ariyamanesh.blogfa.com

my-cafecreme.blogspot.com

در گلوي ِ قصه هايم...: November 2009

http://my-cafecreme.blogspot.com/2009_11_01_archive.html

در گلوي ِ قصه هايم. به هيچكسان ِمن. ه‍.ش. ۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه. بعضی روزا حسود و بد طینتن، نمیذارن آب ِ خوش پایین بره از گلوت. پی نوشت: اولین بار ِ که عکسی غیر از عکسای خودم میزارم تو بلاگ، روزای تنگ نظریه. پست‌های قدیمی‌تر. اشتراک در: پست‌ها (Atom). در گلوي قصه هايم. دست قصه هايم را مي گيرد. خيابان ِشلوغ مي رود. كه هنوز از پنج حرف تو. دو حرف مي ماند. يك آه ِتكراري. در گلوي قصه هايم. كه دست ِآخر از خيابان نمي گذرد. با آسمان و دريا. فضایی جدید برای نوشتن و ارتباط. به پرشین بلاگ خوش آمدید. و طهران خواب بود.

my-cafecreme.blogspot.com

در گلوي ِ قصه هايم...: January 2010

http://my-cafecreme.blogspot.com/2010_01_01_archive.html

در گلوي ِ قصه هايم. به هيچكسان ِمن. ه‍.ش. ۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه. در ایینه ات بارانی ست. برای دیم زار گندم و سیب ستان. در ایینه ات ایینه ای ست. و بی پایانی اندوهی. نامت را بیهوده پنهان می کنی. به اتاق کوچکت برگرد. پست‌های قدیمی‌تر. اشتراک در: پست‌ها (Atom). در گلوي قصه هايم. دست قصه هايم را مي گيرد. خيابان ِشلوغ مي رود. كه هنوز از پنج حرف تو. دو حرف مي ماند. يك آه ِتكراري. در گلوي قصه هايم. كه دست ِآخر از خيابان نمي گذرد. با آسمان و دريا. فضایی جدید برای نوشتن و ارتباط. به پرشین بلاگ خوش آمدید. من و ام اس.

my-cafecreme.blogspot.com

در گلوي ِ قصه هايم...: August 2010

http://my-cafecreme.blogspot.com/2010_08_01_archive.html

در گلوي ِ قصه هايم. به هيچكسان ِمن. ه‍.ش. ۱۳۸۹ مرداد ۱۲, سه‌شنبه. وقتي تو كلاغ ها را دوست داري، من فرشته ام. فرشته اي با بال هاي سياه. كه رقص مي فروشم و غم مي خرم،. تا با ذره ذره ي مستي ِ ديوانگي آن را،. دارم بی حوصله و خالی گودر می خونم، به پست ِ بالا میرسم و مکث میکنم و بعد پرت میشم به گذشته، چند سال پیش بود؟! پرتقال خونی وسط میدان جنگ. گردوی نارسی که دست را سیاه می کند. شاخه ای که پرندگان را رنج می دهد. باران دبوانه در پناه دو کوه. برگرفته از:www.haafezz.blogfa.com. هیچ نظری موجود نیست:. دو حرف مي ماند.

my-cafecreme.blogspot.com

در گلوي ِ قصه هايم...: December 2010

http://my-cafecreme.blogspot.com/2010_12_01_archive.html

در گلوي ِ قصه هايم. به هيچكسان ِمن. ه‍.ش. ۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه. حیاط خانه ی ما. در انتظار بارش یک ابر ناشناس. و حوض خانه ی ما خالی است. ستاره های کوچک بی تجربه. از ارتفاع درختان به خاک می افتد. و از میان پنجره های پریده رنگ خانه ی ماهی ها. شب ها صدای سرفه می آید. حیاط خانه ی ما تنهاست. ه‍.ش. ۱۳۸۹ آذر ۱۴, یکشنبه. حتی اگه تو اشتباه تربن آدم ِ زندگی ِ من باشی، حتی، باز. دیگه خیلی گذشته، بگذریم. اما من برایت چای می ریزم. نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم. دوست داری گریه کن. و یا دوست داری. مثل آینه مبهوت باش.

elgaar.blogfa.com

از جامعه

http://www.elgaar.blogfa.com/8902.aspx

من از جهان بی تفاوتی فکرها و حرف ها و صداها می آیم. از زندگی (دکتر شیرین احمدنیا). یک خوشه از پروین. اتاقی از آن خود. چرک نوشته ها(حامد صالح آبادی). متین( فانوسی برای تاریکی). دیده بان اصلاحات(حامد خوانساری). دارا خنده بر لب ندارد اگر چه انار دارد. سارا انار دارد، شاید، ولی شوق در چشمان ندارد. دارا غصه در دل دارد، فراوان، اگر چه انار دارد. سارا زانوی غم در بغل دارد اگر چه او هم انار دارد. هر دو گوشه ای در ماتم نشسته، بغض در گلو، چرا که . از وبسایت حسین زمان). پن: خبر کوتاه بود. اعدامشان کردند.

