fardaye-bito.blogfa.com
تولدی دوباره - یه اسم قشنگ برا وبم.....
http://fardaye-bito.blogfa.com/post-32.aspx
یه اسم قشنگ برا وبم. سلاااااااام به دوستای گلم. بابت نظرات قشنگتون ممنون. دفتر عشق فراموش شده بسته شد. و میخوام از روزای خوب و شیرینم بنویسم. میخوام تو اسم جدید وب بهم کمک کنید. خوشحال میشم با نظرات قشنگتووووون تنهام نذارید. دوستتون دارم دوستای خوب و مهربووووووووونم. نوشته شده در شنبه سی ام مهر ۱۳۹۰ساعت 22:29 توسط بی نشون. فردایی که تو نباشی کاش نیاید. شادی ای که تو نباشی کاش نماند. اشک میریزم و طالب اینم. عشقی که تو نباشی کاش نباشد. عاشقی دارم باهات(تیکه ایلیا جونمه). الهی مامان دورت بگرده. ღ ღگل یخღ ღ.
fardaye-bito.blogfa.com
تولدی دوباره - برا خوشبختیه من و ایلیام دعا کنید......
http://fardaye-bito.blogfa.com/post-30.aspx
برا خوشبختیه من و ایلیام دعا کنید. روزی که جدا شدم تا ی مدت به حال خودم نبودم. روزای بد و خوب زندگیم مثل یه فیلم از جلو چشام رد میشد. عصر اون روز با دختری اشنا شدم بهم پیشنهاد کار داد. خیلی خوشحال بودم که میتونم سرگرم باشم از طرفی میترسیدم چون تو اجتماع نبودم. خیلی بهم اعتماد ب نفس داد. میگفت چیزایی که بهت یاد میدم و میدونی رو هرکسی نمیدونه پس تو یه پله از بقیه بالاتری. شدم بازرس یه شرکت معتبر. بودن تو اجتماع گرگ با شرایطم منو میترسوند ولی به خودم ایمان داشتم و دارم. فردایی که تو نباشی کاش نیاید.
fardaye-bito.blogfa.com
تولدی دوباره
http://fardaye-bito.blogfa.com/9004.aspx
هنوز نمیدونستم باید بین عشقم و ایلیا کدومو انتخاب کنم. تا اینکه یه روز عصر خواب بودم که با صدای زنگ تلفن مادر شوهرم بیدار. شدم فهمیدم پشت خطیش شوهرمه. نمیدونم چی گفت که در جواب. بهش گفت هر کاری که میدونی صلاحته انجام بده. همون شد تا دلم هری بریزه. ۱ ساعت بعد اومد خونه مامانش رفت. درو باز کرد دیدم همدیگه رو بغل کردن و میبوسن همو. گریه م گرفت. چون فهمیدم چه خاکی به سرم شد. سلام کردو بهم گفت لباسامو. آماده کن میخوام برم دوش بگیرم. وقتی برگشت فقط نگاهش کردم و بی اختیار اشک میریختم و زار میزدم. ღ ღگل یخღ ღ.
fardaye-bito.blogfa.com
تولدی دوباره
http://fardaye-bito.blogfa.com/9003.aspx
آرامش ایلیا یا عشقم؟ این روزای تلخ تر از زهر ادامه داشت. روزایی که وجود خسته ام هنوز اعتقاد به صبر داشت. از اون زنایی نبودم که اعتراض کنم ، غر بزنم یا اینکه از حق خودم و بچه ام دفاع کنم. ازش میترسیدم و تنها کلماتی که از دهنم در میومد بله و جانم بود. دلم میخواست بهش بگم چقدر دوسش دارم با من و دل عاشقم اینکارو نکن. جرات گفتنش رو نداشتم براش نامه مینوشتم میذاشتم توی جیبش تا بخونه و دلش به رحم بیاد . ولی انگار یه تیکه سنگ شده بود. دیگه جلوی غریبه و آشنا تحقیرم میکرد و مثل یه برده بهم دستور میداد. امشب هم نیز...
fardaye-bito.blogfa.com
تولدی دوباره - عشقم رفت....... عشقم مرد.....
