
ADAMAKEABI.BLOGFA.COM
خاطرات آدمکخاطرات آدمک - آه از آن روزی که ما دل را به دریا باختیم
http://adamakeabi.blogfa.com/
خاطرات آدمک - آه از آن روزی که ما دل را به دریا باختیم
http://adamakeabi.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Tuesday
LOAD TIME
0.5 seconds
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
18
SITE IP
149.56.201.253
LOAD TIME
0.469 sec
SCORE
6.2
خاطرات آدمک | adamakeabi.blogfa.com Reviews
https://adamakeabi.blogfa.com
خاطرات آدمک - آه از آن روزی که ما دل را به دریا باختیم
خاطرات آدمک - مثل باران
http://www.adamakeabi.blogfa.com/post/13
آه از آن روزی که ما دل را به دریا باختیم. آسمان تار است و من پرواز می خواهد دلم. بار دیگر قدرت اعجاز می خواهد دلم. در سکوت بی امان و پشت این بیداد ها. یک دل خوش با دو خط آواز می خواهد دلم. در دل شهری که مسموم هوای بی کسی است. منظری بی انتها ، دلباز می خواهد دلم. چهره ی دلبر شده نقش و نگار هفت رنگ. دلبری بی رنگ و هم بی ناز می خواهد دلم. مثل یک لشکر که دائم در هجوم دشمن است. یک تنه افتاده ام سرباز می خواهد دلم. محرمی دیگر برای گفتن اسرار نیست. یک نشانی از خدای راز می خواهد دلم. کوچکتر که بودم گمانم این بود.
خاطرات آدمک - انتظار
http://www.adamakeabi.blogfa.com/post/21
آه از آن روزی که ما دل را به دریا باختیم. پشت این پنجره های مرطوب. منتظر مانده ام انگار قراری دارم . . . نوشته شده در یکشنبه دهم بهمن ۱۳۹۵ساعت 18:55 توسط آدمک آبی. کوچکتر که بودم گمانم این بود. تنهایی یعنی زمانی که. هیچکس در خانه نیست . . .
خاطرات آدمک - جای خالی
http://www.adamakeabi.blogfa.com/post/5
آه از آن روزی که ما دل را به دریا باختیم. آسمانم تو ببار ار که دلم خشکیده است. کسی انگار ز تو نام مرا پرسیده است. کسی انگار سراغ از من تنها دارد. آنکه در خلوت این خاطره ها جا دارد. آنکه پروانه شدن را ز من آموخته بود. آسمان از چه بگویم که دلم سوخته بود. دل من سوخته از بازی دنیاست هنوز. پرده افتاده ولی صحنه مهیاست هنوز. من هنوز از غم این حادثه ها دلگیرم. آخرش من طلب از دست خدا می گیرم. که خدا شاهد این غربت و تنهایی بود. جای مهر تو در این فصل خزان خالی بود. نقش تو در همه ی خاطره هایم جا ماند.
خاطرات آدمک - دهم فروردین
http://www.adamakeabi.blogfa.com/post/14
آه از آن روزی که ما دل را به دریا باختیم. نشانه بهار برای من. نوشته شده در یکشنبه هشتم فروردین ۱۳۹۵ساعت 13:51 توسط آدمک آبی. کوچکتر که بودم گمانم این بود. تنهایی یعنی زمانی که. هیچکس در خانه نیست . . .
