4241169.blogfa.com
ناخونكي به مباحث شيمياييناخونكي به مباحث شيميايي - گاه زخمی كه به پا داشته ام زير و بم های زمين را به من آموخته است
http://4241169.blogfa.com/
ناخونكي به مباحث شيميايي - گاه زخمی كه به پا داشته ام زير و بم های زمين را به من آموخته است
http://4241169.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Sunday
LOAD TIME
0.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
31
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.203 sec
SCORE
6.2
ناخونكي به مباحث شيميايي | 4241169.blogfa.com Reviews
https://4241169.blogfa.com
ناخونكي به مباحث شيميايي - گاه زخمی كه به پا داشته ام زير و بم های زمين را به من آموخته است
ناخونكي به مباحث شيميايي
http://www.4241169.blogfa.com/posts
ناخونكي به مباحث شيميايي. پنجشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۲. چهارشنبه چهارم اردیبهشت ۱۳۹۲. یکشنبه دوم مهر ۱۳۹۱. سه شنبه بیستم تیر ۱۳۹۱. سه شنبه شانزدهم خرداد ۱۳۹۱. شنبه نهم اردیبهشت ۱۳۹۱. پنجشنبه هفدهم فروردین ۱۳۹۱. چهارشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۰. شنبه بیست و هشتم خرداد ۱۳۹۰. جمعه دوازدهم آذر ۱۳۸۹. پنجشنبه بیستم آبان ۱۳۸۹. جمعه شانزدهم مهر ۱۳۸۹. یکشنبه یازدهم مهر ۱۳۸۹. شیراز شیراز که میگن همینجاست. شنبه دهم مهر ۱۳۸۹. دوشنبه پنجم مهر ۱۳۸۹. باز آمد بوي ماه مدرسه. چهارشنبه سی و یکم شهریور ۱۳۸۹. Powered by ...
ناخونكي به مباحث شيميايي
http://www.4241169.blogfa.com/9012.aspx
ناخونكي به مباحث شيميايي. گاه زخمی كه به پا داشتهام زير و بمهای زمين را به من آموخته است. یعنی انگاری یه چیز سنگین گذاشتن رو قلبم که نمیذاره نفس بکشم اصلا حال و حوصله سال جدید رو ندارم . دیروز های های بی دلیل گریه کردم و امروز توی آزمایشگا بازم بلند بلند گریه کردم. چه دردیه به جونم افتاده نمیدونم. نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۰ساعت 10:26 توسط ريحانه جون. سلاممن ريحانم.عاشق شيمی.مطالب و خاطرههای خودم رو اعم از شيميايی و غير شيميايی اينجا ثبت میكنم. البته از الان ديگه فقط مطالب مربوط به شيمي.
ناخونكي به مباحث شيميايي - افسردگی
http://www.4241169.blogfa.com/post-73.aspx
ناخونكي به مباحث شيميايي. گاه زخمی كه به پا داشتهام زير و بمهای زمين را به من آموخته است. اون موقع ها فکر میکردم آدمای خل و چل مجید خراطها گوش میکنن، جدیدا خودم بدجور معتادش شدم. یعنی افسردگی گرفتم تموم شد رفت؟ نوشته شده در سه شنبه بیستم تیر ۱۳۹۱ساعت 21:4 توسط ريحانه جون. سلاممن ريحانم.عاشق شيمی.مطالب و خاطرههای خودم رو اعم از شيميايی و غير شيميايی اينجا ثبت میكنم. البته از الان ديگه فقط مطالب مربوط به شيمي. از بن تا بن. دست نوشته هاي يك مادر. عزرائيل و عقده گشا ييهايش. قصههاي زن و زندگي.
