مرهم. لحظه در لحظه عذابه. لحظه هاي من بي تو. نمی توانم ...