tahavalizadeh.wordpress.com

آواز چگور | بس کن خدا را ای چگوری بس ! ساز تو وحشتناک و غمگین است … | صفحهٔ 2

https://tahavalizadeh.wordpress.com/page/2

بس کن خدا را ای چگوری بس! ساز تو وحشتناک و غمگین است …. دسامبر 4, 2010. به مناسبت هیچ چیز. از حادثه حرف نزن! از همان روز اول. به طنابی گره خورده بود. که مادر در حیاط می زد. در میان سوز دیوارهای تازه سیمانی شده. تا تو بیافتی…. تو هیچ وقت سقوط نکردی! نه از رحم مادر،. نه در ذهن ما،. نه از روی چهارپایه ای که بیست و چند سال بعد. یکدنده، بی خیال جاذبه ی زمین، باز نیافتادی! و نخواستی بفهمی هر ایکسی مساوی ایگرگ نیست. و هر نیافتادنی…. شاید هم اصلا نمی دانستی. از اتحاد به بعد از ریاضی بدت آمده بود. اکتبر 2, 2010.

my-cafecreme.blogspot.com

در گلوي ِ قصه هايم...: 90

http://my-cafecreme.blogspot.com/2011/03/90.html

در گلوي ِ قصه هايم. به هيچكسان ِمن. ه‍.ش. ۱۳۹۰ فروردین ۷, یکشنبه. هی عکس می بینم و هی بغض میکنم، دوری این روزا بیشتر از همیشه پیداست، با این بهاری که نیمده به این شهر و دل ِ من، با منی که دور میشم تا بهار و حس کنم و سالم نو بشه ولی نمیشه که نمیشه. و زخم میشه به جونم. و من تمام ِ شب ِ سال تحویلو می خوابم تا این سال آرومتر بگذره، تو خواب شاید. فراموش میکنم خوابای ِ پر کابوس ِ هر شبمو ولی. آرزوی می کنم امسال برات پر از روزای خواستنی باشه و دنیا به کامت. ۱۳ فروردین ۱۳۹۰ ه‍.ش.، ساعت ۵:۰۴. در گلوي قصه هايم.

my-cafecreme.blogspot.com

در گلوي ِ قصه هايم...: March 2011

http://my-cafecreme.blogspot.com/2011_03_01_archive.html

در گلوي ِ قصه هايم. به هيچكسان ِمن. ه‍.ش. ۱۳۹۰ فروردین ۷, یکشنبه. هی عکس می بینم و هی بغض میکنم، دوری این روزا بیشتر از همیشه پیداست، با این بهاری که نیمده به این شهر و دل ِ من، با منی که دور میشم تا بهار و حس کنم و سالم نو بشه ولی نمیشه که نمیشه. و زخم میشه به جونم. و من تمام ِ شب ِ سال تحویلو می خوابم تا این سال آرومتر بگذره، تو خواب شاید. فراموش میکنم خوابای ِ پر کابوس ِ هر شبمو ولی. پست‌های قدیمی‌تر. اشتراک در: پست‌ها (Atom). در گلوي قصه هايم. دست قصه هايم را مي گيرد. خيابان ِشلوغ مي رود. من و ام اس.

my-cafecreme.blogspot.com

در گلوي ِ قصه هايم...: 87

http://my-cafecreme.blogspot.com/2010/08/87.html

در گلوي ِ قصه هايم. به هيچكسان ِمن. ه‍.ش. ۱۳۸۹ مرداد ۱۲, سه‌شنبه. وقتي تو كلاغ ها را دوست داري، من فرشته ام. فرشته اي با بال هاي سياه. كه رقص مي فروشم و غم مي خرم،. تا با ذره ذره ي مستي ِ ديوانگي آن را،. دارم بی حوصله و خالی گودر می خونم، به پست ِ بالا میرسم و مکث میکنم و بعد پرت میشم به گذشته، چند سال پیش بود؟! پرتقال خونی وسط میدان جنگ. گردوی نارسی که دست را سیاه می کند. شاخه ای که پرندگان را رنج می دهد. باران دبوانه در پناه دو کوه. برگرفته از:www.haafezz.blogfa.com. هیچ نظری موجود نیست:. دو حرف مي ماند.

my-cafecreme.blogspot.com

در گلوي ِ قصه هايم...: June 2010

http://my-cafecreme.blogspot.com/2010_06_01_archive.html

در گلوي ِ قصه هايم. به هيچكسان ِمن. ه‍.ش. ۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه. تمام هفته از تک تک آدما خداحافظی میکنم و مدام بغضمو میخورم و اونارو نمیدونم ولی مدام میشکنم من و میدونم که رفتن من برا همه چه آسون ِ دل کندن از همه چه سخت برای من. و باز رفتن و رفتن و رفتن. پیچا پیچ راه بر اندامت. در پس ِپیچ ها می رود. پست‌های قدیمی‌تر. اشتراک در: پست‌ها (Atom). در گلوي قصه هايم. دست قصه هايم را مي گيرد. خيابان ِشلوغ مي رود. كه هنوز از پنج حرف تو. دو حرف مي ماند. يك آه ِتكراري. در گلوي قصه هايم. با آسمان و دريا. و طهران خواب بود.