eshghulane71.blogfa.com
ღღღعـــــــــــشق ... تا بی نهایــــتღღღ -
http://www.eshghulane71.blogfa.com/post-25.aspx
ღღღعشق . تا بی نهایتღღღ. ღاگه روزی خواستی بگی دوست ندارم، آروم آروم بگو تا آهسته آهسته بمیرمღ. دوستت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا،. دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را. این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی! باید آدمش پیدا شود! باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد! س نت که بالا میرود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج. کسی نکردهای و روی هم تلنبار شدهاند! فرصت نداری صندوقت را خالی کنی! شروع میکنی به خرج کردنشان!
eshghulane71.blogfa.com
ღღღعـــــــــــشق ... تا بی نهایــــتღღღ - گناه...
http://www.eshghulane71.blogfa.com/post-30.aspx
ღღღعشق . تا بی نهایتღღღ. ღاگه روزی خواستی بگی دوست ندارم، آروم آروم بگو تا آهسته آهسته بمیرمღ. ی پر ز لذت. درآغوشی که گرم و آتشین بود. گنه کردم میان بازوانی. که داغ و کینه جوی و آهنین بود. در آن خلوتگه تاریک و خاموش. نگه کردم به چشم پر ز رازش. دلم در سینه بی تابانه لرزید. ز خواهش های چشم پر نیازش. در آن خلوتگه تاریک و خاموش. پریشان در کنار او نشستم. لبش بر روی لبهایم هوس ریخت. ز اندوه دل دیوانه رستم. فروخواندم به گوشش قصه عشق. ترا می خواهم ای جانانه من. ترا می خواهم ای آغوش جانبخش. ترا ای عاشق دیوانه من.
eshghulane71.blogfa.com
ღღღعـــــــــــشق ... تا بی نهایــــتღღღ
http://www.eshghulane71.blogfa.com/8906.aspx
ღღღعشق . تا بی نهایتღღღ. ღاگه روزی خواستی بگی دوست ندارم، آروم آروم بگو تا آهسته آهسته بمیرمღ. به تو ای دوست سلام. دل صافت نفس سرد مرا اتش زد. کام تو نوش و دلت گلگون باد. قدری ازخویش بگویم که مرا بشناسی. روزگاریست که هم صحبت من تنهاییست. یار دیرینه من درد و غم و رسواییت. عقل و هوشم همه مدهوش وجودی نیکوست. ولی افسوس که روحم به تنم زندانیست. چه کنم با غم خویش؟ که گهی بغض دلم می ترکد. دل تنگم زعطش میسوزد. که گذارم سر خود بر رویش. و کنم گریه که شاید کمی ارام شوم. ولی افسوس که نیست. خبر از یار نیار. دل من چون...
eshghulane71.blogfa.com
ღღღعـــــــــــشق ... تا بی نهایــــتღღღ - خواب ...
http://www.eshghulane71.blogfa.com/post-28.aspx
ღღღعشق . تا بی نهایتღღღ. ღاگه روزی خواستی بگی دوست ندارم، آروم آروم بگو تا آهسته آهسته بمیرمღ. باز هم خواب زیبای با تو بودن را دیدم. تو از دور می آمدی و پاییز دلم را بهار می ساختی. و من محو تو همه چیز حتی خودم را از یاد برده بودم. در آن لحظه میخواستم دست دراز کنم و همه ستاره های جهان را چون. الماس هایی زیبا به پای تو بریزم. یا همه شکوفه های درختان را بر سرت نثار سازم. بر لبم ترانه نامت. بر صورتم اشک شوقت. بر چشمانم برق اشکت. پای گرفتار در بهت و سنگین بر جای مانده. من عشق را باور دارم. و من همانند همیشه.
eshghulane71.blogfa.com
ღღღعـــــــــــشق ... تا بی نهایــــتღღღ
http://www.eshghulane71.blogfa.com/9006.aspx
ღღღعشق . تا بی نهایتღღღ. ღاگه روزی خواستی بگی دوست ندارم، آروم آروم بگو تا آهسته آهسته بمیرمღ. تقدیر بود که آخر،از تو جدا بیفتم. یک گوشه بی تحمل من بی صدا بیفتم. نفس نفس من از تو می خوندم عاشقانه. تو باغ سبز امید با تو زدم جوانه. من با تو خو گرفتم به این همه قشنگی. هر لحظه طرحی تازه ، سیاه ، سفید و رنگی. تو از خودت گذشتی که نگذرم من از خود. کوچ غریب اما ،پایان ماجرا شد. دلسرد بودم از عشق ،دلتنگ وپر گلایه. با هر بهونه بی تو ، گم می شدم توسایه. اما دوباره چشمات تابید و ساحری کرد. در حسرت رهایی کنج قفس بمیرم.