http://fardaye-bito.blogfa.com/post-29.aspx
عشقم رفت. عشقم مرد. وقلبی که داشت مچاله میشد. دوباره روزای سخت دادگاه شروع شد. من که تحمل دیدنش رو نداشتم همه چیز رو بخشیدم تا نخوام یه لحظه صداشو بشنوم. حدود ۴ ماه طول کشید. گفت بچه رو با پول عوض نمیکنم و بر این شد پسرم تا ۷ سالگی پیشم بمونه. نمیتونم هیچوقت به اون روز فکر کنم. من بچه بهش نمیدم حتی اگه بخوام یه روز باهاش فرار کنم. دوستای خوبم سخته وقتی عشقتون رو که با از دست دادن خیلی چیزا به دست بیارید بعد یه هوس اونو ازتون جدا کنه. و لحظه ی واقعا سختی بود وقتی قاضی حکم طلاق رو صادر کرد. ღ ღگل یخღ ღ.
fardaye-bito.blogfa.com
تولدی دوباره
http://fardaye-bito.blogfa.com/9005.aspx
عشقم رفت. عشقم مرد. وقلبی که داشت مچاله میشد. دوباره روزای سخت دادگاه شروع شد. من که تحمل دیدنش رو نداشتم همه چیز رو بخشیدم تا نخوام یه لحظه صداشو بشنوم. حدود ۴ ماه طول کشید. گفت بچه رو با پول عوض نمیکنم و بر این شد پسرم تا ۷ سالگی پیشم بمونه. نمیتونم هیچوقت به اون روز فکر کنم. من بچه بهش نمیدم حتی اگه بخوام یه روز باهاش فرار کنم. دوستای خوبم سخته وقتی عشقتون رو که با از دست دادن خیلی چیزا به دست بیارید بعد یه هوس اونو ازتون جدا کنه. و لحظه ی واقعا سختی بود وقتی قاضی حکم طلاق رو صادر کرد. فردایی که تو نب...
fardaye-bito.blogfa.com
تولدی دوباره - بیچاره ایلیام........
http://fardaye-bito.blogfa.com/post-27.aspx
هنوز نمیدونستم باید بین عشقم و ایلیا کدومو انتخاب کنم. تا اینکه یه روز عصر خواب بودم که با صدای زنگ تلفن مادر شوهرم بیدار. شدم فهمیدم پشت خطیش شوهرمه. نمیدونم چی گفت که در جواب. بهش گفت هر کاری که میدونی صلاحته انجام بده. همون شد تا دلم هری بریزه. ۱ ساعت بعد اومد خونه مامانش رفت. درو باز کرد دیدم همدیگه رو بغل کردن و میبوسن همو. گریه م گرفت. چون فهمیدم چه خاکی به سرم شد. سلام کردو بهم گفت لباسامو. آماده کن میخوام برم دوش بگیرم. وقتی برگشت فقط نگاهش کردم و بی اختیار اشک میریختم و زار میزدم. ღ ღگل یخღ ღ.
fardaye-bito.blogfa.com
تولدی دوباره - خوشبختم........
http://fardaye-bito.blogfa.com/post-31.aspx
سلاااااام به دوستای مهربون که تو این یکسال و چندماه تنهام نذاشتن و مرهمی بودن به دل زخمی. الان که دارم مینویسم تقریبا ۲ سال از جداییم میگذره و من خیلی خوشبختم. کنار ایلیا و خونواده مهربونم ک هیچوقت حس اینکه سربارم بهم دست نداد. و مخصوصا خواهر گلم. که همیشه ی همیشه حضورش منو از تنهایی جدا کرد. ایلیای من ۲ماه دیگه ۴ سالش تموم میشه و میره تو ۵سال. همه چیز چه راحت شروع میشه چه سخت ادامه پیدا میکنه و چه بیرحمانه تموم میشه. ولی من ازین بیرحمیه زمونه راضیم چرا که فرصت یه زندگیه جدید رو بهم داد. ღ ღلعنت به هوسღ ღ.
fardaye-bito.blogfa.com
تولدی دوباره - دل تنگ بودم
http://fardaye-bito.blogfa.com/post-35.aspx
سلام ب دوستای گلم. دلم واقعا براتون تنگیده بود مروز نهار اومدم خونه مامانم اینا گفتم یه پاتک به سیستم بزنم و به یاد قدیم چند خطی بنویسم. من روز ۲ عید عروسی کردم و رفتم سر خونه زندگیم الانم با ایلیا و میثم جونم زندگیه آروم و بی دغدغه ای رو میگذرونم. تازه میفهمم زندگی یعنی چی. تازه میفهمم عشق چیه کسی که عاشقه چیکار میکنه. دلم واقعا برا همتون تنگیده بود. برا خوشبختیم دعا کنید. امیدوارم اگه عاشق شدین عاشق بمونین. نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 14:8 توسط بی نشون. فردایی که تو نباشی کاش نیاید.