ناخونكي به مباحث شيميايي
http://www.4241169.blogfa.com/9202.aspx
ناخونكي به مباحث شيميايي. گاه زخمی كه به پا داشتهام زير و بمهای زمين را به من آموخته است. و حال این روزهای من مثل آدمیه که یه بیماری صعب العلاج داره و پزشکا بهش گفتن فقط تا شهریور مهلت داری. متنفرم از این گذشت سریع روزها. نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم اردیبهشت 1392ساعت 10:6 توسط ريحانه جون. Linux, zeolit,کلاس زبان advanced,گیتار و رسیدگی به کارای یه ژورنال سرگرمی این روزهای منه. خدایا شکرت. نوشته شده در چهارشنبه چهارم اردیبهشت 1392ساعت 16:23 توسط ريحانه جون. البته از الان ديگه فقط مطالب مربوط به شيمي.
ناخونكي به مباحث شيميايي
http://www.4241169.blogfa.com/9103.aspx
ناخونكي به مباحث شيميايي. گاه زخمی كه به پا داشتهام زير و بمهای زمين را به من آموخته است. بابا مهندس کشاورزی است. بابا کارمند بازنشسته است. بابا 65 ساله است. بابا ارام و متین است. بابا مهربان و سر به زیر است. بابا از هیچ تلاشی دریغ نمیکند تا ما خواهر و برادر به بهترین جاها برسیم. پریروز برای اولین بار و به شوخی دستهاشو بوسیدم. خیلی حس خوبی بود خیلی. خوشحالم که پایان نامه کارشناسی ارشدم رو به تکیه گاه زندگیم پدرم تقدیم کردم. نوشته شده در سه شنبه شانزدهم خرداد ۱۳۹۱ساعت 21:36 توسط ريحانه جون. از بن تا بن.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
عسل
http://www.goolboose.blogfa.com/89121.aspx
سلام به روی ماهتون. این روزا مرام ومعرفت یه جورایی کم رنگ شده درکل اگه بخواهیم بگیم دموده شده وجود نداره از خیابون که میخوای بگذری تو مترو تو اتوبوس و. در بین اکثر مردم احترام به بزرگترمهربونی با بچه هاو. همه از یادها رفته. میخواستم از عرض خیابون عبور کنم ماشینها سرعتشونوزیادتر میکردن. تو خیابون راه بهم نمیدیم همه به فکر خودمونیم. سر مزار پدری بعداز مراسم تدفین برادرا سر ارث باهم دعواشون شده بود. دختربا مادرش چنان بی ادبانه صحبت میکرد که من خجالت کشیدم وزود رد شدم. پسر تا سبیلش در میاد یاغی میشه به پدر و.
عسل - نامه درخواست
http://www.goolboose.blogfa.com/post-33.aspx
سلام به روی ماهتون. نوشته شده در جمعه نوزدهم فروردین ۱۳۹۰ساعت 3:28 توسط حسین. سلامي چو بوي خوش آشنايي من حسین هستم کارمند بعداز چندسال دوری ازوبلاگ نویسی دوباره اومدم ازنظرات وانتقادات وکمکها ومشورت شما پیشاپیش صمیمانه سپاسگذارم ممنون. هفته سوم فروردین ۱۳۹۰. هفته او ل فروردین ۱۳۹۰. هفته او ل اسفند ۱۳۸۹. هفته او ل مهر ۱۳۸۹. هفته سوم شهریور ۱۳۸۹. هفته دوم شهریور ۱۳۸۹. هفته او ل شهریور ۱۳۸۹. هفته چهارم مرداد ۱۳۸۹. هفته سوم مرداد ۱۳۸۹. هفته دوم مرداد ۱۳۸۹. هفته او ل مرداد ۱۳۸۹. هفته چهارم تیر ۱۳۸۹.
عسل
http://www.goolboose.blogfa.com/89063.aspx
سلام به روی ماهتون. یکی ازدوستان به نقل ازفامیلشون خاطره بامزه ای رو تعریف میکرد،گفتم شما دوستای عزیزم بخونیدو لذت ببرید. اسم فامیل جوانشون بابکه الان ترک کرده وخیلی از معتادهارو هم ترک داده ،. چندسال پیش به بیماری اعتیاد موادمخدر مبتلا بوده ومخفیانه اونو استعمال میکرده،. به دورازچشم خانواده،تویکی ازهمین روزا که تو اتاقش داشته ازطریق بینی مواداستعمال میکرده. یکی ازبچه های فضول فامیل ماجرا رو می بینه وبه پدربابک خبرمیده،. بابا هم باعجله خودشو به اتاق بابک میرسونه :ومی پرسه چیکار میکنی اون چیه ،. چند روزه ...
