ASREMARDOM.BLOGFA.COM

mehrsa60.blogfa.com

بوی بهار - سفر

http://www.mehrsa60.blogfa.com/post-53.aspx

سفرم را معنا بخش. ای پایان هر هجرتی. نوشته شده در چهارشنبه ۱۳ مهر۱۳۹۰ساعت 13:40 توسط مریم. مریم ها و یاکریم ها می دانند. تقدیم به تو که هنوز مغروری. نصف مال سینما,نصف مال تئاتر. اينجا چراغي روشن است. قالب های نایت اسکین.

mehrsa60.blogfa.com

بوی بهار - هيچ

http://www.mehrsa60.blogfa.com/post-48.aspx

چيزي در درونم شكسته است و من با تمام بيتمامم خستهام. آنقدر خسته كه دوست دارم تا ابد بخوابم. و خواب هيچ كس را نبينم. وقتي كه خواب ميبينم. انگار كه خستهتر ميشوم. دلم براي هيچ تنگ است و تنم براي هيچ پوچ است. صداي ثانيهها را ميشنوم. اما هفتهها و ماهها را نميبينم. انگار كه سوار مركبي از هيچ شدهام و مقصدم ناكجاآبادي است كه هرگز نميرسم. نوشته شده در سه شنبه ۱۴ دی۱۳۸۹ساعت 15:5 توسط مریم. مریم ها و یاکریم ها می دانند. تقدیم به تو که هنوز مغروری. نصف مال سینما,نصف مال تئاتر. اينجا چراغي روشن است.

mehrsa60.blogfa.com

بوی بهار - گریز ...

http://www.mehrsa60.blogfa.com/post-52.aspx

از گرما که می گریزیم. به تو می رسم. در امتداد نبض لحظه هایم. جایی که ابرها خانه دارند. و سوت سوتک های بهاری جانشین خوابهای من می شوند. هر کس را سرزمینی است. و هر کسی را در این سرزمین جایگاهی است. من هم در سرزمین تو بودم. وقتیکه تو خانه ای ساخته بودی برای اندیشیدن. و از پنجره هایی که هیچگاه خسته نمی شدند. خاطراتمان را مرور می کردی. اینک آن خانه هست، لیکن پنجره هایش خسته شدند. خانه متروک است و من در سرزمین تو آواره . نوشته شده در سه شنبه ۳۱ خرداد۱۳۹۰ساعت 14:6 توسط مریم. مریم ها و یاکریم ها می دانند.

mehrsa60.blogfa.com

بوی بهار -

http://www.mehrsa60.blogfa.com/post-47.aspx

همسرم نواز با صدای بلند گفت، تا کی می خوای سر تو توی اون روزنامه فرو کنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟ شوهر روزنامه رو به کناری انداخت و بسوی آنها رفت. تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود. ظرفی پر از شیربرنج در مقابلش قرار داشت. آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود. گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟ فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت:. بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟

mehrsa60.blogfa.com

بوی بهار - کی می‌رسد باران؟

http://www.mehrsa60.blogfa.com/post-49.aspx

خشک آمد کشتگاه من. در جوار کشت همسايه. گرچه میگويند : میگريند روی ساحل نزديک. سوگواران در ميان سوگواران. قاصد روزان ابري، داروگ! بر بساطی که بساطی نیست. در درون کومهی تاریک من که ذرهای با آن نشاطی نیست. و جدار دندههای نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش میترکد. چون دل یاران که در هجران یاران -. قاصد روزان ابری، داروگ! الهي آسماني كن دل ابر گران را. نوشته شده در چهارشنبه ۱۵ دی۱۳۸۹ساعت 9:39 توسط مریم. مریم ها و یاکریم ها می دانند. تقدیم به تو که هنوز مغروری. نصف مال سینما,نصف مال تئاتر. اينجا چراغي روشن است.

