3888.blogfa.com

matinkocholoo.blogfa.com

متین کوچولو - هفته ای که گذشت

http://www.matinkocholoo.blogfa.com/post-28.aspx

هفته ای که گذشت. پسر گلم الحمدالله سرما خوردگیت زود خوب شد. ولی ویروسش رو به من و بابایی دادی و هنوز هم ما خوب خوب نشدیم. ولی خداروشکر که تو خوب شدی تو دوباره مهد می ری و از قسمت بچه های نوپا رفتی تو قسمت 2 ساله ها. بابایی این هفته موهایی خوشگلت رو کوتاه کرد البته به سختی چون تو اصلا یک جا نمیشستی و همش سرت رو تکون می دادی .این هفته با خاله های بندری رفتیم پارک بانوان. دو تا از خاله ها بچه های گلشون رو هم اورده بودن امیر علی جون که چند ماه ازت کوچکتر بود و سپهر ناز و ملوس که یک سالش بود. خاطرات من و پسرم...

matinkocholoo.blogfa.com

متین کوچولو

http://www.matinkocholoo.blogfa.com/8909.aspx

سلام پسر گل مامانی.الان یک چند ماهی میشه به خاطر دسترسی نداشتن به نت نتونستم وبلاگت رو آپ کنم. تو این چند وقت خیلی بزرگ شدی الان دیگه 2 سالت شده گلم. و اینقدر با نمک و شیرین زبون شدی که خدا می دونه. هر موقع صدا ت می کنم بلند می گی چیه هر چی یادت می دم بگو بله باز هم می گی چیه. به آب می گه با نمی دونم چرا برعکش رو میگی. به خاله می گی لاله و کلی کلمات دیگه که خیلی با مزه می گی مامانی قربون اون حرف زدنت بشه. یکی دیگه ار اتفاق های خوب این بود که خاله زهرا داره یک نی نی دیگه اونم دختر. طراحی قالب : قالبفا.

matinkocholoo.blogfa.com

متین کوچولو

http://www.matinkocholoo.blogfa.com/8911.aspx

پسرم تو دیگه الان همه چی رو خیلی خوب متوجه میشی . حر ف زدنت هم خدا رو شکر بهتر شده البته به نظر من هنوز تو حرف زدن تنبلی. هر موقع که من یا بابایی می خوایم نماز بخونیم تو بدو بدو می یای کنار ما وای میستی وادای ما رو در می یاری . جدیدا به قول بابایی خیلی خبر کش شدی مثلا. همش تلفن رو بر میداری و می گی بابا امد( الف با فتحه ) البته بابا احمد هم دلش برات خیلی تنگ شده هر روز زنگ می زنه و باهات حرف میزنه. مامانی برات یک کتاب گرفتم که اسم حیونها رو یادت بدم. اینجا در حال کتاب خوندن. طراحی قالب : قالبفا. فندق مام...

matinkocholoo.blogfa.com

متین کوچولو

http://www.matinkocholoo.blogfa.com/8910.aspx

هفته ای که گذشت. پسر گلم الحمدالله سرما خوردگیت زود خوب شد. ولی ویروسش رو به من و بابایی دادی و هنوز هم ما خوب خوب نشدیم. ولی خداروشکر که تو خوب شدی تو دوباره مهد می ری و از قسمت بچه های نوپا رفتی تو قسمت 2 ساله ها. بابایی این هفته موهایی خوشگلت رو کوتاه کرد البته به سختی چون تو اصلا یک جا نمیشستی و همش سرت رو تکون می دادی .این هفته با خاله های بندری رفتیم پارک بانوان. دو تا از خاله ها بچه های گلشون رو هم اورده بودن امیر علی جون که چند ماه ازت کوچکتر بود و سپهر ناز و ملوس که یک سالش بود. هم چنین نذری پخش...

matinkocholoo.blogfa.com

متین کوچولو

http://www.matinkocholoo.blogfa.com/8912.aspx

تت دارممممممممممممممممممم مامانی خیلی دوستت دارم. حالا معنی نگاه های معنا دار مامان فاطی و بابا احمد رو می فهم . همون نگاه ها رو من به تو می کنم.حالا معنی عشق مادر به فرزندش رو می فهمم. چقدر زود گذشت انگار همین دیروز بود می گفتم کی بزرگ بشی .کی از شیر بگیرمت وای که چه دوران خوبیه شیر دادن و سفت چسبوندنت به خودم. دلم برای شیر دادن بهت تنگ شده.می ترسم می ترسم که بزرگ بشی و مثل من که از پدر و مادرم دورم تو هم دور باشی .وای که چقدر سخته. با بابایی خریدهای عیدت رو انجام دادیم. طراحی قالب : قالبفا. خاطرات من و...

