alanegi.blogfa.com
الآنگی -
http://alanegi.blogfa.com/post-119.aspx
مهرماه هم آمد. یکی از بدی های زندگی در جاهایی که برای رفتن به آنها سر و دست میشکنیم این است که تقویم برای مان معنای قدیمی اش را از دست میدهد و روزهای مهم سال رو از یاد میبریم. اول مهر که همیشه مهمترین حادثه زندگی نسل من بوده روزی نبود که بی خیال از کنارش بگذرم. یا حداقل احساس اولین اول مهر را به یاد نیاورم. چند وقتی بود که تصمیم داشتم از خاطرات گذشته حرف نزنم چون همه اش سیاه بود و هر چه زمان میگذشت سیاهتر میشد. اما اول مهر و شروع مدرسه ها چیزی نیست که از یاد ببرمش. یعنی اینچنین آدم احساساتی بودم من!
alanegi.blogfa.com
الآنگی -
http://alanegi.blogfa.com/post-121.aspx
گفت اینکه دخترای خوشگل تو خیابون نیستن! اگرم باشن چون سر کار نمیرن لباسای معمولی میپوشن و تیپ نمیزنن! عده ای هم در مورد تربیت غلط ما گفتن که کاملا هم حق دارن. ما از نظر رفتارهای جنسی اصلا تربیت نشدیم که بد باشه یا خوب! حالا واکنش من که در آن سن و سال هنوز به مکانیسم زاد و ولد مطمئن نبودم فکر میکنید چی بود؟ من هر روز از تعریفات این همکلاسی در جمع ناراحت میشدم! منم فهمیدم باید چیز مهمی باشه و دیگه راجع به این موضوع باهاش حرفی نزدم. نامردین اگه به این حماقت من بخندین! حالا بماند که ما کلا از وقتی فرق دختر و...
alanegi.blogfa.com
الآنگی - مرگ بهتر است یا قدرت
http://alanegi.blogfa.com/post-122.aspx
مرگ بهتر است یا قدرت. الان عصر یکشنبه است و من بر همه تنبلی ام غلبه کردم و تصمیم گرفتم به یه موضوع دیگه که دغدغه این روزهامه بپردازم. این پستم سعی میکنم کوتاه باشه تا در پست بعدی که یه موضوع خیلی خیلی مهم رو میخوام مطرح کنم حوصلتون سر نره. یادمه وقتی در سنین نوجوانی (مثلا یازده دوازده ساله) بودم(توجه کردین چقدر خاطره دارم من از نوجوانی! پسر خاله جدید اما شده بود همبازی جدید ما و من که چند سالی ازش بزرگتر بودم به نوعی الگوی کودکی اش شده بودم و خداییش هم سعی کردم الگوی خوبی باشم! به هر حال رابطه ما هم تابع...
alanegi.blogfa.com
الآنگی - نوشتن یا ننوشتن ! مساله این است ...
http://alanegi.blogfa.com/post-127.aspx
مساله این است . خبر اول اینکه میخوایم در وبلاگ رو تحته کنیم! فکرشم شبا آزارتون میده؟ به محض شنیدن خبر 3 کیلو وزن کم کردین؟ ولی فک کنم مهمترین واکنشتون این باشه که این یارو که اینهمه زرت و زورت میکرد خودش هم بالاخره کرکرش رو کشید پایین! دیدین باز زود قضاوت کردین! بابا رفتم پول دادم زحمت کشیدم ، (البته زحمتاش رو خدایی دامون کشید ما کاره ای نبودیم! براتون دامین مستقل و هاست مستقل گرفتم که از این به بعد هر غلطی دلم خواست بکنم! دیگه خودمو سانسور نکنم! حالا یعنی یه حرفهایی بزنم که مرده تو قبر زنده بشه! قربون ه...
alanegi.blogfa.com
الآنگی - مرگ پایان کبوتر هست !
http://alanegi.blogfa.com/post-110.aspx
مرگ پایان کبوتر هست! 1 - یه روزی معلم تعلیمات دینی به ما گفت که هر انسان بالغ باید برای خودش وصیت نامه داشته باشد! جدای از حادثه مرگ عجیب و غریب پسر این اتفاقی است که در دنیا هر روز می افتد و با تایپ هر حرف که من مینویسم شاید بیشتر از یک نفر بر اثر حوادث مختلفی جان به جان آفرین تسلیم میکنند. اگر موقع رد شدن از خیابان تصادف کرده باشد چه؟ اگر دچار گردباد شده باشد چه؟ حرف عیال این بود که درسته که این یه سریاله ولی این اتفاقیه که هر روز تو دنیا می افته. این فکریه که قبل از مهاجرت هرگز بهش فکر نکرده بودم.
