AFRAVAPAEEZ.PERSIANBLOG.IR

bisotun.blogspot.com

فرزاد فربد: December 2008

http://bisotun.blogspot.com/2008_12_01_archive.html

مثلاً کار فرهنگی. چند ماه پیش کتابی خواندم از خانم استفانی مه یر نو. صفحه ی کتاب های پریان در فیس بوک. Tuesday, December 30, 2008. افتضاح آباد اولین کتاب ازسه گانه ی ادی دیکنز است که هفته ی پیش بالاخره. Tuesday, December 23, 2008. Wednesday, December 10, 2008. مثلاً کار فرهنگی. Saturday, December 06, 2008. شعر زیر اثری است از ریچارد آلدینگتن به ترجمه ی دوست عزیزم خانم سوری احمدلو از نشریه ی الکترونیکی شعر وازنا. اگرچه دوستانی داشته‌ام. ویک عشق با شکوه. که بیش ازهمه منتظرش هستم. به سوی من نخواهد آمد.

ssharif.persianblog.ir

بهترین دلیل برای نخندیدن - داستان شکلات تلخی‌ که تاریخ مصرفش گذشت و فقط تلخیش ماند

http://ssharif.persianblog.ir/post/309

داستان شکلات تلخی که تاریخ مصرفش گذشت و فقط تلخیش ماند. بهترین دلیل برای نخندیدن. برای اولین بار براش می خونم: بزبز قندی چرا نمی خندی؟ بعد کم کم بازیم می گیره چند بار جدی ازش می پرسم چرا نمی خندی هان؟ یک نگاه زیرکانه به من میندازه میگه چون من بزبز قندی نیستم پس نمی خندم. برای همین. من له میشم زیر این منطق و دیگه هیچ سوالی ندارم. ساعت ۸:٢٤ ‎ب.ظ روز ۱۳٩٤/۱/٢٧. بچه دو ماه پیش. ای کاش که جای آرمیدن بودی. بهترین دلیل برای نخندیدن. رد پای خيس باران. این وبلاگ با قدرت پرشین بلاگ. راه اندازی شده است.

ssharif.persianblog.ir

وقتی بچه ت لازمت نداره. - داستان شکلات تلخی‌ که تاریخ مصرفش گذشت و فقط تلخیش ماند

http://ssharif.persianblog.ir/post/303

داستان شکلات تلخی که تاریخ مصرفش گذشت و فقط تلخیش ماند. وقتی بچه ت لازمت نداره. تو دستشویی مشغول آب بازی و شیطنت بود. باباش رفت دم دستشویی ببینه چه دست گلی داره به آب میده. با جدیت به باباش گفت برو. تو رو لازم ندارم. کار من الان تموم می شه. ساعت ٥:۳٤ ‎ب.ظ روز ۱۳٩۳/۱٢/۸. بچه دو ماه پیش. ای کاش که جای آرمیدن بودی. بهترین دلیل برای نخندیدن. رد پای خيس باران. این وبلاگ با قدرت پرشین بلاگ. راه اندازی شده است.

almakhanoom.blogfa.com

باور کن رفتنم را -

http://almakhanoom.blogfa.com/post-433.aspx

باور کن رفتنم را. باور کن رفتنم را، که می روم تا خاطره ام با ماندنم، لگدمال نشود. یکشنبه پنجم خرداد ۱۳۹۲. داشتم پشت میزم ناهار میخوردم که همکارم اومد و گفت خانم آلمایی فلان گزارش رو بدید لطفا. همینطور که دهنم پر بود گزارش رو بهش دادم و گفتم بفرمایید ناهار و اشاره کردم به بشقابم و دیدم که فقط استخون مرغ مونده و یک عدد سیب زمینی که چون سیاه بود نخورده بودم . نوشته شده توسط آلما در 13:12 لینک ثابت. سلام من آلما هستم. آلما به ترکی یعنی سیب. متولد اردیبهشت 1352 هستم. گاهی برای دل خودم نقاشی می کشم.

