ARASHHASHEMI74.BLOGFA.COM

winds.blogfa.com

همه چیز - علت ديوانگي

http://www.winds.blogfa.com/post-6.aspx

پزشك قانوني به بيمارستان دولتي رفت و مردي را در ميان ديوانگان ديد كه به نظر خيلي با هوش ميامد. پزشك او را صدا كرد و با كمال مهرباني پرسيد كه ميبخشيد آقا شما را به چه علت به تيمارستان آورده اند؟ حالا آقاي دكتر اگر شما هم به چنين مصيبتي گرفتار مي شديد كارتان به بيمارستان نمي كشيد؟ نوشته شده در شنبه نهم آبان ۱۳۸۸ساعت 0:32 توسط wind. سلاماميدوارم اوقات خوشي را در وبلاگ من سپري كنيد. حروف را بی استفاده می کند. کافی ست نگاه کنی. و فارسی ساکت شود. گل عشق تو هستم شبنمم باش. دلم دنیای زخمه,مرهمم باش. این یك ماجرا...

winds.blogfa.com

همه چیز - آنچه را رخ مي دهد درک کن و بدان که برکت خواهي يافت.

http://www.winds.blogfa.com/post-29.aspx

آنچه را رخ مي دهد درک کن و بدان که برکت خواهي يافت. من از خدا خواستم من از خدا خواستم که پليدي هاي مرا بزدايد . خدا گفت : نه . آنها براي اين در تو نيستند که من آنها را بزدايم . بلکه آنها براي اين در تو هستند که تو در برابرشان پايداري کني. من از خدا خواستم که بدنم را کامل سازد. خدا گفت : نه . روح تو کامل است . بدن تو موقتي است. من از خدا خواستم به من شکيبائي دهد. خدا گفت : نه. شکيبائي بر اثر سختي ها به دست مي آيد. شکيبائي دادني نيست بلکه به دست آوردني است. من از خدا خواستم تا به من خوشبختي دهد. خدا گفت : .

winds.blogfa.com

همه چیز - وقت شناسی‌ !

http://www.winds.blogfa.com/post-25.aspx

در مراسم تودیع پدر پابلو، کشیشی که ۳۰ سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده. و بازنشسته شده بود، از یکی از سیاستمداران اهل محل برای سخنرانی دعوت شده. در روز موعود، مهمان سیاستمدار تاخیر داشت و بنابرین کشیش تصمیم گرفت کمی. برای مستمعین صحبت کند. پشت میکروفن قرار گرفته و گفت: ۳۰ سال قبل وارد این شهر. انگار همین دیروز بود. راستش را بخواهید، اولین کسی که برای اعتراف. وارد کلیسا شد، مرا به وحشت انداخت. به دزدی هایش، باج گیری، رشوه خواری، هوس. رانی، زنا با محارم و هر گناه دیگری که تصور کنید اعتراف کرد. دو کاج و نس...

winds.blogfa.com

همه چیز - داستان خلقت

http://www.winds.blogfa.com/post-17.aspx

خدا خر را آفرید و به او گفت:. تو بار خواهی برد، از زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی که تاریکی شب سر می رسد. و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد بود. و تو علف خواهی خورد و از عقل بی بهره خواهی بود و پنجاه سال عمر خواهی کرد. خر به خداوند پاسخ داد:. من می خواهم خر باشم، اما پنجاه سال برای خری همچون من عمری طولانی است. پس کاری کن فقط بیست سال زندگی کنم و خداوند آرزوی خر را برآورده کرد. خدا سگ را آفرید و به او گفت:. سگ به خداوند پاسخ داد:. خدا میمون را آفرید و به او گفت:. میمون به خداوند پاسخ داد:.

winds.blogfa.com

همه چیز - کبریت دارین؟

http://www.winds.blogfa.com/post-18.aspx

مادر داماد : ببخشین ، کبریت دارین؟ خانواده عروس : کبریت؟ مادر داماد : والا پسرم می خواست سیگار بکشه. خانواده عروس : پس داماد سیگاریه! مادر داماد : سیگاری که نه. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبه. خانواده عروس : پس الکلی هم هست! مادر داماد : الکلی که نه. والا قمار بازی کرده و باخته! ما هم مشروب دادیم بهش که یادش بره. خانواده عروس : پس قمارم بازی می کنه! مادر داماد : آره. دوستاش توی زندان بهش یاد دادن. خانواده عروس : پس زندانم بوده! خانواده عروس : پس معتادم بوده! خانواده ءعروس : زنش! نمی دانم،م...

winds.blogfa.com

همه چیز - كدامیك را سوار مي‌كنيد ؟

http://www.winds.blogfa.com/post-28.aspx

كدامیك را سوار ميكنيد؟ كدامیك را سوار ميكنيد؟ يك شركت بزرگ قصد استخدام تنها يك نفر را داشت. بدين منظور آزموني برگزار كرد كه تنها يك پرسش داشت. پرسش اين بود: شما در يك شب طوفاني سرد در حال رانندگي از خياباني هستيد. از جلوي يك ايستگاه اتوبوس در حال عبور كردن هستيد. سه نفر داخل ايستگاه منتظر اتوبوس هستند. دليل خود را بطور كامل شرح دهيد:. پيش از اينكه ادامه حكايت را بخوانيد شما نيز كمي فكر كنيد. قاعدتا اين آزمون نميتواند نوعي تست شخصيت باشد زيرا هر پاسخي دليل خاص خودش را دارد. پاسخي زيبا و سرشار از متانتي كه...

winds.blogfa.com

همه چیز - براي افرادي كه دوستمان دارند.با ارزش هستيم

http://www.winds.blogfa.com/post-19.aspx

براي افرادي كه دوستمان دارند.با ارزش هستيم. یک سخنران معروف در مجلسی ، یک اسکناس صد دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد . دست همه حاضرین بالا رفت! سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن میخواهم کاری بکنم و سپس در برابر نگاههای متعجب، اسکناس را مچاله کرد و باز پرسید: چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ و باز دستهای حاضرین بالا رفت. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: خوب، حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟ هفته او...

winds.blogfa.com

همه چیز - این شعر کاندیدای شعر برگزیده سال 2005 شده .

http://www.winds.blogfa.com/post-7.aspx

این شعر کاندیدای شعر برگزیده سال 2005 شده . این شعر کاندیدای شعر. برگزیده سال 2005 شده. توسط یک بچه آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی. وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم. میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم. وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می. و تو، آدم سفید. وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ. وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای. ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی. و وقتی می میری، خاکستری ای. و تو به من. نوشته شده در شنبه نهم آبان ۱۳۸۸ساعت 0:44 توسط wind. دفتر ياد...

winds.blogfa.com

همه چیز - نمی دانم، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن

http://www.winds.blogfa.com/post-16.aspx

نمی دانم، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن. اینجا آسمان ابریست، آنجا را نمیدانم. اینجا شده پائیز، آنجا را نمیدانم. اینجا فقط رنگ است، آنجا را نمیدانم. اینجا دلی تنگ است، آنجا را نمیدانم. وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد. بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخش. هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما، در این سر دنیا، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها، در آن سر دنیا، عرق می خورند و وضع شان آن است! حروف را بی استفاده می کند.