AIESH.BLOGFA.COM

zardalooo.blogsky.com

زرد آلو

http://www.zardalooo.blogsky.com/page/2

و به یاد آور که زندگی باد است. 9 اسفند 1387 در ساعت 18:46. لعنت به سرمایه داری. آفتابصدا.آدم.دنیا.تاکسی.خبر. جیغکار.دوست.ناله.فکر.خوب. چهاررفت.صدا.ساز.جیغ. 1 آذر 1387 در ساعت 11:47. آمده بود و لای کتاب ها دنبال چنین گفت زرتشت نیچه می گشت. از پس چند ماهی در به دری توی اصفهان که خودش می گفت وردست یکی نقاشی ساختمان می کرده.حالا یکی دو ماهی می شد که آمده بود . لاغر شده بود و لای انگشت هایش به عادت این چند سال آخر . سیگار به نصفه رسیده ای دود می شد. نیم جویده گفت: که کفتر هایش را فروخته حتی آن سفید دم چتری را .

zardalooo.blogsky.com

زرد آلو

http://www.zardalooo.blogsky.com/1389/04

و به یاد آور که زندگی باد است. 29 تیر 1389 در ساعت 13:04. دو سه شب مانده به یلدا. دو سه شب مانده به یلدا. روایتی مدرن از مرگی تخمی. یک ، دو ، سه و چهار . همینطور بشمار تا نمی دانم چند هزار تار موی سیاه که سایه انداخته روی صورت مهتابی و کشیده و سرخی مصنوعی گونه ها و رژ صورتی لب ها . یک ، دو ، سه . روز چندم سال . . این موقع ها که می شود جان می دهد توی ایوان ، بنشینی. قاچ خربزه ای و تنگی شراب . پیاله. دیشب مادرت هم تلفن کرد . بوی عطر زنانه می دهی . صبحی استاد می گفت . گفتم : بادبزن داریم؟ نمی دانید از چند؟

zardalooo.blogsky.com

زرد آلو

http://www.zardalooo.blogsky.com/1387/03

و به یاد آور که زندگی باد است. 15 خرداد 1387 در ساعت 10:10. بر عکس همیشه این بار سلام هم می چسبد. می بینی . دلم می خواهد صد بار دیگر هم بگویم سلام. چهل روز یا شاید هم بیشتر. اما حق نداشتی یک طرفه به قاضی بروی و متهمم کنی .من هیچ چیز را فراموش نکرده بودم. حتی لحن حرف زدنت را و اینکه دوست داشتی کفش هایت را تا به تا بپوشی و از سر بالایی کوچه پشتی مان بالا بروی. و اینکه خیلی چیزها را دوست داشتی و از خیلی چیزها بدت می آمد. و داغ مهر خورشید روی گونه هایم. خسته ندیدن های طولانی که حالا حسابشان هم از دستم در رفته.

zardalooo.blogsky.com

در آستانه بیست و هشت سالگی - زرد آلو

http://www.zardalooo.blogsky.com/1389/05/06/post-26

و به یاد آور که زندگی باد است. 6 مرداد 1389 در ساعت 12:48. در آستانه بیست و هشت سالگی. در آستانه ی بیست و هشت سالگی. بی خود دلت را صابون نزن ، با شاش ما آب دریا زرد نمی شود ، آبی می ماند و بیلاخ مان می دهد. می نشستیم تا نور آفتاب ته بکشد وبعد میزدیم بیرون که هوای پیاده رفتن بود تا پاتوق گاه و بیگاهمان ، کافه قرشمال! و همه ی این ها در آستانه بیست و هشت سالگی ام رخ می داد ، هر پنجشنبه . تا می آد اسم قشنگت. کاش می بارید بر من.ناگهان باران. سبز تویی که سبز می خواهمت. در من شعری ست که با مرگ سروده خواهد شد.

zardalooo.blogsky.com

زرد آلو

http://www.zardalooo.blogsky.com/1386/12

و به یاد آور که زندگی باد است. 20 اسفند 1386 در ساعت 17:32. برف لاشه اش را انداخته بود روی کوه و پیش از آفتاب زدن باد از روی برف ها می خزید و سر می خورد و می آمد و وقتی به آدم می رسید مثل شیطان. می رفت توی جلدش و تا مغز استخوانش را می سوزاند . همیشه این موقع سال که می شود. انگار کائنات دست به یکی می کنند که برف بنشیند روی کوه و باد تا مغز استخوانت را بسوزاند و همین موقع هاست که سرما یا شاید چیز دیگری توی جلدم می رود. و آرزو می کنم کاش هیچ وقت نبودم. همه می گویند شیطان. آدم را گول بزند. سرما هم مثل خدا.

