architectkamalolmolk.parsiblog.com

sokootebamdad.parsiblog.com

احمدرضا احمدی - سکوت بامداد

http://sokootebamdad.parsiblog.com/Posts/34/احمدرضا%20احمدي

نویسنده: مرتضی حیدرزاده(یادداشت ثابت - جمعه 92/5/19 ساعت 8:32 عصر). شهری فریاد می‌زند. کبوتری به کنار برج کهنه می‌رسد. قلبت دیگر ، تاب نمی آورد برای تپیدن؟ از میان همه صاحبدلان. با یک باطری که دستور بدهد باشی و دل مان به دل ات خوش باشد. ایستاده ام کنار چشم های تو. تمام قد و به احترام. دست بر سینه می گذارم و کلاه از سر بر می دارم. شاعر خوب روزهای دلتنگی . که تو راه می روی. برای سروهای کنار خیابان. لیست کل یادداشت های این وبلاگ. این روزها . . باران بهانه نمی خواهد. بهار آمد بهار من نیامد. موسیقی و شعر [167].

sokootebamdad.parsiblog.com

دلتنگی - سکوت بامداد

http://sokootebamdad.parsiblog.com/Posts/36/دلتنگي

نویسنده: مرتضی حیدرزاده(یادداشت ثابت - یکشنبه 92/6/11 ساعت 3:13 عصر). در دل ام سیل آمده. تو را با خودش برده است . دست کدام درخت را نگرفتم. که تو نبوده باشی. بهار که بیاید اولین پاییز بی تو آغاز می شود . روی ام نمی شود ، کنارت بنشینم و برایت فاتحه بخوانم . رشت شهریور . 1392. لیست کل یادداشت های این وبلاگ. این روزها . . باران بهانه نمی خواهد. بهار آمد بهار من نیامد. موسیقی و شعر [167]. سید علی صالحی [37]. Style="width:110px" onfocus="this.select()" autocomplete=off contenteditable=true /. روزهای من ، دروغ.

sokootebamdad.parsiblog.com

این روزها .. .. - سکوت بامداد

http://sokootebamdad.parsiblog.com/Posts/35/اين%20روزها%20..%20..

این روزها . . نویسنده: مرتضی حیدرزاده(دوشنبه 92/6/11 ساعت 1:59 عصر). این روزها کسی از پشت سرم مرا صدا می زند. و کسی نیست ، شاید در آغاز سقوطی دیگر در دنیایی دیگر هستم. سیگار گیراندم ، او هم گیراند و گفت : انگار همین دیروز بود ، در زد ، من خونه بابام رفته بودم رشت ، درو باز کردم دیدم. شاملو پشت در وایساده . . . سیگارمان به ته رسیده بود آهی کشید و گفت : مرتضی کیوان رو تو کافه نادری دیدم . . . تازه کتاب . . آره الاغ حقیقت داره . مهشید با عظیمی رابطه افلاطونی داره . طلاقش بده . . بیداد . دل ام می خواهد .

sokootebamdad.parsiblog.com

برای کسی - سکوت بامداد

http://sokootebamdad.parsiblog.com/Posts/38/براي%20كسي

نویسنده: مرتضی حیدرزاده(سه شنبه 92/10/17 ساعت 3:31 صبح). تق تق سنگ ها ، دیداری را تازه نمی کند. پنج شنبه شب های همخوابگی. تا ک ل ه ی ظهر بی حوصلگی جمعه ی این آدم ها . همان بهتر که آرام از کنار ما عبور کنی و برای دلتنگی های مضحک ، لبخند زده باشی . دل ام گواه می دهد. یک روز یک جمعه از راه می رسد. در انتظار برآمدن ات ، از پشت کوه های پر برف ، به آسمان لبخند خواهد زد . شمشیری از نیام بیرون بیاید. و آدم ها ، از ترس از غروب های سرخ رنگ جمعه. دوباره دلتنگ شوند . رشت چهارشنبه . 1392.7.11 . بامداد.

