aramesh-66.persianblog.ir

yalda90.blogfa.com

برای آنکه دوستش دارم

http://yalda90.blogfa.com/9201.aspx

برای آنکه دوستش دارم. نقشه های من جنوب ندارند. از دریای شمال به این خانه می وزد. چطور میشود یک تابستان. یک غروب. یک ساحل . یک نگاه. یک آغوش بشود دنیای یک آدم؟ نوشته شده در دوشنبه نوزدهم فروردین ۱۳۹۲ساعت ۱۲:۲۶ بعد از ظهر توسط یلدا. اوف اوف. چه گرد و خاکی گرفته اینجا رو. انگار به یه خونه تکونی درست و حسابی احتیاج داره. قبل از هر چیزی سلام. سال نوی همگی تون مبارک.امیدوارم تو سال جدید خیالتون راحت تر، لباتون خندون تر، دلاتون شادتر، نگاه تون زیباتر و عشقتون محکمتر باشه. پارت چهل و چهارم. پارت چهل و سوم. وقتی ...

yalda90.blogfa.com

برای آنکه دوستش دارم - پرنسس کوچولوی من

http://yalda90.blogfa.com/post-78.aspx

برای آنکه دوستش دارم. باز هم مثل همیشه بعد از چند ماه سر و کله ام پیدا شد! گفتم برام اسپند دود کنید، گوش نکردید دیگه نتیجه اش هم این شد که برم و پشت سرم رو نگاه نکنم. بدون تعارف بگم.دوست داشتم زودتر بیام اما واقعا حسش! نبود، نه اینکه دلم برای شما تنگ نشده باشده یا حضورتون رو توی لحظه های سخت زندگیم فراموش کرده باشم، اما این دخمل کوچولوی ما از همون روز اول مامانش رو شبیه کدو تنبلی کرد که از هر فرصتی برای چرت زدن استفاده میکنه. نمیدونم از کجای این روزهایی که نبودم براتون بگم. از لذت بردن از این همه نزدیکی.

shaadaan.blogfa.com

داستان دنباله دار عشــــق

http://www.shaadaan.blogfa.com/93044.aspx

داستان دنباله دار عشق. داستان دنباله دار عشق 1. با خستگی خودمو روی صندلی انداختم.با اینکه میدونستم کارم درست نیست ولی پاهامو روی میز دراز کردم.مقنعه مو کمی کشیدم عقب.عجیب هوس چای کرده بودم اما وقتی سر فلاسک رو توی فنجونم گرفتم فقط دو قطره چایی توی لیوان ریخت.با دلخوری رو به مریم کردم:. میمردی تهش یکمی واسه من نگه میداشتی؟ تو و فرح و یگانه.حالا اگه راست میگی برو از بخششون چایی بیار اگه دادند بهت.تازه تو که میدونی کتری برقیمون خرابه. خیل خب بابا چه خبرته تسلیم تقصیر من بود الان میرم ازشون آبجوش میگیرم.

mystrangelife.blogfa.com

همه مردان زندگیم به کنار, تو به کنار

http://mystrangelife.blogfa.com/9002.aspx

همه مردان زندگیم به کنار, تو به کنار. دنیا رو گشتم تا به تو رسیدم عزیزم. فردا از صبح درگیر بستن چمدون و خرید سوغاتی برای برادرزاده ها وشیرینی برای دوستان و . بودم و اصلا فرصت نشد به رضا زنگ بزنم. اون هم طبق معمول هیچ خبری ازش نبود و دریغ از یک اس ام اس خشک و خالی. عصرش که بیکار شدم گفتم سری به ایمیلهام بزنم که دیدم بلهههه. آقا آنلاینه. برایش سلام فرستادم اما جوابی نیومد. تقریبا ۱-۲ دقیقه صبر کردم. سئوال کردم طبق معمول سرت شلوغه نه؟ نوشته شده در سه شنبه ششم اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 10:57 توسط دختر باران دیده.

mystrangelife.blogfa.com

همه مردان زندگیم به کنار, تو به کنار

http://mystrangelife.blogfa.com/8911.aspx

همه مردان زندگیم به کنار, تو به کنار. دنیا رو گشتم تا به تو رسیدم عزیزم. حس ميكردم هنوز آمادگي شروع يك رابطه جديد رو ندارم. جايي در اينترنت مطلبي خونده بودم كه نوشته بود بين پايان يك رابطه تا شروع رابطه بعدي بايد اون قدر زمان قائل بشين كه مطمئن بشيد رابطتون با نفر قبلي تاثيري روي رابطه جديدتون نميذاره. نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۸۹ساعت 15:51 توسط دختر باران دیده. نوشته شده در سه شنبه دوازدهم بهمن ۱۳۸۹ساعت 11:25 توسط دختر باران دیده. بعد از مدتها کلنجار رفتن با خودم بالاخره تصمیم گرفتم بنویسم.