عسل - یادخدا
http://www.goolboose.blogfa.com/post-24.aspx
سلام به روی ماهتون. الان سحره که دارم این مطلب رو مینویسم و دقایقی دیگه زمان اذان صبح فرا میرسه،. چند روزه دارم به مطالبی که گاه وبیگاه توبعضی وبلاگها میبینم فکر میکنم،مینویسن که :. خدایا چرا منو فراموش کردی؟ یا چرا بامن اینکارو کردی؟ فلان مصیبت رو به سرم اوردی؟ فلان مشکل فلان گرفتاری،خدامنودوست نداره و. هرچی باخودم کلنجار میرم،نمی تونم این مطالب رودرک کنم،برا بعضی از دوستان فهیم. هم پیام دادم،مگه ما از خدا طلبکاریم،وحقی گردن خدا داریم،مابرای خدا چیکارکردیم،. توخلوتتون با خدا بهم دعاکنیم. ديوانه اي باران...
عسل
http://www.goolboose.blogfa.com/89071.aspx
سلام به روی ماهتون. ازاینکه بروزرسانی نکردم وجواب محبت دوستان رو نتونستم بدم عذر خواهی میکنم. برام دعا کنید بیاد همه عزیزای دلم هستم. نوشته شده در سه شنبه ششم مهر ۱۳۸۹ساعت 0:24 توسط حسین. سلامي چو بوي خوش آشنايي من حسین هستم کارمند بعداز چندسال دوری ازوبلاگ نویسی دوباره اومدم ازنظرات وانتقادات وکمکها ومشورت شما پیشاپیش صمیمانه سپاسگذارم ممنون. هفته سوم فروردین ۱۳۹۰. هفته او ل فروردین ۱۳۹۰. هفته او ل اسفند ۱۳۸۹. هفته او ل مهر ۱۳۸۹. هفته سوم شهریور ۱۳۸۹. هفته دوم شهریور ۱۳۸۹. هفته او ل شهریور ۱۳۸۹.
اسباب کشی | خاطرات بابای آیدا
https://myaida.wordpress.com/2014/08/29/اسباب-کشی
قصه بیشک راست میگوید! اوت 29, 2014. اسباب کشی کردهام به اینجا. همیشه دوست داشتم یک دفترچه یادداشت علمی داشته باشم. الان مرتب به روز نمیشود. ولی به زندگی کاریام که نظم بیشتری بدهم مرتبتر مینویسم. سر فرصت همانجا توضیح میدهم چطور میشود یک وبلاگ فارسی نردانه (نه رندانه) درست کرد. اینجا را بعید است آپدیت کنم. آدرس وبلاگ جدید هم این است اگر هایپرلینک بالا کار نکرد:. Http:/ persian.simulkade.com. این نوشته در روزانه. ارسال شده. این نوشته را نشانهگذاری. پاسخی بگذارید لغو پاسخ. دیدگاهتان را اینجا وارد نمایید.
آیدای با حجاب! | خاطرات بابای آیدا
https://myaida.wordpress.com/آیدا-در-آینه/آیدای-با-حجاب
قصه بیشک راست میگوید! عکس هایی کاملا هنری از آیدا توسط هنرمند مردمی «مامان آیدا»! Vodpod videos no longer available. More about « MyAida. Laquo;, posted with vodpod. نوامبر 19, 2008 در 12:04. من همسر بها هستم. اومدم عکسای این دختر با مزه شما را ببینم و بروم. 8212;————————————————————. سپتامبر 8, 2009 در 20:32. سلاممامان ایدا. تو همون مریم .م نیستی که با شوهرت رفتی هلند؟ نخواستم فامیلیتو کامل بیارم من یکی از دوستای دانشگاهتم خوش باشی باییییییییییی. Http:/ momaida.wordpress.com. اکتبر 9, 2009 در 08:47.