خاطرات آدمک - آخرین لحظه
http://www.adamakeabi.blogfa.com/post/20
آه از آن روزی که ما دل را به دریا باختیم. آخرین لحظه زمانیست که تنها باشی. بی خیال از غم امروز و فردا باشی. آخرین لحظه زمانیست که باید برگشت. و تو دیوانه ی این قایق و دریا باشی. آخرین لحظه زمانیست که دیگر دیر است. و در آن ثانیه ها محو تماشا باشی. آخرین لحظه زمانیست که او ( من ) باشد. و تو در حسرت و تنهایی خود ( ما ) باشی. آخرین لحظه زمانیست که گویی باید. مثل آن لحظه ی آغاز تو تنها باشی . . . نوشته شده در شنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۵ساعت 20:11 توسط آدمک آبی. کوچکتر که بودم گمانم این بود. تنهایی یعنی زمانی که.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
شاپرک
http://www.shaparakebirang.blogfa.com/8604.aspx
باز ایینه ی خورشید از ان اوج بلند. راست بر سنگ غروب امد و اهسته شکست. شب رسید از ره و ان ایینه خرد شده. شد پراکندهو در دامن افلاک نشست. تشنه ام امشب اگر باز خیال لب تو. خواب نفرستد و از ره سرابم نبرد. کاش از عمر شبی تا به سحر چون مهتاب. شبنم زلف ترا نوشم و خوابم نبرد. روح من در گرو زمزمه ای شیرین است. من دگر نیستم ای خواب برو حلقه مزن. این سکوتی که تورا می طلبد نیست عمیق. وه که غافل شده ای از دل غوغایی من . می رسد نغمه ای از دور به گوشم ای خواب. مکن این نغمه ی جادو را خاموش مکن. چشم بر البرز سیه دوخته ام.
شاپرک - انتظار
http://www.shaparakebirang.blogfa.com/post-19.aspx
واژه ای که روزها یا شایدم ماههاست با ان خو گرفتم. که چه سخت است انتظار. هر صبح طلوعی دیگر است بر انتظار فرداهای من! خواهم ماند تنها در انتظار تو. چرا نوشتم در برگ تنهاییم برای تو نمی دانم؟ شاید که روزی بخوانند بر تو عشق. می دانم روزی خواهی امد می دانم. برای ورودت ای عشق. وقتی به یادت می افتم به یاد خاطراتت. نامه هایت را مرور میکنم یک بار.نه. بلکه صد ها بار. و اشک شوق به گونه هایم روانه می شود. تنها می گویم همیشه در قلب منی! می دانم که باز خواهی گشت. می دانم! به یاد لحظات خوش انتظار و تنهایی .
شاپرک -
http://www.shaparakebirang.blogfa.com/post-29.aspx
خداوندبدون رنج بدون خنده بدون اندوه و افتاب بدون باران وعده نداده است. اما توان پایداری در ان روزها وعده ی تسلی پس از اشک و چراغ راه را داده. مشکلات مانند دست اندازهای جاده اند. کمی از سرعت تان کم میکند. اما از جاده های صاف بعد از ان لذت خواهد برد. زیاد روی دست انداز ها. توقف نکنید. به حرکتتان ادامه دهید! وقتی ناراحتید از این که به چیزی که می خواستید نرسیدید. محکم بنشینید و خوشحال باشید زیرا خداوند در فکر چیز. وقتی اتفاقی برای تان می افتد چه خوب چه بد به معنایش فکر کنید. ترجمه اهنگهاي در خواستي.
شاپرک -
http://www.shaparakebirang.blogfa.com/post-18.aspx
به دیدارم بیا هر شب. در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند. بیا ای روشن ای روشنتر از لبخند. شبم را روز کن در زیر سر پوش سیا هیها. بیه بنگر چه غمگین غریبانه. در این ایوان سر پوشیده وین تالاب مالامال. دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهیها. و این نیلوفر ابی و این تالاب مهتابی. شب افتادست و من تنها و تاریکم. و در ایوان و در تالاب من دیریست. پرستوها و ماهی ها . ان نیلوفر ابی. بیا ای مهربان با من! بیا ای یاد مهتابی! نوشته شده در جمعه هجدهم اسفند ۱۳۸۵ساعت 23:6 توسط الناز. زیر باران خانه ای سقفی پناهی ساختیم.
