AZADEHRAHIMPOUR.PERSIANBLOG.IR
آزاده....این وبلاگ دفتر خاطرات من به همراه نظرات دوستان شناخته و ناشناخته من است. مینویسم آنطور که زندگی را میبینم
http://azadehrahimpour.persianblog.ir/
این وبلاگ دفتر خاطرات من به همراه نظرات دوستان شناخته و ناشناخته من است. مینویسم آنطور که زندگی را میبینم
http://azadehrahimpour.persianblog.ir/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Sunday
LOAD TIME
2.2 seconds
16x16
32x32
PAGES IN
THIS WEBSITE
0
SSL
EXTERNAL LINKS
137
SITE IP
46.224.2.182
LOAD TIME
2.234 sec
SCORE
6.2
آزاده.... | azadehrahimpour.persianblog.ir Reviews
https://azadehrahimpour.persianblog.ir
این وبلاگ دفتر خاطرات من به همراه نظرات دوستان شناخته و ناشناخته من است. مینویسم آنطور که زندگی را میبینم
شروع جدید من
http://www.loverman-lyrics.blogfa.com/9106.aspx
دستانم حس لطیف گیسوانت را از پی پینه های زمخت از یاد خواهند برد. گاهی باید بي دلیل زیست. گاه بايد دم نزد چيزي نگفت. زندگي چيست از آن كيست؟ گاه باید بي رمق باز هم دوید. پاي تاول زده را با خود كشيد. دست به نرده پله ها را يك به يك. گاه بايد درنورديد و پريد. گاه از مستي بي حد و مرز. با لباس كهنه و پر چين و درز. بايد رفت و فرياد زد بر پشت بام. لعنت به دنيا ي. گاه بايد در پي اش از خانه رفت. گاه زير فرش و سجاده گشت. گاه بايد به نصيحان رو كرد و گفت. من همينم ايني كه هست. دست نویس های خودم.
شروع جدید من
http://www.loverman-lyrics.blogfa.com/9108.aspx
دستانم حس لطیف گیسوانت را از پی پینه های زمخت از یاد خواهند برد. نوشته شده در شنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۱ساعت 13:21 توسط بهنام. دست نویس های خودم. دختري پر از سخاوت(آنشرلي).
شروع جدید من
http://www.loverman-lyrics.blogfa.com/9208.aspx
دستانم حس لطیف گیسوانت را از پی پینه های زمخت از یاد خواهند برد. پلک های ساعتم سنگینند. ساعتم را یادت هست؟ همان که روز تولدم از تو هدیه گرفتم. آنوقت ها که تو بودی همه چیز فرق میکرد. ساعتم سرحال سرحال بود آنقدر که با بند چرمی اش مچم را محکم در آغوش میگرفت و عقربه های. بازی گوشش از کنار هم دوان دوان و خنده کنان رد میشدند من هم که همیشه از دیدن بازی آنها. میشدم ، ساعت را باز میکردم و روی تاقچه میگذاشتم تا تمام حواسم فقط به تو باشد نه به قه قه. ها طفلک عادت کرده بود چند روزی یکبار دست تو را روی.
شروع جدید من - مست
http://www.loverman-lyrics.blogfa.com/post-136.aspx
دستانم حس لطیف گیسوانت را از پی پینه های زمخت از یاد خواهند برد. من در خیالم هر نفس با یاد تو پر می کشم. مستم ولی بار دگر پیمانه را سر میکشم. سر میگذارم بر زمین بر آسمان خط میزنم. خشکیده است گر پیکرم بر خاک آن شط میزنم. گر سخت گشته زندگی باشد که جامم پر شود. راه نفس گر سخت شد با شرب خمر. نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم مهر ۱۳۹۲ساعت 22:27 توسط بهنام. دست نویس های خودم. دختري پر از سخاوت(آنشرلي).
شروع جدید من - پلک های ساعتم سنگینند
http://www.loverman-lyrics.blogfa.com/post-137.aspx
دستانم حس لطیف گیسوانت را از پی پینه های زمخت از یاد خواهند برد. پلک های ساعتم سنگینند. ساعتم را یادت هست؟ همان که روز تولدم از تو هدیه گرفتم. آنوقت ها که تو بودی همه چیز فرق میکرد. ساعتم سرحال سرحال بود آنقدر که با بند چرمی اش مچم را محکم در آغوش میگرفت و عقربه های. بازی گوشش از کنار هم دوان دوان و خنده کنان رد میشدند من هم که همیشه از دیدن بازی آنها. میشدم ، ساعت را باز میکردم و روی تاقچه میگذاشتم تا تمام حواسم فقط به تو باشد نه به قه قه. ها طفلک عادت کرده بود چند روزی یکبار دست تو را روی.
