avestamusic.com

banooclassic.blogfa.com

نامه هایی که هرگز پست نشدند.... - کاش...

http://www.banooclassic.blogfa.com/post/92

نامه هایی که هرگز پست نشدند. سلام داتای خوبم. اینجا که می رسم، یادم می آید چقدر خوب بود که همه چیز را ثبت می کردم، نگاهم، نگاهت، گفته هایمان، خنده ها و اخمهایمان، که شاید مستقیا از تو برای من نبوده اما از من که، برای تو بود. ارزش یک یادآوری مختصر را هم نداشتند؟ داتا جانم. عهد بسته ام. عهدی سخت و کشنده، تعطیلات که تمام شود، دیگر بانو. به تو نمی اندیشد. به توی حقیقی دیگر نه. آن یکی پشت کوه هم نه. ظرفیت عاشقی ام به آخر رسیده! لبریزم از تو، از مهر از آرزو. خسته ام از خیال از بافتن خیال. یکی هم به قلبم. داتا ...

banooclassic.blogfa.com

نامه هایی که هرگز پست نشدند.... - خدای دانه های انار....

http://www.banooclassic.blogfa.com/post/100

نامه هایی که هرگز پست نشدند. خدای دانه های انار. به قول شقایق، خدای دانه های انار که نمی شود به هم بریزد، دنیایی را که خودش آفریده است. نه، به هم نریخت، در بی نظمی نظم آفرید! به زنگ تلفن، به رفتگر سر کوچه. که، دنیایم تو بودی تا بودی و این مجموعۀ مواج پر آشوب را دریایی آرام می پنداشتم که نبود، هیچگاه آرام نبود، خوش خیال بودم، خوش باور بودم که این طوفان بی مانند را آرام می پنداشتم. دنیایم اگر آرامشی می داشت، امروز، این نبودم! جز منجز من.جز من .کاش می شد بنویسم ابله! داتا جانم، از روزی که رفتی، یکبار حتی مر...

banooclassic.blogfa.com

نامه هایی که هرگز پست نشدند.... - شاید... شاید...

http://www.banooclassic.blogfa.com/post/102

نامه هایی که هرگز پست نشدند. دو ماه سکوت، در خود خزیدن، تنهایی و به حتم آه کشیدن و . رنج؟ رنج بود آیا این یا لذتی شبیه خودویرانگری. نمی دانم. تو که نیستی، نمی خواهم که بدانم. نه حرفی، نه توصیفی. و دوست داشتم تصور کنم تو هم از آن ابر، رویایی مشابه من در ذهن می ساختی (که نساختی.هیچگاه نساختی.) و من کوچکتر از رویاهای تو بودم به حتم، که هربار ویران کردم، به دست خودم، هربار که مرا بزرگ پنداشتی، کودکانه کاخ خیالی خودم و خودت را ویران کردم تا باور کنی من، کودکم و کاخم کاغذی. امسال، برف می بارید، حسادت کردم به ت...

banooclassic.blogfa.com

نامه هایی که هرگز پست نشدند....

http://www.banooclassic.blogfa.com/1393/02

نامه هایی که هرگز پست نشدند. تنها در یک دنیا. همیشه از وقتی که یادم می آید، شبها قلم به دست گرفته ام. شبها که تاریک است و صدایی نیست جز خش خش برگها و وزش گاه و بیگاه باد و . یکی دوبار صدای بوقهایی که از دور می آیند و تا به من برسند، در فاصله ها می شکنند و کمرنگ می شوند و آزار نمی دهند. اما داتا جانم. به آخر خط رسیده ام گویا. که روز را نمی بینم. شب است اینجا. شب است اینجا. قرار کوچکی گذاردم که اگر دوستم داشتی آن بشود و نشد. پس باور کردم تو مرا به دنیایت راه نداده ای و نخواهی داد. ندیدی، قصرم متروک ماند، خ...

banooclassic.blogfa.com

نامه هایی که هرگز پست نشدند.... - خدای خوب...