almakhanoom.blogfa.com

باور کن رفتنم را

http://almakhanoom.blogfa.com/9204.aspx

باور کن رفتنم را. باور کن رفتنم را، که می روم تا خاطره ام با ماندنم، لگدمال نشود. یکشنبه سی ام تیر ۱۳۹۲. ۶-۷ سال پیش که نوشتن رو شروع کردم دوستهای خیلی خوبی از همین صفحه پیدا کردم. دوستهای خوبی مثل حامد مثل آرمان مثل گیس طلا و خیلی از دوستانی که توی مهمونی ای که گرفتم شرکت داشتن. متاسفانه کسانی که اسم دوست رو یدک میکشن نمیدونن که چیزی به اسم آی پی وجود داره و وقتی میان فحش و دری وری برای آدم مینویسن خیلی راحت میشه پیداشون کرد . نوشته شده توسط آلما در 15:48 لینک ثابت. شما چه گلی هستید؟ اولین سرود ملی ایران.

cluster.blogfa.com

رّدِ دنـدانِ حَـوّا - چِک چِک چِک

http://cluster.blogfa.com/post-77.aspx

ر د دندان ح و ا. لیلیت اما سیب نخورد. آمدم خبرتان بدهم زندهام هنوز. نه چندان به سلامتی اما نفسی میآید. میرود. باز میآید. میرود. از کجا و توی دماغ چهکسی میآید و کجا میرود و توی دماغ چهکسی مینشیندش را خبر ندارم. بگذریم. چند ماه پیش با موجودی به اسم کلیما آشنا شدم. مرد خوبیست. ب ه از شما نباشد. زادۀ پراگ. زندگی پرتنشی داشته. تا هفت-هشت سالگی خبر نداشته که یهودیست و اصلن یهودی بودن یعنی چی؟ را از همین آقای کلیما بخوانید که مجموعه مقالاتیست که تصویری از اوضاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی پراگ ارائه میدهد. به نام ...

no0osh.blogfa.com

من نوشت

http://www.no0osh.blogfa.com/9103.aspx

اتفاقات مهم وقتی داری خمیازه می کشی می افتند! نوشته شده در ۹۱/۰۳/۱۰ساعت 19:59 توسط مهسای زمینی. نه ابتدا بودم و نه انتها. یه شهاب سنگ خورد به یه تیکه سنگ و از یه انفجار. از یه عالمه دود. من به وجود اومدم! گاهی فکر می کنم خدا منو ساخته تا تردیدو به جهان نشون بده اما. هر چی دنبال یه مهسا می گردم کمتر برام آشنا می شه! به یه نتیجه رسیدم. اینکه :. مهسایی وجود نداره و این کهنسالی که منم رو نمی شناسم! دروغگویی خوش حافظه به نام سم. مسعود مورسو، هنر و ادبیات.

ps2h.blogfa.com

شاید...

http://www.ps2h.blogfa.com/8911.aspx

دیگه از تحملم خارج شده. داروها عصبی و افسرده م کردن. حسابی هاپو شدم کافیه که یه چیزی به اندازه سر سوزن جهت پاچه گرفتن باشه حیف که کسی پاچه شو به من نمیده. بابا ملت این قرصا به من نمیسازه! نوشته شده در ۸۹/۱۱/۰۲ساعت 12:39 توسط شاید من. يكي بود ، يكي رفته بود. از خوشي ها و روزها. يك فنجان آرامش داغ. من از آن روز كه در بند توام آزادم.

tytytr.blogfa.com

سرود رهایی

http://www.tytytr.blogfa.com/8909.aspx

هر چند که در این سالها فاصله ها بسیار بود،ولی نمی دانم چگونه. می شود که به گناه شیطنت های کودکانه در دادگاه آرامش خانه به تحمل دوری بااعمال شاقه محکوم شویم .حالا که می اندیشم. همه آنها زیبا بودند و از افکار نوجوانی شکل می گرفتند که هدفش را یافته بود. ولی این کوچ غریبانه را برآن کاغذ های سفید به یاد نمی آورم ،نه به یاد نمی آورم ،خلوت معصومانه ات برآن کتابهای تست قطور و آرامشی که در چشمانت نمی یافتم .آری رویاها همگی به حقیقت پیوستند ،ولی این آخری را. نوشته شده در سه شنبه شانزدهم آذر 1389ساعت 0:27 توسط پوریا.