شروع جدید من
http://www.loverman-lyrics.blogfa.com/9012.aspx
دستانم حس لطیف گیسوانت را از پی پینه های زمخت از یاد خواهند برد. آن اوايل كه با تو آشنا شدم خودكار و دفتري خريدم. مدام از تو به خودكارم ميگفتم، حرف در دهانش نميماند. تمام برگه هايم هم نام تو را ميدانستند و هم حال من. وقتي ميديد كه غرق تو شدم مسخره ام ميكرد و از اين برگه به آن برگه ميدويد و ميخنديد به من و افكارم تا كه برگه ها پر شد از رد پاي مبهم و نا مفهوم خودكارم. و من ديگر ننوشتم. رهايش كردم به حال خودش. تو كه ميدانستي جانش به بودنت بند است لا اقل خودكارم را با خودت ميبردي. دچار حس ترديد شده اي. من هم...
دیروز،امروز و فردا هایم
http://www.rouznegar.blogsky.com/1389/06/09/post-128
دیروز،امروز و فردا هایم. اینجا دفتر یادداشتهای روزانه منه.از خودم و روزهام،غمها و شادی هام اینجا می نویسم. سهشنبه 9 شهریورماه سال 1389. این مدیر و آبدارچی عزیز حتی روی مشتریهای آذری هم تعصب دارن و در مورد اونها از ما توقعات عجیب و نامعقول دارند(محل کار من بانک هستش.)خلاصه اینکه جو خیلی آزاردهنده ای بر محیط کار حاکم کردند و آرامش مثل زمان رییس قبلی دیگه وجود نداره. کاش قدری بیشتر مواظب باشیم،بخصوص وقتی در شهر دیگه سفیر نام و نشان یک قوم شدیم! نوشته شده توسط مانلی. در ساعت 07:27 ب.ظ. هفته نامه شهروند امروز.
شروع جدید من
http://www.loverman-lyrics.blogfa.com/9207.aspx
دستانم حس لطیف گیسوانت را از پی پینه های زمخت از یاد خواهند برد. من در خیالم هر نفس با یاد تو پر می کشم. مستم ولی بار دگر پیمانه را سر میکشم. سر میگذارم بر زمین بر آسمان خط میزنم. خشکیده است گر پیکرم بر خاک آن شط میزنم. گر سخت گشته زندگی باشد که جامم پر شود. راه نفس گر سخت شد با شرب خمر. نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم مهر ۱۳۹۲ساعت 22:27 توسط بهنام. دست نویس های خودم. دختري پر از سخاوت(آنشرلي).
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
137
Free Like Fire
بر فطرت خود نازم وارسته ضميرم من آزاده برون آيم آزاده بميرم من. نوشته شده در ۹۴/۰۵/۲۵ساعت توسط آزاده. خسته ام از روزگار از چهره ام معلوم نیست؟ خنده ام مصنوعی است،این واقعامعلوم نیست؟ آدمی شادم میان دیگران،اما چرا. اشک چشمانم ولی ازدیدشان معلوم نیست؟ شعرهاوجمله هاشیرین برآید ازدلم. این همه تلخی،چراشیرینی اش معلوم نیست؟ خسته ام ازگریه از نزدیک بودن های دور. التماس چشم هایم بازهم معلوم نیست؟ باشدعادت میدهم دل راولی ای روزگار. رحم وانصافت کجا رفته؟ صبرکردم،صبرخواهم کردزین پس بازهم. این صبوری وتحمل تابه کی؟
Server Error- blogfa.com
مشکلی در اجرای برنامه یا عملیات درخواستی پیش آمده است. ممکن است مشکل به دلیل بروز رسانی سایت باشد، لطفا درخواست خود را دقایقی دیگر تکرار کنید.
Azadeh Pourzand
Wednesday, January 01, 2014. The Abandoned, The Murmurings of It All. Sitting in a dark corner bar, kissing you and thinking about all the things we will be doing together, asking the barman for two shots to take in the name of love Doing what we do best. Sitting in a corner bar, already well over the glamour of the land of the free, sitting there with you and living away the last hours of the year. Forget about the world! Tell me what’s up! The fourteen year old smelled like the candles in my room, the ...
