ANAHI.BLOGFA.COM

docharbayadbood.blogfa.com

دچار باید بود...

http://docharbayadbood.blogfa.com/8504.aspx

سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی. خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی. دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است. بدین راه و روش می رو که با دلدار پیوندی. قلم را آن زمان نبود که س ر عشق گوید باز. ورای حد تقریر است شرح آرزومندی. به شعر حافظ شیرازی می رقصند و می نازند. سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی. ورای حد تقریر است شرح آرزومندی. نوشته شده در یکشنبه بیست و پنجم تیر 1385ساعت 22:15 توسط اولین. کاش می دانستم چیست. آنچه از چشمان تو. تا عمق وجودم جاریست. دلتنگ چشمانت شدم امشب. آسمان هم مثل دل من بارانی است.

docharbayadbood.blogfa.com

دچار باید بود...

http://docharbayadbood.blogfa.com/8508.aspx

دور بايد شد، دور. شب سرودش را خواند،. نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم آبان 1385ساعت 16:4 توسط اولین. چیزی تابناک و نورانی که. وقتی آدم آنرا لمس کرد یا دید ، دیگر هرگز از یاد نمی برد. و آنقدر فکرش را مشغول می کند تا او را به جنون بکشاند. زهیر را می پذیرم ، می گذارم مرا با خود ببرد به سوی سلامت یا جنون. نوشته شده در چهارشنبه هفدهم آبان 1385ساعت 0:28 توسط اولین. نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد. نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت. ولی بسیار مشتاقم،که از خاگ گلویم سوتکی سازد. و فکر کن که.

docharbayadbood.blogfa.com

دچار باید بود...

http://docharbayadbood.blogfa.com/post-91.aspx

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد. نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت. ولی بسیار مشتاقم،که از خاگ گلویم سوتکی سازد. گلویم سوتکی باشد بدست کودکی گستاخ و بازیگوش. و او یک ریز و پی در پی. دم گرم خوشش را در گلویم سخت بفشارد. بدینسان بشکند دایم سکوت مرگبارم را. و خواب خفتگان خفته را آشفته تر. نوشته شده در شنبه ششم آبان ۱۳۸۵ساعت 21:9 توسط اولین. و فکر کن که. چه تنهاست اگر ماهی کوچک. دچار آبی دريای بيکران باشد . هميشه فاصلهای هست ،. چپ دست، نه چپ دست. ای تو تنها خوب دنیا. از امشب تا ابد با همیم.

docharbayadbood.blogfa.com

دچار باید بود...

http://docharbayadbood.blogfa.com/8512.aspx

من چه سبزم امروز و چه اندازه تنم هشیار است. ایمان هست.آری تا شقایق هست زندگی باید کرد. در دل من چیزی است ، مثل یک بیشه ی نور ، مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم که دلم می خواهد. بدوم تا ته دشت،. بروم تا سر کوه. آن دورها آوایی ست که مرا می خواند. وقت "رفتن" رسیده مهربانم. به تو می سپارم. و هوسم سکوت را به تماشا نشستن است. معنای زنده بودن من با. آن لحظه که بی. سر آید مرا مباد. معنای عشق نیز در سرنوشت من با. در خرابات مغان نور خدا می بینم. این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم. بر من مفروش ای ملک الحاج که تو.

docharbayadbood.blogfa.com

دچار باید بود...

http://docharbayadbood.blogfa.com/post-93.aspx

دور بايد شد، دور. شب سرودش را خواند،. نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۸۵ساعت 16:4 توسط اولین. و فکر کن که. چه تنهاست اگر ماهی کوچک. دچار آبی دريای بيکران باشد . هميشه فاصلهای هست ،. چپ دست، نه چپ دست. ای تو تنها خوب دنیا. از امشب تا ابد با همیم. یه روزی میشه که دنیا قصه ما رو بخونه. کجاست یاری کننده ای که یاری کند مرا.

docharbayadbood.blogfa.com

دچار باید بود...

http://docharbayadbood.blogfa.com/8502.aspx

تقدیم به نیمۀ دیگر وجودم. تو را دوست دارم. نه فقط به خاطر آنچه كه هستي. بلكه به خاطر آن چه كه هستم. وقتي كه با تو هستم. به خاطر بخشي از وجودم. كه تو با عشقت پروراندي. با اين كه بودي. و اين معناي راستين عشق. نوشته شده در شنبه سی ام اردیبهشت 1385ساعت 21:39 توسط اولین. معنای زنده بودن من با. آن لحظه که بی. سر آید مرا مباد. معنای عشق نیز در سرنوشت من با. از دوری صیاد دگر تاب ندارم. چون آهوی گمگشته به هر گوشه دوانم. تا دام در آغوش نگیرم ن گرانم. برخیز که داد از من بیچاره ستانی. بنشین که شرر در دل تنگم بنشانی.

docharbayadbood.blogfa.com

دچار باید بود...

http://docharbayadbood.blogfa.com/8510.aspx

A golden new year has arrived. And anything is possible. It can be a time of success. A time of achievement. A time of happiness. A time when dreams come true. What the year becomes. Is up to you. All you have to do. Is steer your ship. And hold true to. What's in your heart. Even come the stormy weather. And should worry and self-doubt. Rattle your sails and darken the day. Simply let a gentle wind. Carry your troubles away. Above all, no matter where. The year leads you. No matter what you do.

docharbayadbood.blogfa.com

دچار باید بود...

http://docharbayadbood.blogfa.com/8503.aspx

تو را کم دارم. امشب دلم به خلوت کوچه عشق، بهانه کرده و تو. سجاده اش عشق است و سجده به قامت بلند تو. چرا که با تب و تاب شور و غزل، ترانه کم دارد. تو را کم دارم. اگرچه در نظر دیگران شادی است و سرمستی. که این خانه، هرم نگاه آتشین تو. تو را کم دارم. نوشته شده در سه شنبه سی ام خرداد 1385ساعت 22:13 توسط اولین. به آن دو پروانه که می خواهند "درد پرواز" را تجربه کنند. رسید، و دو نگاه. بر هم نشست، همه ی لحظات گذشته و همه رویاهای آینده. می بازند و کم نور می شوند، فقط. باقی می ماند، لحظه ای که گویای. را بی تو شنیدن.