شاپرک - یاد دوست
http://www.shaparakebirang.blogfa.com/post-21.aspx
برگورهای سیه بوته های عشق. پژمرد و غنچه های امید گذشته مرد. در حیرتم هنوز که ایا چگونه بود. ان روز ها که مرد و ترا جاودانه برد. خوابی گذر نکرد دریغا گذر نکرد. در چشم من شبان سیه بی خیال تو. ای ان که دل به رنج غریبی سپرده ای. گریم به حال خویش و نگریم به حال تو. یاد ارمت هنوز ای امید دور! ای انکه در زوال تو بینم زوال خویش. چون بنگرم هنوزدر انبوه روز ها. یاد اورم ورود تو را در خیال خویش :. گویی در ان غروب بهاری گشوده شد. درهای تنگ معبد تاریک خاطرات. همراه با بخور خوش و زخمه های چنگ. فرشته خورشید را بکش.
شاپرک
http://www.shaparakebirang.blogfa.com/8512.aspx
سلام دوستان این اخرین شعریه که تو سال ۱۳۸۵ اپ میکنم. واسه همتون ارزو میکنم که سال خوبی داشته باشید و همیشه. خوب و سالم و ابی باشید. با ارزوی موفقیت واسه همه دوستان. جسم خسته ام را دریاب! که به دستهای نوازشگر تو محتاج است. روح سرکش و طغیانگرم را ارام کن. که در پی ات. شبها بی قرار و بی تاب است. قلب پر تپشم را حس کن. که برای رسیدن به تو. چه نا منظم در سینه ام در تقلاست. چشم های غمگینم را ببین! که پیوسته برای دیدنت. عاشقانه در انتظار است. بغض گلویم را بگیر. درد و دوری و دلتنگی. اتش این وجود نگرانم را خاموش کن.
شاپرک
http://www.shaparakebirang.blogfa.com/8601.aspx
برگورهای سیه بوته های عشق. پژمرد و غنچه های امید گذشته مرد. در حیرتم هنوز که ایا چگونه بود. ان روز ها که مرد و ترا جاودانه برد. خوابی گذر نکرد دریغا گذر نکرد. در چشم من شبان سیه بی خیال تو. ای ان که دل به رنج غریبی سپرده ای. گریم به حال خویش و نگریم به حال تو. یاد ارمت هنوز ای امید دور! ای انکه در زوال تو بینم زوال خویش. چون بنگرم هنوزدر انبوه روز ها. یاد اورم ورود تو را در خیال خویش :. گویی در ان غروب بهاری گشوده شد. درهای تنگ معبد تاریک خاطرات. همراه با بخور خوش و زخمه های چنگ. فرشته خورشید را بکش.
شاپرک - خدایا وحشت تنهاییم کشت کسی با قصه من اشنا نیست...
http://www.shaparakebirang.blogfa.com/post-16.aspx
خدایا وحشت تنهاییم کشت کسی با قصه من اشنا نیست. نوشته شده در شنبه دوازدهم اسفند ۱۳۸۵ساعت 9:18 توسط الناز. اه از ان روزی که ما دل را به دریا باختیم. زیر باران خانه ای سقفی پناهی ساختیم. ترجمه اهنگهاي در خواستي. اس ام اس و عشقولانه. سنگ كاغذ . قيچي. برادران نابودگر رينگ* *.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
18
مرغ باغ ملکوت
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود ، آدم آورد در این دیر خراب آبادم. نویسنده : رهگذر یگانه. ساعت ۱:٢٢ ق.ظ روز جمعه ٢٢ آذر ۱۳٩٢. بعد از 3 سال دارم اینجا مینویسم. معلوم نیست بره تا چند وقت دیگه اینجا پیدام بشه. این روزا دلم میخواد عاشق بشم. نمیدونم عاشق کی. نمیدونم بالغتر شدم، یا دوباره ج وگیر این هورمونهای همیشگی شدم. دلم میخواد عاشق شم. ولی از طرفی هم منطقم اجازه نمیده. میترسم مثل دفعههای پیش. آخرش عین سگ پشیمون بشم. ولی من که اساسا آدم منطقی نیستم و. نمیدونم تا کی بتونم با خودم بحنگم! مطلبی که د...