میکده
بی باده کشید بار تن نتوانم. چیزی که در دوست داشتنت. بیش تر عذابم می دهد. این است که - گر چه می خواهم-. اما طاقت بیش تر دوست داشتنت را ندارم! نوشته شده در پنجشنبه 1392/11/24. ساعت 0:16 توسط آزاده. دور کج دار و مریز است و دلم می لرزد. چون توان زیست چنین دل نگران ای ساقی. ه - ا . سایه ). نوشته شده در چهارشنبه 1392/11/23. ساعت 23:49 توسط آزاده. از مرگ نمی ترسم., من فقط نگرانم که در شلوغی آن دنیا مادرم را پیدا نکنم. سرم را نه ظلم می تواند خم کند، نه مرگ . سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم میشود. بپرس از کاروا...
BLOGFA
این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است. محتوای وبلاگ محفوظ است و تنها از نمایش عمومی آن جلوگیری شده است. جهت اطلاعات بیشتر بخش راهنمای پیگیری جهت رفع فیلتر وبلاگهای مسدود شده توسط کارگروه. را مطالعه کنید. [BLOGFA.COM].
azadehrahimpour.persianblog.ir
آزاده....
این وبلاگ دفتر خاطرات من به همراه نظرات دوستان شناخته و ناشناخته من است. مینویسم آنطور که زندگی را میبینم. ساعت ٩:٠۳ ب.ظ روز جمعه ۱ بهمن ۱۳۸٩. این روزها نوشتن برایم سخت شده. به خصوص اینکه بخواهم از خودم بنویسم. شاید از این جهت که در حال کلنجار رفتن با خودم هستم. مطلب برای گفتن دارم ولی اینقدر دچار تردیدم که بیان کردنش برایم سخت است. هر چه هست میدانم در مقطع مهمی از زندگیم هستم. از آن مقاطعی که شاید در آینده زیاد به آن برگردم و مرور کنم. ولی نمیدانم چه موقع. خدا را شکر میکنم. بزرگترین قسمت دیدنی شهر قلعه...
Main : Azadeh Ramezani | Artist
Free Range Chick Project / 2016. Situation room / 2013. 12' of Sin / 2016. Musteh-jen series / 2009-2012. AZADEH RAMEZANI TABRIZI'S OFFICIAL WEBSITE.
Azadeh Raoufi Piano
Azadeh Razaghdoost
باران در راه
مجموعه شعر هاي بانو آزاده رستمي. باران در راه مجموعه شعر هاي بانو آزاده رستمي. مجموعه شعر هاي بانو آزاده رستمي. غروب پنجره: مژگان میرافضل بروجنی. دقکده( رباعیات جوادحاجی زاده). دوگام مانده به هم : دکترحسن دلبری. دوقرن سکوت استادزرین کوب. گزیده ای از غزل زیبای استاد فاضل نظری تقدیم به قلب مهربان شما. 🎗 🎗 🎗 🎗 🎗 🎗. تا در سر من نشئه ی دیوانه شدن بود. هر روز من از خانه به میخانه شدن بود. یا سرخی سیب تو از آن جاذبه افتاد؟ یا در سر من پرسش فرزانه شدن بود! یک بار نهان از همگان دل به تو بستم. راضی- رضا - رض...
تمنای نگاهت
دستت مرسی.بازم بیا پیییییییییشششش ما! یکی از حقایق زندگی مردان و زنان! نوشته شده در پنجشنبه سوم بهمن ۱۳۹۲ساعت 12:51 توسط azadeh. نوشته شده در پنجشنبه سوم بهمن ۱۳۹۲ساعت 12:50 توسط azadeh. به این میگن سرعت. این حال این روزای منه. سرعت حلزون قطع نخاع شده همراه با سه سکته. نوشته شده در پنجشنبه سوم بهمن ۱۳۹۲ساعت 12:46 توسط azadeh. بوسیدنو کجا ترجیح میدین؟ نوشته شده در پنجشنبه سوم بهمن ۱۳۹۲ساعت 12:44 توسط azadeh. به این میگن غیرت. البته خودش هم میتونه شایعه باشه! به این میگن عدالت. به این میگن وفاداری. وقتی آن...