shaadaan.blogfa.com

داستان دنباله دار عشــــق - داستان دنباله دار عشق 1

http://www.shaadaan.blogfa.com/post-81.aspx

داستان دنباله دار عشق. داستان دنباله دار عشق 1. با خستگی خودمو روی صندلی انداختم.با اینکه میدونستم کارم درست نیست ولی پاهامو روی میز دراز کردم.مقنعه مو کمی کشیدم عقب.عجیب هوس چای کرده بودم اما وقتی سر فلاسک رو توی فنجونم گرفتم فقط دو قطره چایی توی لیوان ریخت.با دلخوری رو به مریم کردم:. میمردی تهش یکمی واسه من نگه میداشتی؟ تو و فرح و یگانه.حالا اگه راست میگی برو از بخششون چایی بیار اگه دادند بهت.تازه تو که میدونی کتری برقیمون خرابه. خیل خب بابا چه خبرته تسلیم تقصیر من بود الان میرم ازشون آبجوش میگیرم.

shaadaan.blogfa.com

داستان دنباله دار عشــــق - قســـــمت دهم

http://www.shaadaan.blogfa.com/post-12.aspx

داستان دنباله دار عشق. خانم صبوری لطف می کنید یک لیوان چایی به من بدید. وقتی اونشب وارد بخش شدم مریم اخمی کردو گفت:. چه عجب پیدات شد. فرداشب تولد نازنینه واسه همین مجبور شدم زنگ بزنم سوپروایزر یکساعت مرخصی بگیرم. آره گفت دیر میای.حالا منم دعوتم؟ تو رو واسه عروسیم دعوت میکنم.و خندیدم. نمیخواد خیلی زحمت بکشی داماد دعوتم میکنه.بعد با لحن بچگونه اضافه کرد:. تازه حالا که دعوت نیستم بهت نمیگم که تا حالا آقای داماد دوبار زنگ زده. گفت بهت بگم بهتره دنبال یه داماد دیگه بگردی. واسا ببینم تو که جدی نمیگی.میگی؟

mystrangelife.blogfa.com

همه مردان زندگیم به کنار, تو به کنار

http://mystrangelife.blogfa.com/8909.aspx

همه مردان زندگیم به کنار, تو به کنار. دنیا رو گشتم تا به تو رسیدم عزیزم. اون فردا صبح دانشگاه نیومد. اما من وسایلش رو با خودم بردم. نوشته شده در سه شنبه سی ام آذر ۱۳۸۹ساعت 14:6 توسط دختر باران دیده. فردا صبح مردد از اینکه اصلا درسته بعد از این اتفاقی که افتاده من دوباره او رو ببینم یا نه راهی دانشگاه شدم. . نوشته شده در سه شنبه سی ام آذر ۱۳۸۹ساعت 12:16 توسط دختر باران دیده. اولين ملاقات مادرم و عماد. ميكشه خودشو مي خواد بكشه. نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم آذر ۱۳۸۹ساعت 19:27 توسط دختر باران دیده. تابستون...

mystrangelife.blogfa.com

همه مردان زندگیم به کنار, تو به کنار - چه کنم.

http://mystrangelife.blogfa.com/post-54.aspx

همه مردان زندگیم به کنار, تو به کنار. دنیا رو گشتم تا به تو رسیدم عزیزم. این مدت که نبودم فهمیدم دوستان واقعی فقط اونهایی نیستند که در دنیای واقعی با اونها مراوده دارم. بلکه در این دنیای مجازی هم گاه دوستان با معرفت و باصفایی پیدا میشن که یک تار موهایشون می ارزه به 100 دوست نما. شرمنده که این مدت نبودم. اتفاقاتی که توی این تقریبا 3 ماه از سرم گذشت برای خودش داستانی داره بی انتها از جریان فوت مادربزرگ عزیزم تا تصادف بدی که یک ماه پیش در جاده شمال به سرمون اومد و آثار اون هنوز هم باقیه. نوشته شده در یکشنبه...

mystrangelife.blogfa.com

همه مردان زندگیم به کنار, تو به کنار

http://mystrangelife.blogfa.com/8910.aspx

همه مردان زندگیم به کنار, تو به کنار. دنیا رو گشتم تا به تو رسیدم عزیزم. علی رغم برخورد بدی که فراز اون روز با من داشت نمیدونم چرا نمیتونستم از ذهنم خارجش کنم. سعی کردم این روزهای آخر یک فرصتی به خودم و خودش بدهم و اگر هیچ چیز بینمون تغییری نکرد برای همیشه ترکش کنم. نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم دی ۱۳۸۹ساعت 14:45 توسط دختر باران دیده. اون روز فراز خیلی نا آروم و بی قرار بود. مدام روی صندلیش جابجا می شد و ساعتش رو نگاه میکرد تا جایی که حسابی این رفتارش به مادرم برخورد. سفر دسته جمعي ما به شمال. نوشته ش...