akropol.blogfa.com
برگ ریزان پاییز است این سخن -
http://www.akropol.blogfa.com/post-69.aspx
برگ ریزان پاییز است این سخن. آخرین نیمکت پارک، نزدیک درخت هایی که با برگهای سوزنی وتنه های کج و معوج قامت خمیده ی آدمی رو به یاد می آوردند که سالها از زمان مردنش گذشته بودفراموش شدگان ذهن عبوس عزرائیل،تنها ذهنی که جز به مرگ راضی نخواهد شد. روبروی نیمکت، محوطه ی بازی بولینگ مندل پارک تنها سرگرمی پیرمردهای شاد و خندان نسل های خیلی قبل تر شاید رزمنده های جنگ جهانی دوم. هوا مثل همیشه گرفته و ابری آدم رو به داستان های امیلی برونته ،دوموریه،چارلزدیکنز،نزدیک تر میکرد. بارش باران مرا به یاد حرفهای خواهرم انداخت ...
akropol.blogfa.com
برگ ریزان پاییز است این سخن
http://www.akropol.blogfa.com/9111.aspx
برگ ریزان پاییز است این سخن. ما انسانها همه به نوعی درگیر خود هستیم .نه اینکه بخواهیم و میل به این واکنش به ظاهر خودپسندانه داشته باشیم.جبر زمانه است و شلاق دنیایی که هیچ ارمغانی جز آزار ندارد. این سالها که ناخواسته از راه رسیده سالهای خون و خاکستر است. سالهایی که به گونه ای تنگ و لزج به سرنوشت همه ی ما چسبیده است . متاسفانه لباس نیست تا امید به تعویض داشته باشیم. شاید به واقع نزدیک تر باشد که بگوییم خود کرده را تدبیر نیست. اینکه بگویم چه بر من گذشت نه در طاقت می گنجد و نه در خیال. كوك كن ساعت خویش!
akropol.blogfa.com
برگ ریزان پاییز است این سخن -
http://www.akropol.blogfa.com/post-42.aspx
برگ ریزان پاییز است این سخن. برگهای پاییزی جلوی قدمهای او با شیطنت میدویدند گاهی چندتایی هم زیر پای عابران با خنده صدای شکسته شدنی را از گلو خارج میکردند رفتگر محله مثل هر روز با جاروی دسته بلند خود بدنبال این بچه ها می افتاد و همه را گوشه ی پارک جمع میکرد هرچند باد سر به هوا یک لحظه غفلت او را استفاده میکرد و میان بچه ها می افتاد برای بازی گرگم به هوا. چه لذتی داشت وقتی او می نشست به تماشای این بازی روی نیمکتی از سمت بیرونی پارک ولبخندی بر لب مینشاند . و توان دنبال کردن انهمه بچه ی شرور را نداشت . دسته ...
akropol.blogfa.com
برگ ریزان پاییز است این سخن - زخمه
http://www.akropol.blogfa.com/post-50.aspx
برگ ریزان پاییز است این سخن. خاله منيژه اصرار داشت جمعه،به ياد بى بى و شادى روحش مراسم ختم قرآنى برگزار. كنيم "البته زنانه ". دلم نمى آمد روى حرف خاله حرفى بزنم. اختيار داريد. نيازى به اجازه نبود خاله جان ،". عمو حبيب گوشه ى حياط ايستاده, زل زده بود به نماى محقر ساختمان ،حتما. بازهم افكار اقتصاديش اتاق هاى گوشه ى حياط را چرتكه مى انداختند. مى دانستم هنوز از من دلخور است. روز ختم, هرچه جلوى درو همسايه اصرار كرده بود خرج مراسم را پرداخت کند من راضى نشدم. بدون یک حرف اضافه دو لنگه ی در را به هم کوبید. آخه ب...
akropol.blogfa.com
برگ ریزان پاییز است این سخن
http://www.akropol.blogfa.com/8804.aspx
برگ ریزان پاییز است این سخن. برگهای پاییزی جلوی قدمهای او با شیطنت میدویدند گاهی چندتایی هم زیر پای عابران با خنده صدای شکسته شدنی را از گلو خارج میکردند رفتگر محله مثل هر روز با جاروی دسته بلند خود بدنبال این بچه ها می افتاد و همه را گوشه ی پارک جمع میکرد هرچند باد سر به هوا یک لحظه غفلت او را استفاده میکرد و میان بچه ها می افتاد برای بازی گرگم به هوا. چه لذتی داشت وقتی او می نشست به تماشای این بازی روی نیمکتی از سمت بیرونی پارک ولبخندی بر لب مینشاند . و توان دنبال کردن انهمه بچه ی شرور را نداشت . دسته ...