matinkocholoo.blogfa.com

متین کوچولو

http://www.matinkocholoo.blogfa.com/8904.aspx

پسر گلم بالاخره موفق شدی. م رفتیم مسافرت اول با هواپیما رفتیم مشهد و ع م و رضا اومد اونجا دنبالمون و بردمون نیشابور همه عمه ها اومده بودن خونه مادر بزرگ و منتظر ما بودند البته بیشتر منتظر تو بودند. وقتی رسیدیم تو خواب بودی وقتی بیدار شدی دیدی کلی آدم دور ورت نشسته ترسیدی و غریبی کردی. ولی بعد از چند دقیقه آروم شدی. برای همین دیگه می ترسیدم زیاد ببرمت بیرون .نمیدونم چرا تو تا یک ادم غریبه رو میدیدی چشمات رو میبستی. مامانی ازت کلی عکس گرفته. ولی برای اینکه این پست خیلی طولانی نشه فقط چند تاش رو میذارم.

matinkocholoo.blogfa.com

متین کوچولو -

http://www.matinkocholoo.blogfa.com/post-29.aspx

پسرم تو دیگه الان همه چی رو خیلی خوب متوجه میشی . حر ف زدنت هم خدا رو شکر بهتر شده البته به نظر من هنوز تو حرف زدن تنبلی. هر موقع که من یا بابایی می خوایم نماز بخونیم تو بدو بدو می یای کنار ما وای میستی وادای ما رو در می یاری . جدیدا به قول بابایی خیلی خبر کش شدی مثلا. همش تلفن رو بر میداری و می گی بابا امد( الف با فتحه ) البته بابا احمد هم دلش برات خیلی تنگ شده هر روز زنگ می زنه و باهات حرف میزنه. مامانی برات یک کتاب گرفتم که اسم حیونها رو یادت بدم. اینجا در حال کتاب خوندن. طراحی قالب : قالبفا. فندق مام...

matinkocholoo.blogfa.com

متین کوچولو - خداحافظ بندر عباس

http://www.matinkocholoo.blogfa.com/post-35.aspx

دلم برای اینجا تنگ میشه مخصوصا برای دوستای خوب بندری. یادش بخیر زمانی که می خواستم بی یام اینجا پیش بابایی تو دو ماهه بودی و همه با من دعوا می کردن که تو با یک بچه کوچیک چرا می خوای بری غربت ولی من پافشاری کردم و اومدم.درسته بعضی اوقات خیلی اذیت شدم به خاطر اینکه دست تنها بودم ولی خیلی خوب بود احساس می کنم این دوری از خانواده باعث شد من احساس مستقل بودن بکنم. برای آخرین بار من وتو با هم رفتیم بیرون و بازار بهت میگفتم مامان قشنگ بگرد که معلوم نیست باز کی بی یایم بندر البته بابایی می یاد برای کارش سر بزنه.

matinkocholoo.blogfa.com

متین کوچولو - عید

http://www.matinkocholoo.blogfa.com/post-31.aspx

سلام مامانی .بالاخره سر م خلوت شد تا بتونم بی یام وبت رو اپ کنم .وای انقدر حرف دارم که نمی دونم از کجا برات ینویسم.فکر کنم از اول رفتنمون برات بگم بهتر باشه ما ده روز مونده بود برای عید رفتیم نیشا. ونجا بودیم بعد رفتیم تهران اخه قرار بود که بابا احمد و مامان فاطی از مکه بی یان وای برای اومدنشون چقدر اذیت شدیم اخه همش پروازش کنسل می شد یا تاخیر پدا می کرد .همه ناراحت بو. ی رو داد کلی برات سوغاتی اسباب بازی و لباس اور. دو تا پست می زارم. اینجا تو عطار سوار شتر شدی ولی خیلی ترسیدی برای همین فقط ازت عکس گرفتم.

matinkocholoo.blogfa.com

متین کوچولو

http://www.matinkocholoo.blogfa.com/9004.aspx

دلم برای اینجا تنگ میشه مخصوصا برای دوستای خوب بندری. یادش بخیر زمانی که می خواستم بی یام اینجا پیش بابایی تو دو ماهه بودی و همه با من دعوا می کردن که تو با یک بچه کوچیک چرا می خوای بری غربت ولی من پافشاری کردم و اومدم.درسته بعضی اوقات خیلی اذیت شدم به خاطر اینکه دست تنها بودم ولی خیلی خوب بود احساس می کنم این دوری از خانواده باعث شد من احساس مستقل بودن بکنم. برای آخرین بار من وتو با هم رفتیم بیرون و بازار بهت میگفتم مامان قشنگ بگرد که معلوم نیست باز کی بی یایم بندر البته بابایی می یاد برای کارش سر بزنه.