zardalooo.blogsky.com

کارشناس فلسفه - زرد آلو

http://www.zardalooo.blogsky.com/1389/03/06/post-24

و به یاد آور که زندگی باد است. 6 خرداد 1389 در ساعت 16:12. و موی توی سینه جهت ایستادن سر کوچه و دستمال یزدی و چاقو و قمه و اسپرنگ ، . با پورسانت عالی ، بیمه و حقوق ثابت ، نیازمندیم . شماره تماس . دفتر خاطرات همکلاسی ها را بگیر وسط درس های خسته کننده و کسل طرح بزن ، بزن و این شبح ترسناک را ، کنکور . بخوان و بخواب و بخوان و بخوان . شکلات های مادر تو جیب شلوار و دلداری های خواهر. و جلسه بی دغدغه کنکور . جوجه آخر پاییز، وسط شهریور می ترکد و پسر فلانی قبول شده است . کجا ، کی. شما کارشناس فلسفه هستید .

zardalooo.blogsky.com

زرد آلو

http://www.zardalooo.blogsky.com/1387/09

و به یاد آور که زندگی باد است. 1 آذر 1387 در ساعت 11:47. آمده بود و لای کتاب ها دنبال چنین گفت زرتشت نیچه می گشت. از پس چند ماهی در به دری توی اصفهان که خودش می گفت وردست یکی نقاشی ساختمان می کرده.حالا یکی دو ماهی می شد که آمده بود . لاغر شده بود و لای انگشت هایش به عادت این چند سال آخر . سیگار به نصفه رسیده ای دود می شد. چشم هایش به حرکت های ملایم گردن قفسه ها را می جست و گاهی به انگشت کتابی را بیرون می کشید و نگاهش می کرد. نیم جویده گفت: که کفتر هایش را فروخته حتی آن سفید دم چتری را . تا می آد اسم قشنگت.

zardalooo.blogsky.com

زرد آلو

http://www.zardalooo.blogsky.com/page/4

و به یاد آور که زندگی باد است. 3 اسفند 1386 در ساعت 20:47. باور نمی کند که رفته ای. هر روز شال و کلاه می کند و یک راست می آید سر وقت تو. هی می نشیند و می نشیند و می نشیند. حوصله ساعت دیواری اتاق هم سر رفته است. خواهش می کنم حرفی نزن. باور می کند که رفته ای. 20 بهمن 1386 در ساعت 20:46. ماه صورت کثیف هرجایی-. بگو خورشید هم نیاید. می خواهم به صدای دختری که دوستش دارم اعتماد کنم. وقتی است که بیدارم می کند. لالایی مادرانه دختری که دوستم دارد. می خواهم سر به تن دنیا هم نباشد. آسمان ببارد یا نه. جای من امن است.

zardalooo.blogsky.com

زرد آلو

http://www.zardalooo.blogsky.com/1387/04

و به یاد آور که زندگی باد است. 4 تیر 1387 در ساعت 10:40. حیف که باید نوشت و گرنه صد سال سیاه هم که شده دست به قلم نمی بردم چه برسد به اینکه گوشه ای کز کنم و کاغذ بریزم جلویم و زور بزنم و منتظر بمانم جمله ها که آمدند تند تند بنویسمشان و بعد مرتب کنم و فعل سر جایش بعد ویرگول مکث نقطه آخر کار نگاه کنم به نوشته ها که هزار جایش را از قلم انداختم و کمبود حروف الفبا و کلمات دست مالی شده! عوام که نمی فهمند نویسندگی از عملگی هم سخت تر است. بد دردی است تنهایی. هستی ما را به یغما می برند کسی صدایش در نمی شود . ...

zardalooo.blogsky.com

زرد آلو

http://www.zardalooo.blogsky.com/1389/03

و به یاد آور که زندگی باد است. 6 خرداد 1389 در ساعت 16:12. و موی توی سینه جهت ایستادن سر کوچه و دستمال یزدی و چاقو و قمه و اسپرنگ ، . با پورسانت عالی ، بیمه و حقوق ثابت ، نیازمندیم . شماره تماس . دفتر خاطرات همکلاسی ها را بگیر وسط درس های خسته کننده و کسل طرح بزن ، بزن و این شبح ترسناک را ، کنکور . بخوان و بخواب و بخوان و بخوان . شکلات های مادر تو جیب شلوار و دلداری های خواهر. و جلسه بی دغدغه کنکور . جوجه آخر پاییز، وسط شهریور می ترکد و پسر فلانی قبول شده است . کجا ، کی. شما کارشناس فلسفه هستید .