پـــرســــــــه های مـــهتـــــــابـــی
شنبه بیست و پنجم آبان 1392 ] [ دختر شرقی ] . به من آموخته است. آرزوهای پرآب و رنگش را بسرایم؟ چرا به آفتاب معرفی ام نمیکنی؟ سه شنبه نهم مهر 1392 ] [ دختر شرقی ] . میخوام برگردم اون بالا. ببین خسته شدم دیگه. نگو زود همین حالا. آره این اشک پنهونی. کار هرشب و روزه. ای ترس تنهایی من. دوشنبه چهارم شهریور 1392 ] [ دختر شرقی ] . دوشنبه سی و یکم تیر 1392 ] [ دختر شرقی ] . همه را یکجا قورت. یکشنبه بیست و ششم خرداد 1392 ] [ دختر شرقی ] . پنجشنبه پانزدهم فروردین 1392 ] [ دختر شرقی ] . می تواند در تو باشد.
آدمک
که "فقط" لایق آتش زدنی. خط خطي شده در 90/06/23. حرف های ما هنوز ناتمام. تا نگاه می کنی. باز همان حکایت همیشگی! ا ی دریغ و حسرت همیشگی. پن:خدا حافظ همین حالا. پن۲:انتهای هر بودنی ،. پن۳:اگر تنهاترین تنهایان شوم باز هم خدا هست. او جانشین تمام نداشته هایم است. با هرچه بود و نبود این گنبد کبود. "بدرود". خط خطي شده در 88/07/01. همه چیز برای فتح رویاهایم آماده است. فقط یک سطر آزارم می دهد. پن1: گاهی اوقات که خود راکدم. یک لحظه سکوتت برای مردنم کافی ست! اما نه هر بودنی. خط خطي شده در 88/06/26. بالاتر از سياهي من.
محکوم به تنهایی
سلام به همه اونایی که لطف میکردن و به اینجا سر میزدن. اینجانب قاطی مرغا شدم و کلا همه چیزمو عوض کردم حتی وبلاگمو. یه وب دیگه ساختم که 180 درجه با این فرق داره از این به بعد اینجا آپ نمیشه و شاید حذفشم بکنم. دیگه با این وب به من سر بزنید. منتظر حضور گرم همتون هستم. نوشته شده در 92/06/03. آخرین بار که من از ته دل خندیدم. انعکاس ج وک هر روز نبود. علتش، چهرهی ژولیدهی یک دلقک, یا زمین خوردن یک کور نبود . من به من خندیدم! که چو یک دلقک گیج. نقش یک خنده به صورت دارم. نوشته شده در 92/04/03. نه فریاد آرامت می کند.
:: BLOGFA ::
از ارائه خدمات در این آدرس به یکی از دلایل زیر معذوریم. تخطی از قوانین و توافقنامه استفاده از خدمات سایت. دستور مراجع قانونی جهت مسدود سازی وبلاگ. انتشار محتوای غیر اخلاقی یا محتوایی که براساس قوانین کشور تخلف است.
خاطرات آدمک
آه از آن روزی که ما دل را به دریا باختیم. از همین حال و هوای دم عید. از همین نو شدن خاطره ها می ترسم. از همین ساعت عمرم که به امید بهار. می کشد ثانیه بر ثانیه ها می ترسم. آن زمانی که نگاهم ز نگاهت دور است. از صدای ترک آینه ها می ترسم. فرصت تازه شدن نیست سی و اندی سال. من از این دوری بی چون و چرا می ترسم. پشت این پنجره ها منتظر بارانم. من از این منظره و حال و هوا می ترسم. نوشته شده در یکشنبه دهم بهمن ۱۳۹۵ساعت 19:1 توسط آدمک آبی. پشت این پنجره های مرطوب. منتظر مانده ام انگار قراری دارم . . . که باز می شوند.