alanegi.blogfa.com
الآنگی - روزهایی که گریستم
http://alanegi.blogfa.com/post-126.aspx
نمیدانم دور بودن این روزها از لیلی مجنونم کرده یا فشار کار و اضطراب از آینده ای مبهم باعث شده احساساتی شوم. اما امروز که خبر پایان اعتصاب غذای نسرین ستوده را خواندم بی اختیار اشکی از بغل چشم هام یواشکی غل خورد و رسوایم کرد. شاید باید اشک شوق می بود از پایان یک اتفاق بد اما . بیشتر از آنکه به نسرین ستوده فکر کنم که عکسش در سر در پارلمان اروپا آویخته و همه اسمش را بر لب دارند به فکر دیگرانی بودم که هنوز نامی ازشان نمیشنویم. نوشته شده در 2012/12/5. ساعت 9:16 توسط احسان. گذشته بی گذشته من،. واسه بساط شب کشی،.
alanegi.blogfa.com
الآنگی - باز هم این مثنوی تاخیر شد
http://alanegi.blogfa.com/post-115.aspx
باز هم این مثنوی تاخیر شد. مرد محبوب این روزهای ایران محمد بنا). به همین سادگی.گاهی به شوخی به دوستان میگفتم آدم که به سی سال میرسد باید هر از گاهی یک نیم نگاهی به اون دنیا داشته باشه.هر چند که من تمام عمرم را با نیم نگاه به اون دنیا سپری کردم. یعنی این امید به زندگی در من بیداد میکنه به خدا! مهاجرت برای ما هیچ نداشته باشد دوستان خوب و جدیدی داشت که به داشتنشان افتخار میکنم. 2 شغل و کار :. از خدا که پنهون نیست از شما که محرم اسرار ما بودین همیشه چه پنهون که میخوام یه چیزی بگم روم نمیشه. مسوولیت سنگینیه ع...
alanegi.blogfa.com
الآنگی - این خارجی های معمولی
http://alanegi.blogfa.com/post-111.aspx
این خارجی های معمولی. اولین بار که یک نفر فکر کرد من ایرانی نیستم شش هفت سال پیش بود. خسته و کوفته از قزاقستان به فرودگاه استانبول وارد شده بودیم و قصد داشتیم چند روزی را در شهر زیبای استانبول استراحت یا بقول این خارجی های عزیز ریکریشن کنیم! فرودگاه استانبول هم مملو از این دلالهای هتل و توریسم است که به محض ورود مسافران. مامور حراست فرودگاه موقع گشتن ما نهایت تلاشش را به خرج داد و با تصور اینکه ما هم عازم همان پروازیم با چشمانی ریز کرده گفت که شما هم عرب هستید! هر چند که بعد از یکسال و بعد از سخنان داهیا...
alanegi.blogfa.com
الآنگی - روزای رفته ...
http://alanegi.blogfa.com/post-116.aspx
بالاخره روزهای سرد استرالیا داره تموم میشه و کم کم هوای خوب و گرم از راه میرسه. امروز که از خواب بیدار شدم بعد از مدتها احساس کردم سردم نیست و این باعث یک حس دلگرمی شد. سخترین کار دنیا همیشه برای من بیدار شدن صبحهای زمستون از زیر پتوی گرم و نرم و رفتن به مدرسه یا سر کار وقتی که هوا تاریکه بوده! بعد وقتی که تابستون میشه دلم واسه اون روزهای تاریک سرد تنگ میشه! نمیدونم این چه مرضی که آدم همیشه حسرت چیزهای داشته رو میخوره! حتی به اندازه یه پتوی ساده گرم در صبح سرد زمستون. دوستی در پست پیشین پرسیده بود که مدت...
alanegi.blogfa.com
الآنگی - کش صد هزار منزل بیش است در بدایت ...
http://alanegi.blogfa.com/post-118.aspx
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت . فکر میکنم این تصویر ترکیبی از خاطره های دوران کودکی و دوران جنگ به همراه زمزمه های جنگی تازه باشد که هر روز صدای طبلش بلند تر میشود. هیچوقت در این سالها صدای سیاه جنگ را ایقدر جدی نشنیده بودم. از اون لحظه من احساس کردم موج جدید و جدی از مهاجرت در راه خواهد بود. گفت یعنی تو خودت که الان ازدواج کردی و به کسی که دوستش داری رسیدی پشیمونی و فکر میکنی که نمیتونی این بار مسوولیت رو به دوش بکشی که من رو انقدر از این مساله بر حذر میداری؟ آیا پشیمان هستم یا نه؟ طبیعیست که آدمها ا...