خاطرات بابای آیدا | گر بپرسی راست؟ گویم راست! قصه بیشک راست میگوید! | برگه 2
https://myaida.wordpress.com/page/2
قصه بیشک راست میگوید! نوشتههای قبلتر →. نوشتههای جدیدتر ←. نوامبر 20, 2012. نوامبر 18, 2012. آیدا توی تخت دراز کشیده با دست میزنه روی پاش و میگه هی روزگار. مریم میخنده. آیدا خیلی جدی داد میزنه نخند. مریم میپرسه چرا گفتی هی روزگار؟ دختر جواب میده چون بابا لپتاپ روشن میکنه چشمام قرمز میشه. نوامبر 18, 2012. Breakfast at Tiffany’s, Truman Capote. سپتامبر 10, 2012. امروز صبح هانس ایمیلی را برایم فروارد کرده از ادیتور یک ناشر مطرح کتابهای مهندسی. بالای ایمیل هم -به قول ادارهجاتیها- پاراف کرده: انتظار میرفت!
دلتنگی | خاطرات بابای آیدا
https://myaida.wordpress.com/2013/07/23/دلتنگی
قصه بیشک راست میگوید! بیست و شش سپتامبر ساعت سه ←. ژوئیه 23, 2013. چشمهایش همیشه خندان است خندههایش پر از غم نان است. هر سخن کز لبش فرو ریزد نغمههای هزاردستان است. ناز شستش، محبت مطلق دستهایش اگرچه لرزان است. لرزش گیسویش، سعادت باد کز شمیمش دوباره مستان است. آسمان بهار، صورت او دل ولی ساکن زمستان است. سردی اما حریف روحش نیست آنکه قلبش چو شعله سوزان است. آفتاب سپید تابستان پیش آغوش او چه کمجان است. گرم و شرجی، نگاه پرمهرش مادرم همچو ماه تابان است. این نوشته در روزانه. ارسال شده و با شعر. شما در حال بیان د...
بیست و شش سپتامبر ساعت سه | خاطرات بابای آیدا
https://myaida.wordpress.com/2013/09/22/بیست-و-شش-سپتامبر-ساعت-سه
قصه بیشک راست میگوید! تقدیر و تشکر ←. بیست و شش سپتامبر ساعت سه. سپتامبر 22, 2013. ۱- سوالات عجیب و غریب دختر رفته بود روی موضوع مرگ. با همان ترکیب فارسی-هلندی مرتب میپرسید آدما چجوری د ود میشن؟ وقتی د ود شدن کجا میرن؟ مامان تو هم د ود میشی؟ آره مامان جون. همه د ود میشن. دختر فکر کرد و گفت نه ما د ود نمیشیم. این چاق و تپله د ود میشه. با انگشت من را نشان داد که توی یخچال دنبال خوردنی میگشتم! ۵- سوال حیاتی این است که برای آدمی مثل من که غذا خوردن بخش مهمی از زندگی است، چنین رژیم غذایی درست است؟ ۶- صحبت از ...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
31
ناخونكي به مباحث شيميايي
ناخونكي به مباحث شيميايي. گاه زخمی كه به پا داشتهام زير و بمهای زمين را به من آموخته است. و حال این روزهای من مثل آدمیه که یه بیماری صعب العلاج داره و پزشکا بهش گفتن فقط تا شهریور مهلت داری. متنفرم از این گذشت سریع روزها. نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم اردیبهشت 1392ساعت 10:6 توسط ريحانه جون. Linux, zeolit,کلاس زبان advanced,گیتار و رسیدگی به کارای یه ژورنال سرگرمی این روزهای منه. خدایا شکرت. نوشته شده در چهارشنبه چهارم اردیبهشت 1392ساعت 16:23 توسط ريحانه جون. یعنی افسردگی گرفتم تموم شد رفت؟ ۲۶ ساله شدم&...