عشق چرب و چیلی
عشق چرب و چیلی. مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم : کنار بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد. تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق. که نامی خوش تر از اینت ندانم. وگر هر لحظه رنگی تازه گیری. به غیر از زهر شیرینت نخوانم. تو زهری ، زهر گرم سینه سوزی. تو شیرینی که شور هستی از توست. شراب جام خورشیدی که جان را. نشاط از تو غم از تو مستی از توست . حالا یک . دو . سه . ". ناگهان صدایی ناجی ما شد : " ولش کن. چشم هایمان را باز می کنیم و مادر را بالای سرمان می بینیم : " وای مامان مرسی! مرسی فرشته نجات من! با هزار جور ب...
www.adamakeashegh1.blogfa.com
نوشته شده در سه شنبه چهارم مرداد ۱۳۹۰ ساعت 12:15 توسط عسل. باید فراموشت کنم چندیست تمرین میکنم. من می توانم می شود آرام تلقین میکنم. با عکسهای دیگری تا صبح صحبت میکنم. با آن اتاق خویش را بیهوده تزئین میکنم. سخت است اما می شود در نقش یک عاقل روم. شب نه دعایت میکنم نه صبح نفرین میکنم. حالم نه اصلا خوب نیست تا بعد بهتر میشود. فکری برای این دل. من می پذیرم رفته ای و برنمیگردی همین. خود را برای درک این صد بار تحسین میکنم. این درد زرد بی کسی بر شانه جا خوش کرده است. هر چه دعا کردم نشد شاید کسی آمین نگفت. نوشته...
ستایش نور
دوشنبه 25 فروردین 1393 ساعت 04:30 ب.ظ. هربار به خودم قول می دم دوباره اینجا شروع کنم به نوشتن اما میرم و اصلا فراموش می کنم چنین صفحه ای وجود داره. الان هم فقط خواستم بگم من هنوز زنده ام و زندگی می کنم. یه دست و جیغ و هورا. نوشته شده توسط آدمک باران. پنجشنبه 16 شهریور 1391 ساعت 05:52 ب.ظ. شاید خروارها کاغذی که هر روز سیاه و گوشه ای پنهان می کنم روزی به درد نویسنده ای کنجکاو بخورد که مایل است در زندگیم سرک بکشد و زندگینامه ای بنویسد و جنجالی به راه اندازد و مشهور شود! به این می گویند خودشیفتگی مزمن! در هف...
غیر از خدا هیچ کس نبود
غیر از خدا هیچ کس نبود. من از آن روز که در بند تو ام آزادم. شکسته آمده ام تا شکسته بنویسم. کوچکتر از آنم که برای تو بنویسم. تویی که عالم به خاطر وجودت به وجود آمد. مثل همیشه و هر روز و هر سال. تنها دست هایت را می خواهم. تا برایم دعا کنی. و بگیری دست هایم را. که بدون تو از دست خواهم رفت. شنیده می شود از آسمان صدایی که -. کشیده شعر مرا باز هم به جایی که -. نبود هیچ کسی جز خدا، خدایی که. نوشت نام تورا، نام آشنایی که. پس از نوشتن آن آسمان تبسم کرد. و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد. ز درک خاک مقام فراتری دارد.
❤ღ❤ مــداد رنـگــی ღ❤ღ
ღ مداد رنگی ღ ღ. ماییم و نوای بی نوایی بسم اله اگر حریف مایی. با نام تو آغاز میکنم همه چیز را. نام تو رازی نوشته بر پر پروانه هاست. گل ها همه با نام تو مشهورند. آینه ها از انعکاس نام تو میخندند. در کوچه های خاطر باران. وقتی که خوشه های اقاقی. از نرده های حوصله دیوار سر میریزند،. در مشام باد عطر بنفش نام تو میپیچد! نامت طلسم بسم اقاقی هاست. بی نام تو جزام خلاء،. ده کوره ی جهان را خواهد خورد! نام تو همراه نسیم. در تلفظ نامت ضروریست. شاخه گل های شما. یلدا: منم چادر سر کردم ک مث خانوم بشم! مرسی ک هوامو داری!