http://www.banooclassic.blogfa.com/post/93

نامه هایی که هرگز پست نشدند. کاش می شد ننوشت! راستی چه کسی مجبورم کرده به نوشتن! هیچکس ننویسم شاید سنگین تر هم باشم که نوشتن، فقط مرهمیست موقت بر رنجهای دائمی ام. چقدر خسته ام، چقدر اندوهگین. تعطیلات، به میانۀ راه می رسند، باید باز گردیم به محل کار و بعد دوباره تعطیلات و بعدتر دوباره کار و کار و کار. فردا صبح تورا می بینم، مسیر همان خواهد بود، روز همان رنگ، نورها همان، نه کمی تاریک تر است، ساعتها را جلو کشیده اند! داتا جان، تعهدی دارم به خودم که بعد از تعطیلات من هم تعطیل شوم! داتا جان، تبعیدت کنم؟ پس تو...

banooclassic.blogfa.com

نامه هایی که هرگز پست نشدند.... - با چراغِ خاموش...

http://www.banooclassic.blogfa.com/post/95

نامه هایی که هرگز پست نشدند. هوا، کمی ابریست، از همان هواها که از حوالی دبیرستان یاد گرفتیم بگوییم دونفره است! فلسفه اش را درک نکردم چون تجربه ای نداشته ام که بدانم قدم زدن زیر باران تک نفره و دو نفره اش چگونه است. داتا جانم، چشمهایت، چشمهای مهربانت، صورتت لبخندت، آه از آن خنده ها که فقط در چهرۀ تو زیبایند که با شرم توامند و هیچگاه به قهقهه نمی رسند که لبخند می مانند بی صدا. چقدر اینها همه را دوست دارم. اما. بازهم یکسویه. خواب تورا بسیار می بینم. تو چطور؟ و سعی کردم احساس را خفه کنم، این بود که دوباره خن...

banooclassic.blogfa.com

نامه هایی که هرگز پست نشدند....

http://www.banooclassic.blogfa.com/1393/05

نامه هایی که هرگز پست نشدند. می دانم که چه می خواهم. پس، در این ابتدای نیمه شب، صندلی کهنه ام را، رو به شمال، مابین ذات الکرسی و امرات المسلسله می نشانم. غرق می شوم در افکارم، چشمهایم، چشمهای مهربان تورا می جوید. می دانم که زمان شهاب باران برساووشیست. برای همین دعایی نمی کنم چون به حتم خواهم دید.آنچه را که در آسمان می جویم. می توانم بیابم. امشب نگاه تورا رصد می کردم همچون همیشه. در آسمان بالای سرم می جستمت که اینجا در زمین. دیگر.تو. نیستی. در حوالی من حداقل نیستی. تنهاست آیا یا کسی هست که تنهایش نگذارد و...

banooclassic.blogfa.com

نامه هایی که هرگز پست نشدند....

http://www.banooclassic.blogfa.com/1393/04

نامه هایی که هرگز پست نشدند. قصه را چگونه آغاز کنم که دوست داشته باشی؟ و اتفاقاتی که یکی بعد از دیگری رخ دادند، تا از تو دور و دورتر شوم. یکیشان بیماری عجیبی که گرفته ام، از اول تیرماه تا امروز که هنوز هم مثل روز اول سرفه می زنم، از همان سرفه های خشک مزمنی که دوستشان ندارم، یاد پیرمرد خنزر پنزری هدایت می افتم که مو را بر تنم راست می کند این شباهت زشت و .دلم می گیرد. من و کفر.منی که ایمانم را به تو گره نزده بودم، از روزنۀ چشمان تو قرار است کافر شوم! تمام می شوم، تمام می شوی. که یارای گفتنش را نداشتم و نوش...

banooclassic.blogfa.com

نامه هایی که هرگز پست نشدند....

http://www.banooclassic.blogfa.com/1393/07

نامه هایی که هرگز پست نشدند. خدای دانه های انار. به قول شقایق، خدای دانه های انار که نمی شود به هم بریزد، دنیایی را که خودش آفریده است. نه، به هم نریخت، در بی نظمی نظم آفرید! به زنگ تلفن، به رفتگر سر کوچه. که، دنیایم تو بودی تا بودی و این مجموعۀ مواج پر آشوب را دریایی آرام می پنداشتم که نبود، هیچگاه آرام نبود، خوش خیال بودم، خوش باور بودم که این طوفان بی مانند را آرام می پنداشتم. دنیایم اگر آرامشی می داشت، امروز، این نبودم! جز منجز من.جز من .کاش می شد بنویسم ابله! داتا جانم، از روزی که رفتی، یکبار حتی مر...