4sugh.mihanblog.com

bestwayhm.mihanblog.com

خسته از .............

http://bestwayhm.mihanblog.com/page/2

میدانی هر روز در جنگیم. انگار طوری راه خود را گم کرده ایم. وقتی برای بار اول شروع کردیم. آره ، همه یک جور زندگی میکردیم. حالا، هر چه زمان میگذرد. هر یک از ما به راه خود میرویم. حال که دیگر احساسی نمانده. هیچ سودی در پیشرفتمان نیست. ما هر دو تلاش کردیم. آره هر دو دروغ گفتیم! حالا که اشک ها فرو مینشیند. هر یک از ما به راه خود میرویم. جدایی آره جدایی تنهاراه است. جدایی امروز آغاز میشود. همیشه به من می گفت زندگی وحشتناک است ولی یادش رفته بود که به من می گفت تو زندگی. برای بدست اوردنش از دست داده بودم. باشه ه...

bestwayhm.mihanblog.com

خسته از ............. - بازگشت ... (فروغ)

http://bestwayhm.mihanblog.com/post/76

بازگشت . (فروغ). عاقبت خط جاده پایان. من رسیدم ز ره غبار. الودنگهم بیشتر ز من می. بر لبانم سلام گرمی. کوچه می سوخت در تب. خورشیدپای من روی سنگفرش. پیش می رفت و سخت می. خانه ها رنگ دیگری. بودندگرد الوده تیره و. چهره ها در میان. چادرهاهمچو ارواح پای در. خالی از اب و نشانه ی. اوجوی خشکیده همچو چشمی. مردی اوازه خوان ز راه. گوش من پر شد از ترانه ی. اوشهر جوشان درون کوره. پیرکاسه های شکسته را می. گلدستهبا نوایی حزین اذان می. می دویدند از پی. سگهاکودکان پا برهنه سنگ به. زنی از پشت معجری. از دهان سیاه هشتی.

reyhaneh7201.persianblog.ir

یک روز خوب میاد؟؟؟

http://reyhaneh7201.persianblog.ir/1391/2

یک روز خوب میاد؟ امشب مخاطب تمام حرف های من تو هستی! خدایا با تو ام،حواست کجاست! میخواهم خودی تر از تمام خودی هایم با تو سخن بگویم! میخواهم بغض های فرو برده را بالا بی آورم! میخواهم فقط گوش کنی! امشب گوش شنوا میخواهم! ببینم ما را که فراموش نکردی؟ یا تو هم ما را فروختی،راستش را بگو! کم کم کفر به سراغم می آید انگار! وقتی جای هیچ ا میدی را برایم نمیگذاری! بیا کمی نزدیک تر.دمی هم با ما باش.تاوانش هر چه باشد می پردازم! خدایا با توام،حواست کجاست! کامپیوتر و هر آنچه به آن مربوط می شه. خسته از .(hosi).

reyhaneh7201.persianblog.ir

یک روز خوب میاد؟؟؟

http://reyhaneh7201.persianblog.ir/1390/11

یک روز خوب میاد؟ پیاده از کنارت گذشتم، گفتی:” قیمتت چنده خوشگله؟ Rdquo;سواره از کنارت گذشتم،. گفتی:” برو . پشت ماشین لباسشویی بنشین! در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود. در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود. زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی. در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من. در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی. در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلند. و چشمانت راز آتش است.

reyhaneh7201.persianblog.ir

یک روز خوب میاد؟؟؟

http://reyhaneh7201.persianblog.ir/1391/4

یک روز خوب میاد؟ وقتی‌ عطسه می‌کنیم تهران سرما میخوره. بعدم میره و میده ویروس و هرجای کره. سال دیگه هر جا زدبازی رد شه. می‌کنن جلو ماها انگاری کفشه ، ها ها. جیجی در حال بازی با. ولی‌ سالاد خبری نیست و یه نازی با قلم. توام برو دعا کن اگه به خدا شک داری. اسمم نیار حتی اگه. ایمیل نزن زاخار من تو غربت نمیرم. تو فیلمت نمیام و گربت نمیشم. چون همه خبر دارن ازد غیب که نیست. بدون کله تهران با. چون مسخره بازی بس داش. اکثر بازی دست ماست. هر ورم باشیم بحث ماست. از لندن و پاریس هم وگاس. از چپ و راست. قالب های سه ستونه.