sokootebamdad.parsiblog.com

روزهای بی تو - سکوت بامداد

http://sokootebamdad.parsiblog.com/Posts/29/روزهاي%20بي%20تو

نویسنده: مرتضی حیدرزاده(یادداشت ثابت - سه شنبه 91/6/8 ساعت 4:56 عصر). گاهی از شدت ناتوانی دل آدم به تنگ می یاد . روزها خسته کننده می شه. و تکرار مدام هر. روز حضور خورشید . ایام کلاس و درس داره شروع می شه. سرو کله زدن با دوستانی که. وقتی باهاشون حرف می زنم منو فقط! نگاه می کنند . فکرشو کنید! چند تا دانشجو بیان. بگن ما آمدیم حالی کنیم و. مدرکی بگیریم اذیتمون نکنید استاد! تازه تازه دارم درک می کنم حرف های. هوشنگ ابتهاج رو که می گفت کسی نمونده و تنهایی درد. حرف مشترکی نیست و کسی نیست برای شنیدن .

sokootebamdad.parsiblog.com

شاملو - سکوت بامداد

http://sokootebamdad.parsiblog.com/Posts/32/شاملو

نویسنده: مرتضی حیدرزاده(یادداشت ثابت - چهارشنبه 91/6/23 ساعت 4:22 عصر). ر است اش را بخواهید . فرصت نوشتن شعری را پیدا نکرده ام. خواستم یک کتاب معرفی کنم که خودم ، هم در حال خواندن آن هستم . چنان جذب شدم که آرام آرام کلمات را می جوم تا مبادا چیزی از. چشم های من دور بماند . ترانه های بی هنگام : نوشته ی محمدرضا رهبریان. کتاب درباره ی شعرهایی ست که احمد شاملو به دیگران تقدیم کرده است . فکر کنم انتشارات مروارید. آن را منتشر کرده است . انتشارات را چک خواهم کرد . کتاب را از دست ندهید . به دیده ی منت .

sokootebamdad.parsiblog.com

محرم - سکوت بامداد

http://sokootebamdad.parsiblog.com/Posts/33/محرم

نویسنده: مرتضی حیدرزاده(دوشنبه 91/9/6 ساعت 10:56 صبح). راستش را بخواهید ، گلویم بدجور پیش اش گیر کرده . بالا بیاید خوب است . روی همه ی دنیا خوب است . می دانید ، خون و شلاق و موی سپید و کودکان بی حساب تنها و ترس زده را بی خیال شوید . می شود مگر حسین نداند سرش را می برند . نمی داند؟ دست های برادر باران ها را شرمسار می کند . داستان کجاست و کسی نمی بینید . ظلم که برخاست . بلند شوید . تنها ، حتی تنها . کوهی از دشمن اگر بود. بلند شوید . حتی . . با 72 نفر . تنها . باور کنید می شود . لیست کل یادداشت های این وبلاگ.

sokootebamdad.parsiblog.com

دیدار - سکوت بامداد

http://sokootebamdad.parsiblog.com/Posts/30/ديدار

نویسنده: مرتضی حیدرزاده(یادداشت ثابت - دوشنبه 91/6/14 ساعت 2:46 عصر). دوباره باران های بی کینه آمدند . باران که می آید یعنی نشستن جایز نیست. باید رفت ، اتفاق ناگهان می افتد . دوستی را گم کرده ام . انگار راه های رسیدن را مسدود کرده اند . چه رسد به. راه های با هم بودن را . امسال نزدیک 280 دانشجو دارم . مهربانی پیام داده بود نسبت به دوستان. دانشجو کمی با اغماض حرف زده ام .به دیده منت . صبر ، کار این روزهای. من و بسیاری دیگر است . می خواهم حرف دل بزنم .راست اش دلم جایی گیر کرده است . البته! این روزها . .

sokootebamdad.parsiblog.com

آدینه - سکوت بامداد

http://sokootebamdad.parsiblog.com/Posts/37/آدينه

نویسنده: مرتضی حیدرزاده(یادداشت ثابت - پنج شنبه 92/8/3 ساعت 7:40 عصر). این شعر حاصل یک دل سیر نگاه کردن به آدم هایی است که دوست شان دارم و آنها در دنیایی دیگر ، در کنار من ، می روند ، می آیند کجا؟ نمی دانم . . . تق تق سنگ ها ، دیداری را تازه نمی کند. پنج شنبه شب های همخوابگی. تا ک ل ه ی ظهر بی حوصلگی جمعه ی این آدم ها . همان بهتر که آرام از کنار ما عبور کنی و برای دلتنگی های مضحک ، لبخند زده باشی . دل ام گواه می دهد. یک روز یک جمعه از راه می رسد. شمشیری از نیام بیرون بیاید. دوباره دلتنگ شوند .