panjaareh.blogfa.com
پنجره
http://www.panjaareh.blogfa.com/9111.aspx
پنجره ای به روی من! آسمان را به ريسماني بافت، كه به غير از خودش نميديد و . خيلي هم ريسمان محكمي نبود. ميشنيدم كه از درون خودم، گريه ميكرد مرد بيكس تو. ميشنيدم كه بغض ميخنديد، در درونت به ضجه گفت: نرو. سخت بود اين كه ساده بگذرمت، بي تو كورم، بدون تو هيچم. بي تو بي سايهام، نميبيني؟ بگذر، دروغ گفت، برو-. سرزمينم بدون عشق كجاست؟ در به در ميشوم در اين بنبست. تا هميشه معلقم بي تو،. تا ته آسمان قدم زدمت، هيچكس مثل تو نميخنديد. ابر و باد و ستارهها گفتند: خام اين زندگي مفت نشو. كلا خفيف شده ام، خيلي هم خوب!
panjaareh.blogfa.com
پنجره
http://www.panjaareh.blogfa.com/post-57.aspx
پنجره ای به روی من! By Anathema From the Album Judgement(1999). I feel I know you. I don't know how. I don't know why. I see you feel for me. You cried with me. You would die for me. I know I need you. I want you to. Be free of all the pain. I know you tried. To be who you couldn't be. You tried to see inside of me. And now i'm leaving you. I don't want to go. Please try to understand. Be free of all the pain. I know you tried. نوشته شده توسط آرش محمدي در سه شنبه پنجم خرداد ۱۳۸۸ و ساعت 15:20.
panjaareh.blogfa.com
پنجره
http://www.panjaareh.blogfa.com/post-63.aspx
پنجره ای به روی من! ما را ایستاده بمیران. نوشته شده توسط آرش محمدي در پنجشنبه هجدهم تیر ۱۳۸۸ و ساعت 2:15. بر دو راهی جنون که یخ زدی. داغ عشق روح سرد بی سرانجام خدا را رد کن. عابری خسته در آن وادیها. سنگ بسته به دلش. بیا تا برایت بگویم. غزل باران - امید صباغ نو. این فصل را با من بخوان. شعرهای محمد امین ناجی. رقص روی سیم های خاردار (فاطمه اختصاری). غزل پست مدرن - سید مهدی موسوی. غزل پیشرو - علیرضا عاشوری رودپشتی. من آدم شده ام - اعظم خندان.
panjaareh.blogfa.com
پنجره
http://www.panjaareh.blogfa.com/post-62.aspx
پنجره ای به روی من! اشک ها و لبخندها . این روزا دلمون غصه داره . این روزا همش نگرانیم . نگران اینکه امروز قراره خون چند نفر دیگه این خاک تفتیده رو رنگین کنه؟ این روزا اینقدر تنگه دلمون که کمتر می شه فکر کرد به شادی . و شاید اصلا ! با اینهمه تو امروز بیست و هشت ساله شدی عزیزترینم . چه زود گذشت! انگار همین دیروز بود که جشن تولد بیست و شش سالگیت رو رو توی قاب همین " پنجره" گرفتیم. دیگه مردی شدی واسه خودت و تکیه گاه و سرپناهی برای من. نوشته شده توسط آرش محمدي در یکشنبه هفتم تیر ۱۳۸۸ و ساعت 10:49. داغ عشق روح...
panjaareh.blogfa.com
پنجره
http://www.panjaareh.blogfa.com/8801.aspx
پنجره ای به روی من! بر قلب پاره پاره و زارم، تو هم بخند. بر اشکهای هیچ و نزارم، تو هم بخند. دنیا، زمین، زمان، باران. آسمان، خدا. خندیدهاند بر شب تارم، تو هم بخند. تعبیر خوابهای همیشه سقوط من. بر خوابهای عشق دچارم، تو هم بخند. دزدانه عاشقت شدهام، خندهدار نیست؟ بر این خیال قهقههدارم تو هم بخند. خورشید فصلهای دلم در غروب مرد. بر سبزة سیاه بهارم تو هم بخند. با خندهای به جان شب زخم خورده زد. صبحی که بود آخر کارم، تو هم بخند. در آرزوی دیدن تو دست و پا زدم. روی طناب کهنة دارم. تو هم بخند. عابری خسته در آن وادیها.