mehrsa60.blogfa.com

بوی بهار

http://www.mehrsa60.blogfa.com/8905.aspx

تمام جاده ها تو را فریاد می زنند. در امتداد حس عجیب دلبستگی. ریاضت که می دانی ، حل کن معادله ها را . سخت است در پرانتز عشق ماندن! نوشته شده در جمعه ۱ مرداد۱۳۸۹ساعت 18:23 توسط مریم. مریم ها و یاکریم ها می دانند. تقدیم به تو که هنوز مغروری. نصف مال سینما,نصف مال تئاتر. اينجا چراغي روشن است. قالب های نایت اسکین.

mehrsa60.blogfa.com

بوی بهار - زمین ِ بیمار

http://www.mehrsa60.blogfa.com/post-54.aspx

جاده هایی را می بینم. که هر کدام به کورسویی می روند، تنگ و تاریک. هر چه می بینم درد است و. هر چه می شنویم تلخ است. گویی زمین بیمار شده است. و دیگر هیچ دوا و درمانی اش هم نیست. نوشته شده در دوشنبه ۲ آبان۱۳۹۰ساعت 14:52 توسط مریم. مریم ها و یاکریم ها می دانند. تقدیم به تو که هنوز مغروری. نصف مال سینما,نصف مال تئاتر. اينجا چراغي روشن است. قالب های نایت اسکین.

mehrsa60.blogfa.com

بوی بهار

http://www.mehrsa60.blogfa.com/9008.aspx

جاده هایی را می بینم. که هر کدام به کورسویی می روند، تنگ و تاریک. هر چه می بینم درد است و. هر چه می شنویم تلخ است. گویی زمین بیمار شده است. و دیگر هیچ دوا و درمانی اش هم نیست. نوشته شده در دوشنبه ۲ آبان۱۳۹۰ساعت 14:52 توسط مریم. مریم ها و یاکریم ها می دانند. تقدیم به تو که هنوز مغروری. نصف مال سینما,نصف مال تئاتر. اينجا چراغي روشن است. قالب های نایت اسکین.

mehrsa60.blogfa.com

بوی بهار

http://www.mehrsa60.blogfa.com/9003.aspx

از گرما که می گریزیم. به تو می رسم. در امتداد نبض لحظه هایم. جایی که ابرها خانه دارند. و سوت سوتک های بهاری جانشین خوابهای من می شوند. هر کس را سرزمینی است. و هر کسی را در این سرزمین جایگاهی است. من هم در سرزمین تو بودم. وقتیکه تو خانه ای ساخته بودی برای اندیشیدن. و از پنجره هایی که هیچگاه خسته نمی شدند. خاطراتمان را مرور می کردی. اینک آن خانه هست، لیکن پنجره هایش خسته شدند. خانه متروک است و من در سرزمین تو آواره . نوشته شده در سه شنبه ۳۱ خرداد۱۳۹۰ساعت 14:6 توسط مریم. مریم ها و یاکریم ها می دانند.

mehrsa60.blogfa.com

بوی بهار - بهار - نگاه

http://www.mehrsa60.blogfa.com/post-51.aspx

بهار که آمد من هم آمدم. نه اینکه آمدنم بهاری بود، نه. بهار خود به دیدنم آمده بود. میان چشم های خسته از انتظار. چشم های بی نصیب من پی نگاهی می گشت. نگاهی که هیچوقت پیدا نشد! و حتی میان کودکی های درونم هم از یاد نرفت. گاهی خوشحال از اینکه نگاهم را یافته ام. اما افسوس که همیشه اشتباه می کنم. همیشه اشتباه می کنم! نگاه تنها نگاه . نیست. پشت هر نگاهی . سایه اسیری تقدیر است. و من اسیر تقدیر درونم. سالهای بی نگاهی را می گذرانم. شاید دیگر نگاه نکنم. نوشته شده در دوشنبه ۲۹ فروردین۱۳۹۰ساعت 14:32 توسط مریم.