eshghulane71.blogfa.com
ღღღعـــــــــــشق ... تا بی نهایــــتღღღ - فروغ فرخزاد"دیوار"
http://www.eshghulane71.blogfa.com/post-29.aspx
ღღღعشق . تا بی نهایتღღღ. ღاگه روزی خواستی بگی دوست ندارم، آروم آروم بگو تا آهسته آهسته بمیرمღ. در منی و این همه ز من جدا. با منی ور دیده ات بسوی غیر. بهر من نمانده راه گفتگو. تو نشسته گرم گفتگوی غیر. غرق غم دلم به سینه می تپد. با تو بی قرار و بی تو بی قرار. وای از آن دمی که بی خبر زمن. بر کشی تو رخت خویش از این دیار. سایه تو ام بهر کجا روی. سر نهاده ام به زیر پای تو. چون تو در جهان نجسته ام هنوز. تا که برگزینمش به جای تو. شادی و غم منی به حیرتم. خواهم از تو ، در تو آورم پناه. موج وحشیم که بی خبر ز خویش.
eshghulane71.blogfa.com
ღღღعـــــــــــشق ... تا بی نهایــــتღღღ - زبان نگاه - هوشنگ ابتهاج
http://www.eshghulane71.blogfa.com/post-22.aspx
ღღღعشق . تا بی نهایتღღღ. ღاگه روزی خواستی بگی دوست ندارم، آروم آروم بگو تا آهسته آهسته بمیرمღ. زبان نگاه - هوشنگ ابتهاج. نشود فاش کسی آنچه میان من و توست. تا اشارات نظر نامه رسان من و توست. گوش کن با لب خاموش سخن می گویم. پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست. روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید. حالیا چشم جهانی نگران من و توست. گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید. همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست. گو بهار دل و جان باش و خزان باش ، ارنه. ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست. این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت.
eshghulane71.blogfa.com
ღღღعـــــــــــشق ... تا بی نهایــــتღღღ - غریق خاموش
http://www.eshghulane71.blogfa.com/post-24.aspx
ღღღعشق . تا بی نهایتღღღ. ღاگه روزی خواستی بگی دوست ندارم، آروم آروم بگو تا آهسته آهسته بمیرمღ. بی تابانه در انتظار توام. فانوس های دور سوسو می زنند. بی آن كه مرا ببينند. آوازهای دور به گوش می رسند. بی آن كه مرا بشنوند. من نه غزالی زخم خورده ام. نه ماهی تنگی گم كرده راه. كه ساحل بر من تنگ است.-. آن جا كه تو خفته يی. كه قلب من است. نوشته شده در ۸۹/۰۸/۰۶ساعت 10:17 توسط *. در ابعاد این عصر خاموش. من از تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم. بیا تا برایت بگویم تا چه اندازه تنهایی من بزرگ است. و خاصیت عشق این است.
eshghulane71.blogfa.com
ღღღعـــــــــــشق ... تا بی نهایــــتღღღ - بغض های نشکسته .........
http://www.eshghulane71.blogfa.com/post-27.aspx
ღღღعشق . تا بی نهایتღღღ. ღاگه روزی خواستی بگی دوست ندارم، آروم آروم بگو تا آهسته آهسته بمیرمღ. بغض های نشکسته . سد میان نگاه من و تو. قرارگاه لبخندهای محو شده. دیوارجداکننده ی قلب عاشق من با روح بی پروای تو. لانه ی پرنده ی زندگیم. چه راست می گفت. انقدر گفتند که "ازادی". که مرغ عشقم از قفس پرید و مرد. مرغی که سرشتش قفس بود. برای چشیدن لحظه ای ازادی. برای همیشه پرواز کرد . گرفتار حصار هزاران نگاه بود. اما او عاشق زندان نگاه دیگری بود . دیگری که حتی پشت سرش را هم برای لحظه ای ننگریست. همه چیز شکسته شده.
eshghulane71.blogfa.com
ღღღعـــــــــــشق ... تا بی نهایــــتღღღ
http://www.eshghulane71.blogfa.com/9005.aspx
ღღღعشق . تا بی نهایتღღღ. ღاگه روزی خواستی بگی دوست ندارم، آروم آروم بگو تا آهسته آهسته بمیرمღ. بغض های نشکسته . سد میان نگاه من و تو. قرارگاه لبخندهای محو شده. دیوارجداکننده ی قلب عاشق من با روح بی پروای تو. لانه ی پرنده ی زندگیم. چه راست می گفت. انقدر گفتند که "ازادی". که مرغ عشقم از قفس پرید و مرد. مرغی که سرشتش قفس بود. برای چشیدن لحظه ای ازادی. برای همیشه پرواز کرد . گرفتار حصار هزاران نگاه بود. اما او عاشق زندان نگاه دیگری بود . دیگری که حتی پشت سرش را هم برای لحظه ای ننگریست. همه چیز شکسته شده.