bestwayhm.mihanblog.com

خسته از ............. - پسرکی که خوب دید و درک کرد ...

http://bestwayhm.mihanblog.com/post/64

پسرکی که خوب دید و درک کرد . روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به یک ده برد. تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند . آن ها یک روز و یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند . در راه بازگشت و در پایان سفر. مرد از پسرش پرسید : نظرت در مورد مسافرت مان چه بود؟ پسر پاسخ داد : عالی بود پدر! پدر پرسید : آیا به زندگی آن ها توجه کردی؟ پسر پاسخ داد: فکر می کنم! پدر پرسید : چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟ پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت. 30 تیر 90 03:39 ق.ظ. مرا بخاطر بسپار :.

bestwayhm.mihanblog.com

خسته از ............. - و...

http://bestwayhm.mihanblog.com/post/62

لطفا از این غزل کمی آهسته بگذرید! وشال و چتر وچکمه با خود بیاورید. وقتی که برف دره ی این سطر را گرفت* احساس می کنید که انگار مرده اید. حالا که چراغ را که نوشتم برای خود * *در برف, چند چادر کوچک به پا کنید. در سطر بعد من به شما قول می دهم * حداقل به کلبه ای آرام می رسید. حالا فقط اجازه دهید آخر غزل* * من از شما جدا شوم, گرچه بی امید. این سطر را, برای خودم گریه می کنم* غمگین تر از تصور یک قفل بی کلید. برفی که هی از اول این متن آمده است *حالا تمام شعر من را می کند سفید. دوسته گلم میگه . مرا بخاطر بسپار :.

bestwayhm.mihanblog.com

خسته از .............

http://bestwayhm.mihanblog.com/page/1

بازگشت . (فروغ). عاقبت خط جاده پایان. من رسیدم ز ره غبار. الودنگهم بیشتر ز من می. بر لبانم سلام گرمی. کوچه می سوخت در تب. خورشیدپای من روی سنگفرش. پیش می رفت و سخت می. خانه ها رنگ دیگری. بودندگرد الوده تیره و. چهره ها در میان. چادرهاهمچو ارواح پای در. خالی از اب و نشانه ی. اوجوی خشکیده همچو چشمی. مردی اوازه خوان ز راه. گوش من پر شد از ترانه ی. اوشهر جوشان درون کوره. پیرکاسه های شکسته را می. گلدستهبا نوایی حزین اذان می. می دویدند از پی. سگهاکودکان پا برهنه سنگ به. زنی از پشت معجری. از دهان سیاه هشتی.

bestwayhm.mihanblog.com

خسته از ............. - سالها میگذرد ...

http://bestwayhm.mihanblog.com/post/65

سال ها دل غرق آتش بود و خاکستر نداشت. بازکردم این صدف را بارها گوهر نداشت. از تهیدستی قناعت پیشه کردم سال ها. زندگی جز شرمساری مایه ای دیگر نداشت. هرکجا رفتم به استقبالم آمد بی کسی. عشق در سودای خود چیزی از این بهتر نداشت. بارها گفتی ولی از ابتدای عاشقی. قصه سرگشتگیهایت مگر آخر نداشت. سالها بر دوش حسرتها کشیدم بار عشق. هیچ دستی این امانت را ز دوشم برنداشت. کاش می آمد و می دیدم که از خود رفته ام. آنکه عاشق بودنم را یک نفس باور نداشت. آسمان یک پرده از تقدیر را اجرا نکرد. تا به اوج کبریا پرواز کرد.

bestwayhm.mihanblog.com

خسته از ............. - دانشمند و ....

http://bestwayhm.mihanblog.com/post/66

روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را درباره زن و مرد پرسیدند. اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1. اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =10. اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =100. اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =1000. ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست ،. پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت. 20 مرداد 90 12:04 ق.ظ. Vazifamune sar bezanim dadash. بازدید ...