panjaareh.blogfa.com
پنجره
http://www.panjaareh.blogfa.com/8712.aspx
پنجره ای به روی من! برق زد و تیره شد و نعره کشید. کهنه زمین مرده دل جامه درید. چشم سیاه آسمان سبز گریست. از س ر انگشت خدا عشق چکید. عیدی های بیشتری داشتم قاصدک. سین یک مثل سوسکی مرده. لنگه کفشی توی سرش خورده. بس که نعره کشیده در خلوت. سرخی این صدا مرا برده. ساعت هفت بار نواخت:. رو سقف چه غلطی می کنی؟ ایندفه کی باید با کاردک جمعت کنه؟ چشمت، دهنت، دماغ و قلبت. بستم همه را درون کارتن. حالا برو گمشو عاشقی کن. نوشته شده توسط آرش محمدي در جمعه سی ام اسفند ۱۳۸۷ و ساعت 11:5. ساکت و بی کسی، بدون کفن. کودکیات دوبا...
panjaareh.blogfa.com
پنجره
http://www.panjaareh.blogfa.com/8803.aspx
پنجره ای به روی من! آمده بود تا برای کفتارها هورا بکشد. اما پایش که روی آخرین علفهای سبز و زنده سرید و سرش که به سنگ خورد. چنان دانگ صدا کرد. که ماه یادش آمد، اوست که باید دور زمین بچرخد! یادش آمد که نمی شود همیشه بین زمین و خورشید ماند. و فقط چند سال یکبار آنهم برای چند ثانیه کسوف می شود. نه چهار سال یکبار برای 8 سال! خورشید تازه یادش آمده بود که خورشید است. که ابرهای سیاه روبرویش چقدر زپرتی اند، و شاید هم فزرتی. بلبل هم یادش آمده بود که مگس نیست و دیگر وز وز نمی کرد و بلا نسبت گه سراغ هر لجنی نمی رفت.
panjaareh.blogfa.com
پنجره
http://www.panjaareh.blogfa.com/post-66.aspx
پنجره ای به روی من! سایه ات رفت و عشق را بوسید. جادههایی همیشه بیآخر چشمهایی همیشه تورفته. بوی خون، بوی جیغ، بوی خدا بوی یک آب آبرو رفته. فکر کردن به نقطه آخر خط به شروعی که بعد پایان است. به طلوعی که پشت کوهی مرد، مثل یک عشق رنگ و رو رفته. دساشو واکنید، برید اونور عرق سرد کرده. می میره.]. ا شه د ا ن. بهار نزدیک است دست در دست آرزو رفته. تو کجا و شغال پیر کجا [پسرم، قربونت برم، عمرم. انقدر غر نزن به جون خدا]، جنگ غول دروغگو رفته. مرد باش و غروب را طی کن. مرد باش و سکوت را بشکن مثل این بغض در گلو رفته.
panjaareh.blogfa.com
پنجره
http://www.panjaareh.blogfa.com/post-64.aspx
پنجره ای به روی من! جیبهای پر از سنگ و رودخانه خوشبخت، River Ouse. من مطمئنم که دوباره دیوونه شدم، احساس می کنم دیگه نمی تونیم یکی از اون دورانهای وحشتناک رو شروع کنیم، و ایندفعه دیگه نمی تونم خودمو جمع و جور کنم. صداهایی می شنوم و نمی تونم تمرکز کنم پس کاری رو می کنم که فکر می کنم بهترینه. پن2= کسی که به آرزوش رسیده حق داره اونجوری تمومش کنه که خودش می خواد، ولی کسی که هنوز نرسیده فقط حق داره حسرت بخوره. منطقیه، نه؟ نوشته شده توسط آرش محمدي در چهارشنبه دوم دی ۱۳۸۸ و ساعت 12:23. بر دو راهی جنون که یخ زدی.
panjaareh.blogfa.com
پنجره
http://www.panjaareh.blogfa.com/8901.aspx
پنجره ای به روی من! سایه ات رفت و عشق را بوسید. جادههایی همیشه بیآخر چشمهایی همیشه تورفته. بوی خون، بوی جیغ، بوی خدا بوی یک آب آبرو رفته. فکر کردن به نقطه آخر خط به شروعی که بعد پایان است. به طلوعی که پشت کوهی مرد، مثل یک عشق رنگ و رو رفته. دساشو واکنید، برید اونور عرق سرد کرده. می میره.]. ا شه د ا ن. بهار نزدیک است دست در دست آرزو رفته. تو کجا و شغال پیر کجا [پسرم، قربونت برم، عمرم. انقدر غر نزن به جون خدا]، جنگ غول دروغگو رفته. مرد باش و غروب را طی کن. مرد باش و سکوت را بشکن مثل این بغض در گلو رفته.