akropol.blogfa.com
برگ ریزان پاییز است این سخن
http://www.akropol.blogfa.com/9104.aspx
برگ ریزان پاییز است این سخن. آخرین نیمکت پارک، نزدیک درخت هایی که با برگهای سوزنی وتنه های کج و معوج قامت خمیده ی آدمی رو به یاد می آوردند که سالها از زمان مردنش گذشته بودفراموش شدگان ذهن عبوس عزرائیل،تنها ذهنی که جز به مرگ راضی نخواهد شد. روبروی نیمکت، محوطه ی بازی بولینگ مندل پارک تنها سرگرمی پیرمردهای شاد و خندان نسل های خیلی قبل تر شاید رزمنده های جنگ جهانی دوم. هوا مثل همیشه گرفته و ابری آدم رو به داستان های امیلی برونته ،دوموریه،چارلزدیکنز،نزدیک تر میکرد. بارش باران مرا به یاد حرفهای خواهرم انداخت ...
akropol.blogfa.com
برگ ریزان پاییز است این سخن
http://www.akropol.blogfa.com/8912.aspx
برگ ریزان پاییز است این سخن. باران که میبارد داغ زمین تازه میشود . اندوه سری دراز دارد . تا دل من که, غمی بی جواب دارد. گفتند ساعاتی پیش پر گشودی. نفرین به خواب که مرا به بازی گرفته بود. یادت بخیر که قلم را با هم میگریستیم. نوشته شده در چهارشنبه ۲۵ اسفند۱۳۸۹ساعت توسط فرزانه هوری. خاله منيژه اصرار داشت جمعه،به ياد بى بى و شادى روحش مراسم ختم قرآنى برگزار. كنيم "البته زنانه ". دلم نمى آمد روى حرف خاله حرفى بزنم. اختيار داريد. نيازى به اجازه نبود خاله جان ،". مى دانستم هنوز از من دلخور است. هر چه ملایم تر ح...
akropol.blogfa.com
برگ ریزان پاییز است این سخن -
http://www.akropol.blogfa.com/post-52.aspx
برگ ریزان پاییز است این سخن. باران که میبارد داغ زمین تازه میشود . اندوه سری دراز دارد . تا دل من که, غمی بی جواب دارد. گفتند ساعاتی پیش پر گشودی. نفرین به خواب که مرا به بازی گرفته بود. یادت بخیر که قلم را با هم میگریستیم. نوشته شده در چهارشنبه ۲۵ اسفند۱۳۸۹ساعت توسط فرزانه هوری. كوك كن ساعت خویش! اعتباری به خروس سحری، نیست دگر. دیر خوابیده و برخاستنش دشوار است. كوك كن ساعت خویش! كه مؤذ ن، شب پیش. دسته گل داده به آب. و در آغوش سحر رفته به خواب. كوك كن ساعت خویش! شاطری نیست در این شهر بزرگ.
akropol.blogfa.com
برگ ریزان پاییز است این سخن -
http://www.akropol.blogfa.com/post-41.aspx
برگ ریزان پاییز است این سخن. پنجره ها همیشه چشمان یک بنا هستند شاید برای همین باشد که به هر بارانی میگریند و هر غباری گرد غربت روی دلشان را میگیرد ویا هر نسیم شادی چهرشان را نوازش میکند. یه جورایی شبیه دل انسان هستند بزرگ و کوچیک دارند هر چه بزرگتر باشند بیشتر می گریند و غبار غم بیشتر آزارشان میدهد .نسیم شادی هم که جای خود دارد . باز شدن این پنجره هم عجیب ادم رو بهم میریزد وقتی هوا طوفانی باشد. نوشته شده در دوشنبه ۱ تیر۱۳۸۸ساعت توسط فرزانه هوری. كوك كن ساعت خویش! اعتباری به خروس سحری، نیست دگر.